فیلم سینمایی «هوک» کاری از حسین ریگی به نویسندگی مهدی تراببیگی است. «هوک» ماجرای پسربچهای بلوچ به نام شیرخان را روایت میکند که در آرزوی قهرمانی بوکس وارد این رشته میشود.
کارگردان که خود اهل سیستان و بلوچستان است، پیشتر گفته بود که خواسته چهره واقعی بوم زادگاهش را به تصویر بکشد. در طول فیلم نیز چندین قاب بسیار خوب از خلیجفارس و سواحلش ثبت کرده است.
اما تفاوت عکاسی حرفهای با فیلمسازی بسیار زیاد است. نمیتوان تنها با نشاندادن ماشینهای گرانقیمت و سور و سات مهمانی، چهره متفاوتی از یک استان را نشان داد. واقعیت یک فرهنگ را نباید تقلیلیافته به مظاهر مادی دانست.
هوک در تصویرکردن زیستبوم خود گنگ است و به بازنمایی قهرمانپروری مردم بلوچ و چند قاب خوب از آن اقلیم بسنده میکند. فیلم «هوک» بعد از مرحله اول که برادری زیبایی را روایت میکند و فضای گرم و صمیمانهای برای مخاطب میسازد، با یک حادثه کاملا دوشقه میشود و فضای اول را کاملا محو میکند.
در نیمه دوم با ضعف ساختار فیلم و بازی ضعیف بازیگر بزرگسال شیرخان مخاطب در احساسات او شریک نمیشود؛ درحالیکه بازیگر خردسال بااستعداد، در نیمه اول همدلی مخاطب را به دست آورده بود.
نیمه دوم شخصیت برادر بزرگتر (با بازی علیرضا جعفری) را کاملا حذف کرده و او را از یک عنصر بسیار مهم در بخش اول تبدیل به یک نقش کاملا منفعل میکند.
هیچکدام از شخصیتها خوب ارائه نمیشوند.
به جز رویا تیموریان که با ادای مناسب لهجه و بازی خوب از پس نقش یک مادر محلی و داغدیده برآمده، بسیاری از بازیگران در نقش محلی ننشستهاند و از عهده ادای لهجهها برنیامدهاند.
فیلمنامه ضعف شدیدی در ساختن و پرداختن شخصیتها دارد. به جز میرهان، برادر بزرگتر که مختصات کاراکتری مشخصی دارد، رفتار بقیه بازیگران مخصوصا شیرخان دلایل قابل فهمی ندارد.
قهرمان فیلم در همان حد نقش اول باقی میماند و اساسا داستان ظرفیتی برای ساختن یک قهرمان به وجود نمیآورد. قهرمان «هوک» که ابتدا پسرکی بااستعداد معرفی میشود، در پایان یک شخصیت خاکستری مایل به سیاه است.
شخصیت تبهکاری که امیرمهدی ژوله نقش آن را بازی کرده و شخصیت مرشدگونه حمزه (امیر جعفری) ظرفیت تبدیلشدن به ماندگارترین شخصیتها را داشتند، اما ضعف شخصیتپردازی و بازی بسیار بد امیر جعفری و ژوله خصوصا در ادای لهجه این اتفاق را از فیلم دریغ میکند.
ژوله در حد خلافکار طنز «خوب بد جلف» باقی میماند و شیوه ادای لهجهاش موقعیتهای ناخواسته کمدی میسازد.
امیر جعفری که اینجا شخصیتی مرشد دارد نیز بهموقع به داد نقش اول نمیرسد و هنگامی وارد صحنه میشود که قهرمان هزینه زیادی داده و حتی بخشی از دلایل هزینهدادن او را نیز میتوان به گردن مرشد انداخت.
او گاه بیدلیل وارد قصه شده و سریع محو میشود و قهرمان را در موقعیتهای مهم تنها میگذارد. صحنههای بوکس فیلم مخاطب را خسته میکند. این اتفاق ذات ورزش نیست.
بلکه هنر کارگردان را میطلبد. به خاطر بیاورید که تارانتینو در «بیل را بکش» چگونه مدتهای زیادی را به نمایش هنرهای رزمی خشن اختصاص میداد، بدون اینکه مخاطب ملول شود، یا هاواراد در «مرد سیندرلایی» که همین ورزش بوکس را انتخاب کرده بود، چگونه مخاطب را پای فیلم میخکوب میکرد.
«هوک» اثر موفقی نیست؛ اما پیامهایی درباره خانوادهدوستی داده و تصاویر بسیار زیبایی از جغرافیای اقلیم سیستان و بلوچستان ارائه میدهد.