به محض اینکه مکالمهام با علیحسینی شروع میشود، از لحن صدایش و اعترافی که خودش میکند، متوجه میشوم که حال خوبی ندارد. او میگوید مرگ فیرحی شوکهاش کرده چرا که او از دوره لیسانس تا مقطع دکترایش دانشجوی فیرحی بوده و علاوهبراین رابطه نزدیک و صمیمیای با او داشته است. علیحسینی فیرحی را از منظر اخلاق اینطور توصیف میکند: «او به معنای واقعی کلمه یک انسان بود. انسانی با تمام خصایص و سجایای اخلاقی. یعنی آنچه نیاز است کسی از نظر اخلاقی داشته باشد تا بتوان به او انسان گفت، دکتر فیرحی داشت. بسیار مهربان و دوست داشتنی بود. آنقدر انسان عزیزی بود که هرکسی با او برخورد داشت، عاشقش میشد. اینهایی را که من میگویم، همه کسانی که با او ارتباط داشتند تایید میکنند.» علیحسینی دائم در حرفهایش به شخصیت خوب و محبوب فیرحی اشاره میکند و در ادامه میگوید: «دکتر فیرحی به شدت انسان مذهبی و معتقدی بود. با اینکه برخی از افراد او را سکولار میدانستند اما منی که در خلوت ایشان بودم و رابطه خیلی نزدیکی با او داشتم، میدیدم که تا چه اندازه باورهای دینی محکمی دارد و به آنها پایبند است.
نگاه ظریفانه فیرحی به اندیشههای علمی و دینی
علاوهبر خلقوخویی که علیحسینی در مورد فیرحی میگوید، به این نکته اشاره میکند که استاد فیرحی در انتخاب موضوعات پژوهشی بهشدت ذوق و سلیقه داشته. «دکتر فیرحی آدم دقیق و نکتهسنجی بود. وقتی با او مشورت میکردی از استعارههای مختلفی استفاده میکرد و به موضوعات شکل و شمایل متمایزی میداد. این نکته را میتوانید در تمام آثار ایشان هم ببینید. وقتی دانشجویی در مورد نگارش و انتخاب پژوهشی با او مشورت میکرد با نگاهی متفاوت و ذوق و سلیقه او را راهنمایی میکرد. موضوعات را در چارچوب خیال میبرد و یک قالب دیگری به آن میداد.» علیحسینی به این اشاره میکند که داوود فیرحی در تمام مباحث علمی و نکات مهم پژوهشی نکاتی را میددیه که به چشم آدمهای دیگر نمیآمده. همین نگاه ظریفانه فیرحی و قدرت تخیلش باعث میشده فیرحی بین دانشجویان محبوب باشد و تمایز او با سایرین مشخص شود.
تسلط بر تمام علوم فقهی و سیاسی
علیحسینی در خلال حرفهایش به این اشاره میکند که فیرحی از نظر علمی و در جایگاه خودش بسیار مسلط بوده است. او میگوید اگرچه فیرحی تمام مراحل عالی را در حوزه علمیه گذرانده بود و حتی میتوان گفت به درجه اجتهاد رسیده بود و میتوانست با دروس حوزوی خود، معادل مدرک لیسانس و فوقلیسانس بگیرد، اما از نو وارد دانشگاه شد و تمام درجات علمی دانشگاهی را با تحصیل در این محیط کسب کرد. «ما در دانشگاه استادی داشتیم به اسم آقای دکتر رضوی. ایشان بسیار باسواد بودند. دکترایشان را از یکی از دانشگاههای پاریس گرفته بودند و فوقدکترایشان را در لندن خوانده بودند. یک روز من در دفتر دکتر رضوی بودم که دکتر فیرحی وارد شدند، در حد چند دقیقه کوتاه با ایشان حرف زدند و رفتند. وقتی رفتند دکتر رضوی به من گفتند که من در طول سالیانی درازی که در این رشته درس خوانده و درس دادهام کسی به باسوادی دکتر فیرحی ندیدهام. شما ببینید چقدر دکتر فیرحی از منظر علمی بالا بودند که حتی دکتر رضوی هم ایشان را تایید کردند.»
علیحسینی میگوید که دکتر فیرحی هم در اندیشه سیاسی در اسلام و هم در اندیشه سیاسی در غرب متبحر بوده است. او اغراق میکند که در حوزه فقه سیاسی هیچکس تا به امروز از لحاظ علمی به پای ایشان نرسیده است. «نگاه دکتر فیرحی به ظرفیتهای تمدنهای اسلامی بود. چون معتقد بودند که اسلام ظرفیتهای زیادی دارد که میتوان از طریق آن رشد کرد. حیف بود که اینقدر زود از میان ما برود چراکه جا داشت 20، 30 جلد کتاب دیگر بنویسند و ظرفیتهای تمدن اسلامی را برجستهتر کنند. برعکس تهمتهایی که به ایشان زده میشد، هیچوقت فریفته اندیشه غرب نبودند. این دقیقا چیزی است که بین اساتیدی که در حوزه اندیشههای سیاسی در غرب است، زیاد دیده میشود. اما دکتر فیرحی به ظرفیتهای تمدن اسلامی و اندیشههای سیاسی بومی اعتقاد داشتند و آنها را واکاوی میکردند. ایشان در تمام اندیشههای خود رویکرد دینی را دنبال میکردند و اعتقاد داشتند تمدنهای اسلامی ظرفیتهای غنیتری نسبت به اندیشههای غربی دارد.»
تاثیرات دکتر فیرحی
علیحسینی از مهمترین تاثیراتی که دکتر فیرحی مسبب آن بود، میگوید: «ایشان تلاش میکردند که از ظرفیتهای زیادی که دین اسلام و سنت دارد استفاده کند و آنها را به عنوان یک الگو در دنیای جدید وارد کند. علاوهبر این ایشان از اندیشه غرب در جهت بهبود شرایط استفاده میکرد. نشان میداد که اندیشه غربی به چه کار الان ما میآید.» علیحسینی در رابطه با این موضوع خاطرهای تعریف میکند: «سالها پیش دانشجویی جلوی دکتر فیرحی را گرفت و در مورد افلاطون و ارسطو حرف زد. دکتر فیرحی به آن جوان گفتند که ما باید ببینیم اندیشههای افلاطون و ارسطو قرار است چه راه مثبتی در جامعه و اندیشههای ما بهجا بگذارند. ما نمیخواهیم اندیشههای آنها را ترویج دهیم اما باید ببینیم که اندیشههای آنها چه کمکی میتواند در راستای تفکرات اسلامی ما بکنند. راهی را که ارسطو و افلاطون و دیگر اندیشمندان غربی شروع کردند، باید پیگیری کنیم و از آنها در جهت افزایش ظرفیتهای تمدنهای اسلامی، کمک بگیریم.»
علیحسینی بیان میکند که دیگر تاثیرات دکتر فیرحی، تربیت دانشجویان بااخلاق و باسواد بوده است. دانشجویانی که همین مسیر را دنبال میکنند و در پی این هستند که میراث اسلامی را برای امروز ما کارآمد کنند و بدین وسیله جامعه را ارتقاء دهند. او در آخر میگوید: «همه افرادی که با دکتر فیرحی بودند، با هر عقیده و تفکری ایشان را دوست داشتند. چرا که دکتر فیرحی با لباس روحانیت به جوانان نشان داد که اخلاق و اسلام چیست. به یاد دارم که 20 سال پیش که من دانشجوی ارشد بودم، برای یکی از کارهای پایاننامهام به ایشان زنگ زدم. گوشی را برداشتند و به من گفتند که در جلسه هستند. بعد از چند دقیقه دوباره با من تماس گرفتند و کلی عذرخواهی کردند که نتوانسته بودند آن موقع با من حرف بزنند. این رفتار ایشان آنقدر برای من باارزش بود که همیشه در ذهنم ماند. حالا درست امروز که فوت شدند، یکی از دانشجوهای لیسانسم به من زنگ زد و گفت که همیشه شرمنده اخلاق دکتر فیرحی بود. دانشجوی جوانم میگفت با اینکه هیچوقت دکتر فیرحی را از نزدیک ندیده است، اما هروقت سوالی داشته در فضای مجازی از او میپرسیده و دکتر فیرحی با روی خوش و گشاده به او جواب میداده است. حتی گاهی به این دانشجو زنگ میزده تا مطمئن شود جواب سوالش را گرفته است. وقتی امروز دانشجویم این را برایم تعریف کرد، بعد این همه سال یاد آن خاطره خودم افتادم و دیدم دکتر فیرحی همیشه مکارمی اخلاقی و ویژگیهای انسانی خود را داشته.»