اصفهان آن روزها

حالا که آذر ماه است و زرد و نارنجی‌های برگ‌های پاییزی تمام شهر را رنگ‌آمیزی کرده‌اند، در بررسی صفحات روزنامه اخگر، به سراغ شماره‌های ماه آذر رفتم تا ببینم در آن سال‌ها که اصفهان بسیار بیشتر از امروز به هویت باغ شهری‌اش نزدیک بوده و حاشیه زاینده رود با انبوه بیشه‌زارهای ناشناخته تعریف می‌شده است، حال و هوای پاییز چگونه بوده است. اما پس از خواندن متوجه شدم میان پاییز ما و پاییز آن‌ها، چه بادها و باران‌ها و برف‌هاست که از میان رفته‌اند!

تاریخ انتشار: 06:19 - سه شنبه 1399/09/11
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

تقریبا از اولین شماره‌های آذرماه سال 1308 شمسی، صفحه اول روزنامه به گزارش‌هایی از برودت بی‌سابقه هوا، بسته شدن راه‌های مبادلاتی بر اثر حجم برف و جان‌دادن افراد از سرما در مسیرهای جاده‌ای و کمبود و حتی نایاب شدن زغال و خاکه زغال در شهر که گویا اسباب سوخت غالب افراد برای گرم‌کردن خانه‌هاشان بوده است، اختصاص دارد. همین‌طور که از صفحات پاییز به زمستان عبور می‌کردم و میزان دمای هوا در چهارباغ را، که در میانه صفحه اول هر شماره در کادری کوچک درج شده بود و هر روز بسته به سردی هوا، بین 8 تا 14 درجه زیر صفر به هنگام طلوع فجر را نشان می‌داد، با هوای گرم و دودآلوده امروزه‌مان مقایسه می‌کردم، خبری کوتاه که شبیه به اطلاعیه‌ای بود نظرم را جلب کرد. خبر از این قراربود:
برای خدمت به مرضی
اینجانب دکتر نورالله دانشور علوی، خاطر عامه همشهریان محترم خود را مستحضر می‌دارم که همه روزه از ساعت دوبعدازظهر تا غروب در مطب شخصی جنب بازارچه رحیم‌خان برای معاینه عموم مرضی، مخصوصا مرضای بی‌بضاعت حاضر می‌باشم و شب‌ها هم در هر موقع، برای عیادت مرضی، در منزل شخصی واقع در مقابل حمام خلجها نمره 20 حاضر هستم. (اخگر،30 دی 1308 شمسی)
نکته اول اینکه اطلاعیه جناب دکتر تحسین‌برانگیز و البته تعجب آور توامان است، تحسین‌برانگیز چون از متن اطلاعیه چنین برمی‌آید که ایشان افراد بی‌بضاعت را رایگان معاینه می‌کرده‌اند، (آن هم در سرمای کشنده زمستان 1308 اصفهان که بنابر گزارش‌های اخگر آنفولانزای مرگباری هم شیوع یافته بوده) و تعجب‌آور چرا که نشانی منزل شخصی را در اطلاعیه روزنامه ذکر کرده‌اند (باز به دلیل سرمای بی‌سابقه و وضعیت نابسامان فقرای بی‌خانمان و در نتیجه نا امنی اجتماعی که در گزارش‌های اخگر آمده) و شاید با تجربه امروزه ما، درج نشانی منزل شخصی پزشک چندان عاقلانه به نظر نیاید، اما در ادامه، نام ایشان به چشمم بسیار آشنا آمد. با رجوع به یادداشت‌های گذشته دریافتم ایشان همانی هستند که همسرشان، یعنی خانم ع.صفوی اولین مقاله به قلم زن در اخگر و پس از آن سلسله مقالات حفظ الصحه زنان را نوشته بودند. امضای خانم صفوی پای مقالات اینگونه بود: «نامویه دکتر نورالله دانشورعلوی، ع.صفوی»
 در شماره‌های دیگری نیز اخباری از ایشان در روزنامه وجود داشت از جمله: «آقای دکتر نورالله خان دانشور علوی به کفالت صحیه بلدیه اصفهان انتخا ب شده‌اند»(اخگر،1308، ش250).
سرانجام طی تحقیقات و راهنمایی یکی از اساتید تاریخ اصفهان، به قول آن زمانی‌ها، هویت پرافتخار جنابشان برایم روشن شد:
«دکترسید نورالله دانشورعلوی، ملقب به «مجاهد السلطان»، از جمله افرادی است که به لحاظ سیاسی و فرهنگی در جنبش مشروطیت اصفهان نقش ویژه‌ای ایفا کرد. در دوران استبداد صغیر، نورالله به همراه دو برادرش، عیسی خان افتخارالحکماء و میرزامسیح خان حافظ الصحه، عضو هیئتی بود که از سوی بزرگان اصفهان و حاج‌آقا نورالله نجفی به صورت پنهانی به سرزمین بختیاری رفت و آن بخش از نیروهای بختیاری را که مخالف محمدعلی‌شاه بودند، یعنی جناح ضرغام السلطنه و صمصام السلطنه را ترغیب کردند به اصفهان حمله کرده و این شهر را از دست حاکم محمدعلی‌شاه، یعنی اقبال الدوله کاشی رهایی دهند که چنین نیز شد. پس از نجات اصفهان، حمله به تهران نیز صورت گرفت که نهایتا به پایان استبداد صغیر انجامید.»
این مطالب از بخشی از کتابی است با عنوان «جنبش وطن‌پرستان اصفهان و بختیاری» به تألیف دکتر نورالله دانشور علوی که حاوی خاطرات ایشان از وقایع مشروطیت است و به کوشش یک مورخ نامدار اصفهانی به نام «حسین سعادت نوری» انتشار یافته است. سعادت نوری در مقدمه کتاب چنین آورده است: «فروردین 1334 ش پس از چندین سال دوری و مفارقت با آقای دکتر نورالله دانشورعلوی (مجاهدالسلطنه) فیض ملاقات دست داد و به مناسبتی سخن از جنگ‌های مشروطه به میان آمد و برای اینکه شمه‌ای از خدمات مجاهدین اصفهان و طایفه محترم بختیاری که در استقرار رژیم مشروطه متقبل شده‌اند، به اطلاع علاقه‌مندان به آزادی برسد، از ایشان که در اغلب جنگ‌های مشروطه شرکت داشته‌اند، تقاضا شد خاطرات خود را تا آنجا که مقدور است به رشته تحریر درآورند تا یادداشت‌های نامبرده طبع و مورد استفاده عموم قرار گیرد.»
چاپ اول کتاب مربوط به سال 1335 شمسی است و چاپ دوم آن در سال 1377 توسط نشر آنزان در دسترس خوانندگان قرار گرفته است. فتح تهران به سال 1288 شمسی روی داد و بنابر آنچه در تاریخ آمده است، جنبش مشروطه در نهایت به سال 1290 شمسی با دخالت دولت‌های روسیه و انگلیس و برخی شکاف‌هایی که در داخل رخ داده بود، شکست خورد. از آن موقع تا سال 1308 ش که دکتر دانشور علوی اطلاعیه‌ای در باب طبابتشان در اخگر منتشر کرده‌اند، 18 سال گذشته است و همان‌طور که در مملکت حوادث بسیاری رخ داده، بی‌گمان زندگی شخصی ایشان هم بی‌تأثیر از آن وقایع نبوده است که البته جزو چاپ سلسله مقالاتی به قلم همسرشان، خانم صفوی در روزنامه اخگر، فعلا در این مورد اطلاعات دیگری نداریم. دکتر نورالله دانشور علوی به سال 1336 ش، یک سال پس از انتشار خاطراتش که از منابع مهم و چه بسا تنها منبع در تاریخ مشروطه اصفهان محسوب می‌شود، درگذشت و در تکیه فاضل هندی در تخت پولاد اصفهان به خاک سپرده شد. امیدوارم در بررسی شماره‌های آتی اخگر با مطالب تازه‌ای از ایشان و خانم صفوی مواجه شوم و به این ترتیب زیست شخصی این بزرگواران که در ساختن تاریخ و فرهنگ شهر و کشورمان پیشرو بوده‌اند، بیشتر شناخته شود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط