شهر؛ پناهگاه صلح و امنیت

شهرها طی دهه‌های اخیر به یکی از بازیگران نوظهور عرصه روابط بین‌الملل مبدل شده‌اند. تا پیش‌ازاین دولت_ملت به‌عنوان تنها واحد تعامل در عرصه بین‌المللی شناخته می‌شد و بازیگران حاشیه‌ای کمتر امکان ظهور و بروز پیدا می‌کردند؛ بااین‌حال تحولات حوزه روابط بین‌الملل سبب شد که به‌مرور تمایل دولت‌ها برای به‌کارگیری اشکال جدید دیپلماسی که گاه از حوزه نفوذ و اثرگذاری بیشتری نیز برخوردار است، افزایش یابد. در این میان شهرها و به‌ویژه کلان‌شهرها به‌عنوان یکی از داوطلبان اصلی به ایفای نقش در حوزه روابط خارجی پرداختند.

تاریخ انتشار: 09:05 - سه شنبه 1399/10/9
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

آنچه امروزه به‌عنوان «دیپلماسی شهری» یا «سیاست بین‌المللی بیناشهری» شناخته می‌شود، در درجه نخست محصول اهمیت یافتن شهر در مطالعات جامعه‌شناسی و پس‌ازآن توجه به بازیگران غیردولتی در نظریات روابط بین‌الملل بوده است. با گسترش فرایند جهانی‌شدن، توجه به این عرصه روزبه‌روز افزایش یافت و به‌مرور تا حدودی در حوزه مدیریت روابط بین‌المللی نوعی تمرکززدایی صورت گرفت. در قالب این سیاست‌گذاری جدید عرصه سخت روابط که عمدتا ناظر بر مناسبات سیاسی است به وزارتخانه‌های کشورها واگذار شد و عرصه نرم را به دیگر بازیگرانی که قادر بودند درصحنه بین‌المللی فعالیت کنند، ازجمله شهرها سپردند. به‌این‌ترتیب به نقش مقامات محلی و مدیران شهری در عرصه دیپلماسی افزوده شد و هم‌زمان شهروندان نیز به بازیگرانی فراملی مبدل شدند که قادرند از یک‌سو ،ردای شهروند_دیپلمات بر تن کنند و خود به‌مثابه سفیر در عرصه‌های مختلف، شهر و کشورشان را نمایندگی کنند و از سوی دیگر، در جایگاه یک شهروند جهانی با دغدغه‌های بین‌المللی به بازتعریف هویتی خود بپردازند. به‌این‌ترتیب دیپلماسی شهری به‌عنوان مکملی برای دیپلماسی رسمی تعریف می‌شود که البته بازیگران، اهداف و موضوع‌های مختص خود را دارد.
 در تعریف اهداف طیف وسیعی از کار ویژه‌ها برای «دیپلماسی شهری» در نظر گرفته می‌شود که بسته به انتظارهای کارگزاران و بازیگران نوع اعمال آن متفاوت خواهد بود. بهبود روابط اقتصادی و بازاریابی بین‌المللی، توسعه گردشگری، رسیدگی به آسیب‌های اجتماعی مشترک نظیر اعتیاد و حاشیه‌نشینی، حل منازعات و چالش‌های زیست‌محیطی، انتقال فناوری‌های نوین، چگونگی مدیریت بحران‌های جهانی مشترک مانند همه‌گیری ویروس کرونا و حتی در مواردی کمک به حل چالش‌ها و اختلاف‌های بین کشورها از طریق ارتقای انسجام اجتماعی و برقراری صلح و دوستی میان ملت‌ها ازجمله مهم‌ترین اهدافی است که برای «دیپلماسی شهری» تعریف می‌شود. به‌علاوه این وجه از دیپلماسی به‌مراتب تمرکز بیشتری بر محوریت شهروندان در اداره امور دارد و علاوه بر آنکه از طریق تعاملات بین‌المللی رویکردهایی نظیر توسعه دمکراتیک در اداره امور شهری، افزایش سطح رفاه شهروندان، ارتقای کیفیت آموزش و گسترش روابط فرهنگی را در دستور کار برنامه‌ریزان شهری قرار می‌دهد، بر ایجاد تعامل پایدار و سازنده میان شهروندان کشورهای مختلف نیز تأکید دارد.
در راستای نیل به این اهداف سازوکارهای مختلفی در نظر گرفته‌شده است. ایجاد سازمان‌های بین‌المللی که تمرکز آن‌ها حول مسائل شهری شکل ‌گرفته است، یکی از مهم‌ترین ابزارهای تسهیل‌کننده درزمینه ارتباطات شهرهاست. «سازمان جهانی کلان‌شهر متروپلیس» (1984)، «ایزوکارپ» یا «جامعه بین‌المللی برنامه‌ریزان شهری و منطقه‌ای» (1965) و «سازمان پایتخت‌ها و شهرهای اسلامی جهان» (1980) و «سازمان شهرها و حکومت‌های محلی متحد» (2004) ازجمله این سازمان‌ها هستند. البته برخی دیگر از سازمان‌های بین‌المللی که اهداف غیرسیاسی را دنبال می‌کنند نظیر «یونسکو» و «آیسسکو» نیز می‌توانند محل رجوع مدیران و شهروندان برای گسترش تعاملات منتهی به «دیپلماسی شهری» باشند.
دیگر سازوکار مهمی که به‌منظور دسترسی به اهداف و ارتقای سطح تعاملات بیناشهری وجود دارد، فرایند «خواهرخواندگی» است. این مفهوم که در اروپا با عنوان «شهرهای دوقلو» شناخته می‌شود، نخستین‌بار بعد از جنگ جهانی دوم و به‌منظور ایجاد دوستی و تفاهم میان فرهنگ‌های گوناگون و حتی دشمنان گذشته شکل گرفت تا در این راستا صلح، تجارت و گردشگری تشویق شود. با گذشت زمان جنبش‌های پرشوری از برقراری روابط خواهرخواندگی در میان کشورهای مختلف جهان راه افتاد که در قالب آن عمدتا بر تسهیل روابط اقتصادی و گردشگری تأکید داشتند. بااین‌حال طی دهه‌های اخیر تلاش شده که با تأکید بر مفهوم «شهر امن»، موضوع امنیت نیز از یک سازوکار صرفا سیاسی به یک مسئله اجتماعی مبدل شود و مسائلی چون مهاجرت، زاغه‌نشینی و فقر نیز از طریق تعاملات بیناشهری به دستورکار اولویت‌های امنیتی وارد شوند.
به‌این‌ترتیب «دیپلماسی شهری» توانسته است به‌مرور جایگاه خود را درصحنه روابط بین‌الملل پیدا کند؛ اما باید همواره توجه داشت که این نوع دیپلماسی به جهت ماهیت سیالی که از آن برخوردار است باید قادر باشد حدفاصل میان دیپلماسی رسمی کشورها، خواست‌ها و اولویت‌های شهروندان و موضوعات موردتوجه مجامع بین‌المللی، قرار گیرد؛ امری که به‌خصوص در کشورهایی که از جریان اصلی روابط بین‌الملل و ارزش‌های غربی فاصله‌دارند تا حدود زیادی دشوار می‌نماید. بااین‌حال تأکید بر اولویت‌های غیرسیاسی و افزایش نقش شهروندان به‌عنوان سفیران گفتمان کشورها، می‌تواند این چالش‌ها را کم‌رنگ‌تر کند. به‌علاوه این نوع دیپلماسی فرصتی است تا کشورها بر ترس ناشی از فقدان آگاهی و اطلاعات به‌عنوان یکی از عوامل اصلی شکل‌گیری منازعات بین‌المللی فائق آیند و همکاری بین‌المللی جانشین جنگ و خصومت شود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط