چهارباغی برای هم‌بستگی اصفهانی‌ها

کسانی که چهارصد سال پیش خیابان چهارباغ را طراحی می‌کردند چه در سر داشتند؟ آن‌ها جدا از موضوع شهرسازی چه اهداف دیگری را دنبال می‌کردند؟ این مقاله که با مراجعه به یک شاهد عینی ساخت چهارباغ عباسی است، به ما می‌گوید که یکی از اهداف سازندگان چهارباغ ایجاد همبستگی شهری بوده است.
پیترو دلاواله یک جهانگرد ایتالیایی بود که در سال 1027ق به ایران آمد و مدت شش سال در ایران بود. او طی اقامت و سفر خویش نامه‌هایی را به یکی از دوستانش در ناپل می‌فرستد که مجموعه این نامه‌ها بعدا توسط خود وی تنظیم شده و به صورت کتابی در آمد. بخشی از این کتاب در سال 1348  ترجمه و انتشار یافت، اما گویا ترجمه ناقص بود، بنابر این در سال 1380 محمود بهفروزی کل کتاب را ترجمه و تحت عنوان «سفرنامه پیترو دلاواله» توسط نشر قطره و در دو جلد قطور (مجموعا 1800 صفحه) انتشار داد.

تاریخ انتشار: 09:13 - شنبه 1399/08/24
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه

دلاواله بدون داشتن مأموریت رسمی ‌از پادشاهان اروپا به ایران آمده بود و قصد او، اول ارضای حس کنجکاوی و بعد تحریک‌کردن پادشاه ایران به جنگ با ترکان عثمانی و دیگر جمع‌آوری کتب خطی و ارسال آن به اروپا بود. یکی از مشخصات این سفرنامه آن است که به آداب و رسوم مذهبی و ملی ایرانی توجه زیادی نشان داده و آن‌ها را به شکل مفصل توصیف کرده است. ماجرای قربانی‌کردن شتر در اصفهان در روز عید قربان، برگزاری مراسم محرم و آداب و رسومی‌از این دست در سفرنامه وی بسیار مورد توجه قرار گرفته اند.

 چرا چهارباغ احداث شد؟

 نکته مهم درباره این سفرنامه آن است که وی در زمانی که چهارچوب‌های شهر اصفهان در عصر شاه عباس در حال پایه‌ریزی بود، اصفهان را مشاهده کرده است. بنابراین، او بهتر می‌توانست علل و مراحل تکوین شهر را دیده و انعکاس دهد. او شهری بین‌المللی را به تصویر می‌کشد که به واسطه سیاست‌های  باز شاه‌عباس، از بیشتر اقوام وملل در آن به کسب و کار مشغول بودند. او یاد آور می‌شود که در خانه او به هفت زبان تکلم می‌شود و «حتی کودن‌ترین و خرف‌ترین مستخدمین من، سه چهار زبان می‌دانند» (دلاواله، ج 1،  ص866). مسلما در چنین شهری که شاه‌عباس ساخته بود، فضای کوچک عصر سلجوقی و ایلخانی بسیار تنگ و نامناسب بوده است. بنابر این شاه بلندنظر، مجموعه طرح‌هایی را در حوزه شهرسازی به اجرا در آورد. در محور جنوبی شهر سه محله جدا از هم و هرکدام محصور در یک حصار قرار داشت. این سه محله برساخته از سیاست‌های  اسکان و جمعیتی شاه‌عباس بودند؛ محله جلفا، محله عباس‌آباد و سرانجام محله گبرها که باید این سه محله به یک دیگر و به هسته مرکزی شهر اتصال می‌یافتند. در زمان دلاواله هنوز این کار صورت نگرفته بود. او پیش‌بینی کرد «شاه قصد دارد این سه محله را به اصفهان ضمیمه و تبدیل به یک شهر کند… اطمینان دارم وقتی این طرح عظیم شاه به پایان برسد، حصارهای اصفهان طولانی‌تر از حصارهای رم و قسطنطنیه خواهند شد» (دلاواله، ج 1، ص 472). به هر حال، چیزی که این سه محله را به هسته مرکزی یعنی شهر اتصال می‌داد، کشیده‌شدن یک خیابان بود که شاه‌عباس با طرح خیابان چهارباغ آن را تحقق بخشید. دلاواله چهارباغ را چنین توصیف کرده است: « دیگر دیدنی جالب اصفهان خیابانی است که در حال حاضر خارج از شهر قرار دارد، ولی وقتی این چهار محله در هم ادغام شوند و چنان که گفتم به صورت شهری واحد در آیند، درست مرکز شهر خواهد بود.» او خیابانی را که در حال ساخت بود چنین توصیف کرده است: «دو حصار با ارتفاعی مساوی دو سوی این خیابان را شکل می‌دهند. در میان حصارها باغ‌هایی است که به شاه تعلق دارد. در این باغ‌ها همه مردم می‌توانند گردش کنند و  از میوه‌هایی که به حد وفور در آن‌ها یافت می‌شود بهره‌مند شوند. در جای جای دو سمت خیابان و در فواصل مساوی این باغ‌ها درهایی درست روبه‌روی هم دارند. تعداد این نوع منازل بی‌شمار است که نمای خارجی بسیار دلفریب و قرینه‌سازی‌های  چنان زیبا و هماهنگ با خانه‌ای که درست روبه‌رویشان واقع شده دارند که تصور چیزی زیباتر از این محال است» (دلاواله، ج 1، ص 474).

 روایت ساخت باغ هزار جریب

 چهارباغ به آن سوی سی‌وسه‌پل هم کشیده می‌شد. در واقع قسمت اعظم آن جنوب رودخانه بود تا جایی که به باغ هزار جریب می‌رسید، جایی که «در این باغ هیچ چیز، جز بی‌نهایت درخت میوه کاشته شده در یک خط نیست. که تماما کوتاه‌اند و شاخه‌هایشان به اطراف پراکنده است. به طوری که سواران، حتی پیاده‌ها می‌توانند با دست میوه‌هایشان را بچینند. هر محوطه مربع شکل از محوطه دیگر مجزاست. به عنوان مثال محوطه یک مربع پراز درختان انجیر است و مربع دیگر هلو.  و به همین ترتیب، میوه جات دیگر و مربع‌های  دیگر. این باغ‌ها به شاه تعلق دارد ولی هر کس در هر زمان که بخواهد می‌تواند وارد آن شود و میزان محصولات آن قدر زیاد است که برای تمام تفرج کنان کافی است» (دلاواله، ج 1، ص 477). دلاواله با تمام تعصب به وطنش مجبور به یک اعتراف است: «چهارباغ واقعا چیزی سلطنتی است و شکوه و جلال خاصی دارد و با تمام احترامی‌ که نسبت به کشورم دارم باید بگویم در واقع هیچ یک از خیابان‌های  مجلل رم، ناپل و ژن و پالرمو با تمام ابهتشان، هم پای این خیابان اصفهان نیستند» (دلاواله، ج 1، ص 477).

عباس‌آباد؛ از ابتدا

 یکی از محلاتی که قرار بود چهارباغ آن را در منظومه شهر وارد کند، محله عباس‌آباد یا تبریزی‌ها بود.  ارزش محله تبریزی‌ها یا عباس‌آباد آن بود که بزرگان و نزدیکان شاه، همچون امام قلی‌خان، حاکم بعدی فارس، در آن سکونت داشتند. به همین خاطر روزی شاه امر کرد که این محله را چراغان کنند. «البته این چراغانی با چراغانی اصفهان که مخصوص خیابان‌ها و مغازه‌ها و با دم و دستگاه مخصوص بود تفاوت داشت. بدین ترتیب که مردم در جلوی هشتی خانه‌هایشان که مانند خانه‌های  ناپل محوطه‌ای باز و بدون سقف دارد و بر روی دیوارهای منازل تعداد زیادی چراغ و مشعل قرار داده و روشن کردند. در این چراغانی هیچ تزئینی وجود نداشت، ولی به علت تعدد و میزان انبوه و غیر قابل تصور وسایل نورانی، برای کسانی که از نقطه مرتفع شهری را تماما غرق در آتش و نور می‌دیدند، منظره دل‌پذیر و چشم‌نوازی به وجود می‌آورد» (دلاواله، ج 1، ص 909). خود شاه، سفرای خارجی و بزرگان کشور در این جشن شرکت کردند و همین نکته اهمیت محله عباس‌آباد را به روشنی نشان می‌دهد.

 هدفی به نام ایجاد همبستگی شهری

نکته‌ای که می‌خواهم ذهن خواننده را متوجه آن کنم، این است که منظور شاه از این سیاست‌های  باز چه بود؟ چرا این باغ‌های  مجلل را پرورش می‌داد تا روندگان و مردم عادی بتوانند به طور رایگان از آن استفاده کنند؟ منظور از این همه شکوه در چهار باغ چه بود؟ آنچه به نظر می‌آید، به‌جز داشتن پایتختی در خور کشورهای اروپایی، شاید منظور شاه این بود که بدین طریق در یکپارچه‌سازی اصفهانیان و برقراری ارتباط مثبت میان این اقوام گوناگون و غیر متجانس در شهر اصفهان قدمی ‌برداشته باشد. شاه می‌خواست اتباعش و آنانی که به زیر پرچم او در این شهر گرد آمده اند، زیر یک سایه پادشاهی قرار گرفته و شهر مورد نظرش ساخته شود. بنابر این، وجود فضاهای عمومی‌که میدان نقش‌جهان را نیز باید بدان اضافه کرد موجب می‌شد شهروندان این شهر نوعی یگانگی و یکرنگی را با کنار هم بودن تجربه کنند.

 کارکرد میدان نقش جهان

میدانی که در نگاه مسافر ایتالیایی آمد جایی بود که تمامی‌ سطح آن را با ماسه نرم پوشیده بودند تا همیشه خشک و برای سواری و تفریح با اسب مناسب باشد. جوی آبی اطراف آن سیر می‌کرد و درختانی در اطراف جوی تازه کاشته شده بود (دلاواله، ج 1، ص 473). اما او یک چیز دیگر در مورد این میدان را نمی‌دانست. نکته‌ای که ظرافت شهرسازان عصر صفوی را به‌خوبی نشان می‌دهد. پیش‌تر میدان عتیق یا میدان کهنه در شمال شرقی این میدان وجود داشت و امکان داشت با ساخته شدن  میدان نقش جهان، میدان سابق از رونق افتاده و آن گوشه شهر متروکه شود. بنابر این با اتصال بازارهای اطراف میدان به میدان قدیم، هر دو میدان به یک دیگر وصل شده و هر دو زنده و پر رونق باقی ماندند  (این نکته را نخستین بار دکتر سیروس شفقی در کتاب جغرافیای اصفهان بدان اشاره کرد). به هر حال چهار چوب اصفهان در دوره شاه عباس پایه گذاری شد. خیابان چهارباغ به عنوان نقطه اتصال محلات پراکنده و دور از هم (از جهت قومی، زبانی و دینی) قرار بود نوعی همسانی و همبستگی شهری را در این پایتخت هفتاد و دو ملت برقرار کند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط