دوم: اصفهان
اصفهان یکی از معدود شهرهای جهان است که علاوه بر تمامی لایههایی که در طول تاریخ در بستر آن رسوب کرده در برههای از زمان حیات خود، در دوران صفوی لایه «طراحی»(دیزاین) نیز به آن اضافه شده، در مقایسه با سایر شهرهایی که این تجربه را داشتهاند فراگیـــــــری، همهجانبهنگربودن، مقیاس خرد و کلان، همخوانی با اقلیم، بدیع و معاصربودن و… این لایه به حدی درست و پرقدرت بوده که زیست طبیعی این شهر را در تمامی مقیاسهای شخصی و جمعی و در ساحتهای فکری، اجتماعی، سیاسی و… برای همیشه دگرگون کرده است. به همین جهت شاید بتوان گفت طراحان و زیست اجتماعی آنان نیز از جمله میراث اصلی این شهر حداقل از چهارصد سال پیش بوده، ویژگیای که شاید در معدود شهرهایی دنیا بتوان دید. مهندس محمود درویش را به دو دلیل میتوان از جنس این افراد دانست: اول تعلق به نسل دهه بیست که ویژگیهای «عمومی» را در تمامی همنسلان ایشان به وجود آورد و دوم انتخابهای شخصی وی که ویژگیهای «اختصاصی» برای ایشان به ارمغان آورده.
سوم: نسل دهه بیست
اگر شروع خواست تجدد در ایران را حوالی مشروطه در نظر بگیریم بعد از گذشت حدود دو نسل که به آموزش در فرنگستان و سپس ترسیم و ایجاد زیرساخت های فکری و کالبدی لازم برای تجدد در ایران گذشت، شاید به جرئت بتوان نسل دهه بیست را اولین نسلی دانست که آموزش و پرورش آنان عمدتا به وسیله ایرانیان، با زیر ساخت های ایجاد شده در ایران و به هدف نانوشته وصل ایران به جهان بوده، خانوادهها با پدران و مادران و حتی پدربزرگان و مادربزرگان، مدارسی مانند دبیرستان سعدی با مدیری مانند آقای بهاصدری و دانشگاههایی مانند دانشکده معماری با اساتیدی مانند هوشنگ سیحون و نظام آموزش آتلیهای آن، سه اپیزود از یک آموزش بههمپیوسته توسط «بزرگترهایی» بودند که یک سبک زندگی را در مقیاسهای مختلف به نسل دهه بیست آموزش میدادند، سبکی که کمترین تضاد درونی را داشت، ادامه تاریخی خود بود و به صورت ناخودآگاه و یا خودآگاه با معیارهای جهانی نیز تا سرحد امکان همخوان شده بود.
محصول این فرایند، جوانانی بودند با آموزشی یکدست و جامع نگر که ادامه طبیعی نسلهای قبل از خود بودند و در انتهای دهه چهل، در کنار زیرساختهای توسعه یافته به ویژه از لحاظ اقتصادی، آماده بودند به عنوان نیروهای اصلی توسعه در پروژه سیاسی اجتماعی اقتصادی ایران شرکت کنند. همانطور که کانون پرورش فکری کودکان یکی از این مکانها بود، ذوبآهن اصفهان نیز یکی از این پروژهها بود، مکانی خارج از بافت شهری با ویژگیهای کاملا صنعتی که پیشزمینهای در معماری ما برای آن وجود نداشت که توانست تبدیل به آزمایشگاهی برای جوانان دهه بیستی ایران شود و به محک زمان میتوان سنجید که با سرمایهگذاری که در پرورش آن جوانان شده بود چگونه توانستند تصمیمات قاطع و بزرگی را در این پروژه اتخاذ کنند و به منصه ظهور برسانند و تبدیل به اسامی بزرگی نه تنها در معماری ایران بلکه در سایر رشتههای مهندسی بشوند.
چهارم: محمود درویش
زندگی و انتخابهای شخصی مهندس درویش پس از فارغ التحصیلی، لایههای اختصاصی را به ایشان اضافه میکند. در لایه حرفهای شاید بتوان سه پروژه مسجد ذوبآهن، خانه شخصی در ملاصدرا و مسجد پلار را با توجه به مقیاس و مسائل پروژهها به عنوان نمادی از فرایند ۵۰ ساله حرفهای ایشان مورد نظر قرار داد. مسجد ذوب آهن تعریفی جدید از مسجد را در یک سایت صنعتی نشان میدهد، در شهری مانند اصفهان که به معماری مساجدش نیز شهره است، مهندس درویش اسیر پیشزمینهها نشده و تصمیمی جسورانه را در فرصتی کم اتخاذ کرده که ناشی از تعریف درست صورتمسئله در ذهن ایشان است، مقیاس، زبان معمارانه، نظامدهی، متریال، تزئینات و…مسجد را برمبنای نیاز پروژه باز تعریف مینماید و به یکی از بهترین پاسخها برای رفع نیاز به مکانی برای عبادت «کارگر ذوب آهن» میرسد. منزل شخصی هر معمار میتواند یکی از سختترین و چالشبرانگیزترین پروژههای وی در طول حیات حرفهایاش باشد، فارغ از زمینههای اجتماعی و فرایند طراحی، مهمترین تصمیم مهندس درویش در این پروژه رسیدن به محصولی است که به هیچوجه قصد خودنمایی نداشته و با شرایط و اقتضائات پس از انقلاب هماهنگ باشد.
از سوی دیگر، مسجد پلار را میتوان نماینده دوران بلوغ کامل مهندس درویش دانست. این مسجد نیز در یک مجموعه صنعتی بنا شده و این بار نیز مانند مسجد ذوبآهن دیاگرامی به شدت خالص را برای مسجد خلق میکند، اما در پرداخت و زبان معمارانه به بهترین نحو، ایده رسیدن از خاک به افلاک نیز به عنوان جوهره مساجد ایرانی به آن اضافه میشود تا جایی که این بنا کاندیدای جایزه معتبر آقاخان میشود.
به موازات این روند حرفهای، شخصیت کنشگر مهندس درویش لایههای فراتری را به ایشان اضافه کرده، از ادامه تحصیل در تورنتو و لهستان و سفر اعجابانگیز دور دنیا تا تصمیم به مهاجرت و ادامه مسیر حرفهای در کانادا در دوران میانسالی که بسیار چالشبرانگیز است تا فعالیت در شهرداری قبل از انقلاب و دفتر طراحی شهری و نظام مهندسی بعد از انقلاب و به ویژه تلاش برای احیای انجمن صنفی مهندسین معمار، گوشههای متفاوت یک معمارکنشگر را معرفی میکند.
پنجم: نمایشگاه
گرچه شاید به دلیل اینکه کالبد یک شهر بسیار ماناتر از شهروندانش است، همواره مطالعه شهر به عنوان بستر زیستی به کالبد آن تقلیل مییابد، اما مستندکردن شهروندان و فرایند زیست اجتماعی آنان دادههای عظیمی از حیات یک شهر را برای ما فراهم میآورد. زیست اجتماعی مهندس درویش با تمامی لایههای آن باعث شد ایشان نه تنها در محیط حرفهای و اجتماعی همنسلان خود، بلکه با نسلهای جدید بعد از انقلاب که در محیطی کاملا متفاوت رشد کرده بودند و امکانات جدیدی نیز در اختیار داشتند، پس از بازگشت از کانادا جوش بخورند و با حضور مداوم خود در عرصه حرفهای و اجتماعی به تدریج تبدیل به مرجعی فراتر از نسل خود شده و به عنوان یک شهروند وارد عرصه عمومی شوند و ورود به چنین عرصه و جایگاهی است که ارزشهای متنوعی برای ثبت و بازنمایی دارد. و البته همانطور که در شهراصفهان بناهای فاخر کم نیستند، شهروندان بسیار دیگری نیز بوده، هستند و خواهند بود که باید زیست اجتماعی آنان را مستند کرد.