تاریخ تحلیلی به جای خاطرات نوستالژیک
پژمان نظرزاده آبکنار یکی از نویسندگان کتاب « سینما به روایت اصفهان» درباره رویکرد اصلی نگرش به پدیده سینما در اصفهان و نوشتن تاریخ تحلیلی آن میگوید: «تاریخ محلی عموما به برخی نقل قولها و خاطرات نوستالژیک تبدیل میشود و پدیدهها از طریق این خاطرات شناخته میشوند. کاری که به نظر ما رسید، این بود که بر اساس متد اصلی برخی از کتابهای تاریخ سینمای ایران و مشخصا کتاب تاریخ سینمای زندهیاد مسعود مهرابی، به بررسی پدیده سینما در جلوههای مختلف زیستی اصفهان، از اقتصاد و مذهب گرفته تا اجتماع و… بپردازیم. ما به دنبال اشخاص و خاطرات آنها نبودیم. قطعا اولین نفرها مهم هستند، اما از خاطرات و صحبتهای اشخاص درباره سینما در اصفهان در مواردی استفاده کردیم که تکمیلکننده منابع تحقیقاتی باشند.» او ادامه میدهد: «بنابراین به سراغ این مبحث رفتیم که سینمای اصفهان چگونه تأسیس شد و روابط متقابل بین اقتصاد و سیاست و جامعه و… چگونه بود. برای مثال، اگر یک نهاد بالادستی سیاسی به سینمادارها دستور میدهد در آغاز فیلمهای سینمایی فیلمهای کوتاه تبلیغاتی در مدح سوادآموزی پخش کنند، این در واقع نشاندهنده رابطه سیاست و سینماست. یا در زمینه اقتصاد و سینما در سندی اشاره میشود که جلوی سینما آسیا که متعلق به فردی به نام ایروانی بوده، یک صف از مردم در حال خریدن بلیت بودند و در صف دیگر طلبکاران آقای ایروانی حضور داشتند که این تصویر میتواند شمایی کلی از وضعیت اقتصادی سینماها در دورهای خاص را نشان دهد.»
نظرزاده درباره ورود سینما به اصفهان و مواجهه مردم اصفهان با این پدیده میگوید: «درباره ورود سینما به اصفهان نمیتوان به طور قطع چیزی را اثبات کرد. اطلاعاتی درباره سینما در دوره قاجار به دست ما نرسید و حتی در روزنامهای به نام فرهنگ که روزنامه دولت ایران در دوران قاجار بود و در اصفهان چاپ میشد حتی یک سند هم وجود ندارد که از سینما یا یک محل خصوصی فیلمدیدن صحبت کرده باشد، بنابراین نمیتوانیم بگوییم اولین برخوردهای سینما با اصفهان چه زمانی اتفاق افتاده است، بلکه در این کتاب، اولینهایی را که ما در پژوهشها یافتیم، ملاک قرار دادیم.» او اضافه میکند: «مثل تمام ایران، برخوردها با سینما در اصفهان هم دوپهلو بوده و آکنده از نوعی بدبینی از طرف گروهی به خصوص طبقه مذهبی دهههای ۲۰ و ۳۰ بوده و در عین حال نوعی تمایل از طرف گروه دیگر. از طرف دیگر مخاطبان سینما در ابتدای دوره پهلوی بیشتر طبقه تهیدستی بودند که از این سرگرمی استفاده میکردند و طبقه الیت و نخبه جامعه کمتر به سینما میرفته است. حضور قشری از افراد لمپن مسلک در دورهای هم نوعی بازخورد منفی برای فضاهای سینما داشته و خانوادهها کمتر رغبتی برای رفتن به سینما داشتهاند. البته مواجهه مردم با سینما در یک بازه ۵۰ ساله به مرور تغییر میکند و نسبتشان با سینما باید در قشرهای مختلف و در بلندمدت مورد بررسی قرار گیرد.»
با کمبود شدید منابع مکتوب در دوران معاصر و تاریخ محلی روبهروییم
نفیسه باقری، دیگر نویسنده کتاب «سینما به روایت اصفهان» از چرایی انتخاب موضوع سینما و نوشتن تاریخ تحلیلی این پدیده در اصفهان صحبت میکند: «در ارتباط با منابع مکتوب درباره اصفهان هرچه از دوران صفوی به دوران معاصر نزدیک میشویم، به ویژه دوران پهلوی به بعد، تعداد منابع تحقیقی کمتر میشود و عمدتا دست پژوهشگران خالی است. از طرف دیگر، وقتی موضوعات جزئیتر میشود و مثلا موضوع خاصی مثل سینما مورد پژوهش قرار میگیرد، بهطور قطع میتوانیم ادعا کنیم در بسیاری از موضوعات هیچ کار پژوهشی از جمله مقاله، پایاننامه و کتاب وجود ندارد. بههمین خاطر، نبود چنین پژوهشهایی در موضوعات تخصصی بسیار احساس میشود و ما با توجه به این موضوع و البته علاقه به مسئله سینما سراغ نوشتن این کتاب رفتیم.» او به کمبود منابع تحقیقی در بحث تاریخ محلی و معاصر اشاره میکند و میافزاید: «وقتی در خصوص تاریخ محلی و دوران معاصر بخواهیم پژوهشی انجام دهیم، از نظر منابع تحقیقی تقریبا چیزی در دسترس نیست و باید منابعی جایگزین این کمبود شود. منابع جایگزین هم اطلاعات واضح و دسته بندیشدهای نمیدهد بلکه اطلاعات به شدت پراکنده و قطره چکانی است و از کنار هم قرارگرفتن تکههای مختلف روایت منسجم شکل میگیرد. به همین خاطر، برای تحقیقات تاریخی دوران معاصر دو منبع مکتوبی که میتواند به محقق کمک کند، یکی اسناد موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی است که پژوهشگر از طریق آنها به اطلاعاتی دست پیدا میکند. به طور مشخص ما برای این کتاب حدود دو هزار سند را در زمینه سینما و شهر اصفهان پیدا و بررسی کردیم.
با این حال، در برخی از موارد خلأهایی هم وجود داشت، به خصوص اینکه از دوره پهلوی اول منابع کمتری وجود داشت و علامت سؤالهای را برای ما باقی میگذاشت.» باقری ادامه میدهد: «دومین منبعی که در تاریخ محلی کمککننده است روزنامههای محلی است و برای این کتاب هم تمام روزنامههای محلی اصفهان در دوره پهلوی اول و دوم را مورد بررسی قرار دادیم. روزنامههای بسیاری در اصفهان چاپ میشده است که معروفترین آنها روزنامه اخگر، اصفهان، دانش اصفهان، عرفان و خبرهای روز هستند. باید هزاران هزاران ورق روزنامه را بررسی میکردیم و نکته جالب این بود که موضوع سینما موضوعی نبود که خیلی در این روزنامهها مطرح شده باشد و دقیقا شبیه تاریخنگاری ما که اغلب تاریخنگاری سیاسی است و در عمل تاریخنگاری اجتماعی و زیست روزمره مردم در حاشیه قرار میگیرد در روزنامهها هم تقریبا همین رویه وجود دارد.» او به نسبت میان کتاب و تاریخ شفاهی هم میپردازد: «در مقدمه کتاب «سینما به روایت اصفهان» به این نکته اشاره کردیم که این کتاب به هیچ عنوان ادعای تاریخ شفاهی را ندارد. اگرچه به سراغ افرادی که به نوعی مسئول یا علاقه مند در زمینه سینما رفتیم، اما این مصاحبهها راهی برای پرکردن حفرههای اطلاعاتی و خلأهای پژوهش بود.»
جای خالی این کتاب در فضای فرهنگی اصفهان احساس میشد
مصطفی حیدری دیگر نویسنده «سینما به روایت اصفهان» از جرقه اولیه نوشتن این کتاب میگوید: «پژوهش در زمینه ورود سینما به اصفهان و سیر سینما در این شهرهمیشه در ذهنم وجود داشت و البته اطلاع داشتم که مرحوم زاون قوکاسیان گفتوگوهایی را در زمینه تاریخ شفاهی سینمای اصفهان انجام داده، با این حال هیچگاه تکمیل و نهایی نشده است. البته بیشتر این گفتوگوها صحبتهای افراد زنده درگیر سینمای اصفهان با زاون برای بیان خاطرات آنها بود و نه بحث تاریخی و تحلیلی. تا اینکه پژمان نظرزاده در زمستان ۹۵ پیشنهاد این کتاب را ارائه داد و به نظرم بهترین فرصت بود که با یک کار تحقیقی، کتابی درباره تاریخ سینمای اصفهان نوشته شود و البته الگوهایی هم از کارهای جمال امید، عباس بهارلو، بهزاد رحیمیان و مسعود مهرابی و… در ذهن داشتیم.» او ادامه میدهد: «در زمینه سینمای محلی مانند سینمای اصفهان دو کتاب از زنجان و بندرعباس دیده بودم و به نظرم رسید که اصفهان با توجه به ظرفیت فرهنگیاش کمبود یک تاریخ سینمای محلی را احساس میکند و برای همین، کار را برای به دستآوردن منابع آغاز کردیم. گرچه در ابتدا انتظار نداشتیم به اسناد زیادی دست پیدا کنیم، اما حدود دو هزار سند در رابطه با اصفهان و سینما پیدا کردیم که ۵۰ سند از آن در کتاب آمده است. گفتوگوهایی هم با افراد مطلع از جمله مهندس درویش در حوزه ورود سینما در چهارباغ، آقای اکبر خامین در حوزه پخش و یکسری از سینمادارها و… ترتیب دادیم تا کمبود منابع اطلاعاتی را جبران کند.» حیدری از کار گروهی برای بهسرانجام رسیدن کتاب هم صحبت میکند: «از همان اول با توجه به تخصصی که هرکدام در این زمینه داشتیم تقسیم کار انجام شد. خانم باقری به دلیل اینکه تحصیلکرده رشته تاریخ هستند و تسلط خوبی هم بر موضوعاتی مثل خیابان چهارباغ دارند مباحث تاریخی کتاب را پیش بردند و حوزه سینما و مطالب تحلیلی را من و پژمان نظرزاده کار کردیم. با این حال، همه مطالب و همه فصلها را با هم بررسی و اصلاح کردیم و در نهایت کتاب به شکل کنونی تدوین و چاپ شد.» او به منظر انتقادی کتاب درباره برخی جریانها مثل فیلمفارسی های تولید شده در اصفهان هم اشاره میکند: «ما در یکی از فصلها به طور مشخص به فیلمفارسی هایی که حتی توسط بزرگان مانند مرحوم ارحام صدر کار شده بود انتقاد کردیم و سعی کردیم در بحث پژوهشی به تعارفات مرسوم توجهی نکنیم. با وجود اینکه مستندهای بسیار خوبی در اصفهان توسط آقای طیاب، حسین ترابی و دیگران ساخته شده است، اما فیلمهایی هم هستند که بهعنوان فیلمفارسی ساخته شدند و در بحثی تحت عنوان «جوجهفکلی و سینمای لهجه دار» به این نوع از سینما نقد وارد کرده و این پرسش را مطرح کردیم که چرا اصفهان بهعنوان شهری که میتواند صاحب هویت در ساختار فیلم باشد در این نوع فیلمها رنگ میبازد و در نازلترین شکل تن به این ساختارهای لودگی میدهد؟»