داوود فیرحی را میتوان همردیف و میراثدار چهرههای نادر و گرانقدری همچون مرتضی مطهری، سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان، سید موسی صدر، سید محمد بهشتی، مهدی حائری یزدی، عبدالجواد فلاطوری، احمد قابل، عبدالکریم سروش، محمد مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان و محسن کدیور در شمار آورد که در کنار آشناییای عمیق که با سنت و متون دینی دارند، شناختی ژرف هم از تجدد و اندیشههای مدرن به دست آوردهاند و میکوشند با نقد منصفانه و همدلانهی این دو گفتمان متفاوت، پلی بین حوزه و دانشگاه، و اسلام و غرب، و سنت و مدرنیته و در یک کلام دنیای قدیم و جدید بسازند و پیوندی سازگار میان این دو نوع نگاه برقرار سازند و از این راه به انسان و انسانیت خدمت کنند. آنان نه در دام غربستیزی یا سنتستیزی میافتند و نه گام به وادی غربزدگی یا سنتزدگی مینهند و از همین رو چنین اندیشمندانی را میتوان فیلسوفانِ گفتوگو و متفکرانِ پل ساز نام داد.
و جهان امروز ما تا چه مایه نیازمند اندیشمندانی چون زندهیاد فیرحی است که نویدبخش جهانی سرشار از شکوفایی و دیگرپذیری و پیامآور صلح و همدلی هستند؛ درست بر خلاف بنیادگرایانِ مرتجع و خشونتطلب، و نیز سکولارهای ستیزهجو که دخمهی هویتِ دیگرستیز خود را بر دریایی از آتش و خون بنا نهاده و بر ویرانی کاخ بلند انسانیت و مهربانی بهجد میکوشند و جز جنگ و ستیز و تجاوز و کشتار و نقض حقوق بشر زبان دیگری نمیشناسند و نمیفهمند. دکتر فیرحی از جهتی دیگر نیز گوهری کمیاب و یگانه بود. او در کنار سرمایهای سترگ که از دانش و معرفت فراهم آورده بود و بیگمان در رشته دانشگاهی خود نظریهپردازی ژرفاندیش و در حوزه نیز دانشمندی بلندآوازه به شمار میآمد، حظی عظیم از نیکومنشی و خوشخویی و حصهای غبطهبرانگیز از اخلاق و متانت داشت و انسانی بسیار شریف و نازنین و ستودهخصال و فرشتهخو و مردی گشودهافق و گشادهرو بود که با فروتنی و مهربانی، دیگران را مفتون و شیفتهی منش والا و شخصیت دوستداشتنی خود میکرد و همین خصلت نیز بر نفوذ کلام و قبول خاطر و دلنشینی سخن و مرام او در میان مردم و بهویژه جوانان حقطلب میافزود. گشودگی شخصیت و جویندگی حقیقت، او را به سوی افقهای نو و اندیشههای تازه رهنمون بود و نیز او را از افتادن در تله خطرناک عقیدهپرستی و هویتگرایی باز میداشت و از همین رو همیشه آماده شنیدن دیدگاهای نو و تازه بود و میتوانست دیدگاهها و دستگاههای فکری مختلف را در هاضمه قوی خِرد و اندیشهی خویش بگوارد و میوههای خوش رنگ و بو برآورَد و در کنار همه اینها، فروغ آزادگی و آرامش از سیمایِ نورانی او ساطع بود و گنج قناعت و کُنج مناعت بهرهی وافر او از زندگی بود. او آرامش و والایی را در بیآزاری و شفقت بر خلق میجست و در کسب دانش و طلب حقیقت جدیتی بسزا و ستودنی داشت. دکتر فیرحی اگرچه به قدرت و روابط ناشی از آن میاندیشید و دانشی رشک برانگیز در عرصهی سیاست داشت، اما هیچگاه اسیر دست سیاست و مجیزگوی قدرت نبود و نشد و دامن خویش را از آلودگیها و آلایندگیهای قدرت پاک و دور داشت و با دلی پاک و قلبی سلیم به دیدار پروردگارش شتافت. دغدغه اصلی شادروان فیرحی، پرهیز از خوانشِ اقتدارگرایانهی دین و جستوجوی ریشههای مذهبی تجدد و نیز تلاش برای جداکردن نص از سنت و برجستهسازی وجوه دموکراتیک نصوص دینی و پدید آوردن فقه سیاسیای آزادیبخش و حقمحور بود که عقل مدرن، حقوق بشر و دموکراسی و لوازم آن مانند حزب و پارلمان را پاس میدارد و به رسمیت میشناسد و به همین علت نیز میتواند پاسخی جدید و درخور فرا روی پرسشهای نوپدید انسان امروز بگذارد و در دنیای جدید سخنی برای گفتن و جایی برای نشستن داشته باشد.
شاید جمع همین ویژگیها بود که او به تاریخ مشروطیت به عنوان سرآغاز تاریخ بیداری ایرانیان دلبستگی داشت و بر شناخت اندیشمندان و نظریهپردازان صدر مشروطه همچون مستشارالدوله و میرزا ملکم خان ناظمالدوله و بازخوانی آثاری که آنان پدید آوردهاند، تاکیدی ویژه داشت و کتاب ارجمند “تنبیه الامة و تنزيه الملة” علامه شیخ محمدحسین نایینی را به عنوان یکی از جدیترین متون علمی که در نشان دادن سازگاری و توافق میان دین و مشروطیت، جهدی بلیغ به خرج داده است، تصحیح کرد و به همراه زیرنویسهای عالمانه و روشنگرانهی خود به جامعهی فکری عرضه داشت. دیگر آثار و کتابها و مقالات شادروان استاد فیرحی نیز عُمدتاً در راستای برجسته کردن همین نگاه و خط فکری است. این آثار یادگاران ماندگار آن استاد فروتن و آزاده است که میتواند دانشطلبانِ حقجو و روشنفکرانِ دیندار را به سوی آبشخوری زلال و پاکیزه و افکاری روشن و سنجیده رهنمون و راهبر باشد. دردا و دریغا که ناگهان چقدر زود دیر شد و آن انسان روحانیمنش و معنویسیرت در اوج شکوفایی و در حالی که امید آیندهی ایران و جامعهی روشنفکری دینی و آزادیخواهی در این سامان بود، چنین آسان و ارزان از دست رفت و فضیلت و معرفت را به سوگ خود نشاند. امید که خدای کریم، روح پاک و باصفای آن پارسای چراغ به دست را در آغوش مهربانی بیکران خود جای دهد و راه روشن و البته دشواری که با جد و جهد امثال دکتر فیرحی گشوده و پیموده شده و در واقع راه رشد وپیشرفت و بهروزی ایران و ایرانیان است، پر رهرو باشد و به سرمنزل مقصود برسد.