اما باغرضوان همچون بسیاری دیگر از گورستانهای دوران معاصر، نمایانگر تغییر و تحولات اجتماعی زمانه خود بوده و بهجز کارکرد اصلیاش، جایگاه دیگری در هویت و بافت شهر اصفهان ندارد. طرح این پرسش که آیا حرکت شهر اصفهان در مسیر مدرنیته، این فرصت را فراهم میکند تا باغرضوان نیز همچون تختفولاد از هویت معنوی و فرهنگی نیز برخوردار باشد و آیا اصلا چنین انتظاری در جای خود درست است یا نه، محور گزارشی است که پیش رو دارید. در این گزارش «محمود درویش»، معمار و شهرساز پیشکسوت اصفهان، از منظر شهرسازی و «مینا جلالی»، دانشجوی دکتری جامعهشناسی و عضو هیئت علمی گــروه اجــتــمـــاعــی و فــرهــنــگــی شــهـــر جهاد دانشگاهی اصفهان، از حیث جامعهشناسانه به تحلیل این موضوع پرداختهاند.
«شهر» بهعنوان اولین سکونتگاه مردمی، دارای سیما و منظر است. در تعریفی ساده، سیمای شهر شامل هرچیزی است که بیننده با چشم خود قادر به تماشای آن باشد و منظر شامل همه اطلاعات بصری قابل ادراک از فرم و شکل شهر است که ناظر از فاصله نزدیک یا دور از یک نقطه خاص در شهر دریافت میکند. بنابر این تعریف، گورستانها بهعنوان مکانهایی عمومی که شهروندان میتوانند با حضور در آنها، مفاهیمی را ادراک کنند، از مناظر شهری به شمار میروند. اما اینکه این مفاهیم چقدر قابل انتقال به مردم باشد، موضوعی است که به ساختار، معماری و فضاسازی گورستان بستگی دارد.
معنویت، از کارکردهای مهم گورستان است
گورستانها در گذشته فقط مکانی برای خاکسپاری اموات نبودند و چنان طراحی میشدند که بازماندگان بتوانند گاهی به مقبره اموات خود سرکشی کرده و ساعتی را در کنار آنها بگذرانند. براساس شواهد موجود، بومیان ایران اموات خود را در خمرهای میان خانههایشان دفن میکردند. این موضوع بعد از ورود اسلام به ایران اهمیت بیشتری در فرهنگ ایرانی پیدا کرد. به جز اینکه در متون و منابع دین اسلام درخصوص حضور در قبرستان و بهرهمندی از برکات معنوی آن تأکیدهای زیادی شد، دانشمندان ایرانی همچون ابنسینا، امام محمدغزالی و فخر رازی نیز درباره قبرستان و فواید معنوی و دینی آن تأکید داشته و حضور در این مکان را موجب یادآوری مرگ و آخرت برای زندگان میدانستند. بنابراین، در فرهنگ ایرانی کارکرد یا منظر معنوی، یکی از مهمترین شاخصههای قبرستان شناخته شد و این مکان بهعنوان یکی از اجزای دائمی و مهم شهر، رفتهرفته فضا و ساختار مختص به خودش را پیدا کرد. چنانکه بعدها در دوران قاجار، دفن اموات در زمینهای اطراف مقبره امامزادگان شدت گرفت و به پایگاهی مذهبی و دینی برای مردم بدل شد.
یک نمونه عینی برای این موضوع، گورستان تختفولاد در اصفهان است که آرامگاه شمار زیادی از شخصیتهای برجسته دینی، هنری، علمی و… در آن قرار دارد و با بقعههایی برخوردار از معماری و فضاسازی مناسب، بهعنوان گنجینهای از آثار شاخص هنری شناخته میشود. در این قبرستان پیدا کردن آدرس قبر موردنظر بسیار آسان است. تختفولاد پر از تکایای مشهوری است که غالبا با یک کوچه از تکیه دیگر جدا میشوند. بنابراین رفتوآمد به این مکان با هر وسیله نقلیهای امکانپذیر است. از سوی دیگر تختفولاد از هیاهوی شهر به دور و در سکوت و آرامشی دلنشین فرو رفته است. جالب اینکه، اگرچه این منطقه در چند دهه اخیر جزئی از شهر شده؛ اما همچنان فضای آرام و معنوی خود را حفظ کرده است.
باغرضوان از نظر شهرسازی مشکل خاصی ندارد
حالا بپردازیم به دیگر قبرستان شهر که بعد از ممنوعیت تدفین در تختفولاد در اوایل دهه شصت شمسی، رونق صدچندانی پیدا کرد. محمود درویش از معماران و شهرسازان برجسته با اشاره به آرامستان باغرضوان بهعنوان تنها محل فعال دفن اموات در اصفهان میگوید: «رویکردی که در ابتدا برای باغرضوان در نظر گرفته شد، این بود که به مثابه یک شهر به آن نگاه شود و مؤلفههایی همچون دسترسی اصلی، دسترسی فرعی، بنبست، پارکینگ و… به نحو درستی برای آن تدارک دیده شود. امروز هم سیستم فعلی آن در زمینه تأمین فضای سبز یا مدیریت آن نسبتا قابل قبول و منظم است، جز اینکه در برخی موارد ساختار منظمی در طراحی پارکینگهای آن وجود ندارد.»
ضرورت ایجاد گورستان در نقاط دیگر شهر
به زعم او، یکی از مهمترین مشکلات آرامستان باغرضوان، معضل ترافیکی است که در روزهای پایانی هفته شاهد آن هستیم. او توضـیـح میدهـد: «قـرار بود در باغرضوان معضل ترافیکی وجود نداشته باشد و دسترسی به آن آسان باشد؛ ولی این طرح به درستی اجرا نشد. از سوی دیگر قبرستانها در زمره خدمات شهری عمومی به شمار میروند و به همین دلیل باید همچون سایر خدمات، از سیستم توزیع مناسبی برخوردار باشند تا مردم بتوانند به آسانی به آنها دسترسی پیدا کنند. این در حالی است که تنها یک نقطه شهر در اصفهان برای دفن اموات تدارک دیده شده و همین مسئله مشکلات ترافیکی زیادی را ایجاد کرده است. پیشنهاد من این است که در جهتهای دیگر شهر (مثلا سمت جنوب اصفهان) زمینی که شرایط لازم را از نظر شرعی و علمی داشته باشد، برای تدارک یک قبرستان مشخص شود. زمینی که قابل کشت و زرع نباشد و دفن اموات در آن آسیبی به آبهای زیرزمینی نرساند.»
قبرستانسازی ایرانیها در مقایسه با دیگر ملل
اینکه ایرانیها در مقایسه با دیگر ملل جهان رفتار معتدلی با قبرستان و نحوه فضاسازی آن در شهر داشتهاند، موضوع دیگری است که محمود درویش درباره آن تصریح میکند: «در نقاط مختلف دنیا بسته به فرهنگ و آداب و رسوم مردم، رفتارهای مختلفی با این مسئله میشود. مثلا در برخی کشورها اموات را در پارکهای محلی و مکانهای بسیار سرسبز دفن میکنند یا در شهرهای تاریخی شرایط خاصی برای دفن اموات در نظر میگیرند. در برخی کشورها مانند عربستان هم اصلا قبرستان به معنای موردنظر ما وجود ندارد و به گونه دیگری با این مسئله برخورد میکنند. از سوی دیگر در برخی کشورهای آمریکای لاتین قبرهای کلاسیک برای اموات ساخته میشود. کلیمیهای شهر مونترال کانادا نیز یک گورستان بسیار فاخر دارند و برای ساخت قبرها از سنگهای تزیینی بسیار شکیل استفاده میکنند. اما به طور کلی در ایران رفتار میانهای با قبرستانها شده است. یعنی نه آنچنان فاخر و نه آنچنان بیتوجه و بیتفاوت. مثلا در تختفولاد در ابتدا یک آجر ساده بر سر مزار متوفا میگذاشتند یا اگر شخصیت مهمی بوده برای او مقبرهای ساخته شده است. بعدها نیز به تدریج به سمت نمادسازی و حکاکی سنگها رفتهاند.»
او درباره تغییر ساختار قبرستانها مطابق با مقتضیات دنیای امروز هم توضیح میدهد: «ساختار قبرستانها در طول تاریخ در همه نقاط دنیا کم و بیش تغییر کرده است. بدیهی است که در قدیم به دلیل کمبود وسیله نقلیه، رفتوآمد به نقاط دور از شهر ممکن نبود و مردم در نزدیکی محل زندگیشان مکانی را به دفن اموات اختصاص میدادند تا بتوانند در مواقع لازم اجساد را بر دوششان حمل کرده و دفن کنند. در اصفهان هم قبرستانهای محلی مختلفی بود که معمولا در اطراف مقبره امامزادهها و اشخاص مشهور شکل میگرفت. به تدریج با افزایش امکانات در زندگی شهری، ساختار قبرستانها نیز تغییر کرد و رفتهرفته از فضای شهرها دور شدند.»
ساختار باغرضوان زاییده شهرنشینی امروزی است
اینکه آیا باغرضوان در مقایسه با تختفولاد ساختاری متناسب با هویت و بافت شهر اصفهان دارد یا نه، پرسشی است که از مینا جلالی، عضو هیئت علمی گروه اجتماعی و فرهنگی شهر جهاد دانشگاهی اصفهان، میپرسم و او در پاسخ میگوید: «باغرضوان بهعنوان مکانی خارج از شهر که محل دفن مردگان است، کارکرد اصلی خودش را برای اصفهان امروز به خوبی ایفا میکند. برای انسان امروزی که به واسطه زندگی در دنیایی مدرن، مرگاندیشی را پس میزند و بیشتر به زندگی و مصرف تمایل دارد، حضور در فضای قبرستان چندان مطلوب و جذاب نیست. درواقع این نوع از قبرستان در شهری مانند اصفهان به منظور پاسخگویی به کارکردی خاص یعنی صرفا بهعنوان مکانی برای دفن مردگان که حداکثر بتوان هفتهای یک بار به آنها سر زد کفایت میکند.» او ادامه میدهد: «عملا گذران اوقات در محیطی مانند قبرستان برای شهروندان شهری مانند اصفهان تعریف نشده و قرار نیست مردم در آنجا وقت بگذرانند؛ چراکه امروزه شهرها با تعریف مکانها و کاربریهای متنوع، شهروندان را به خوبی به سوی خود جذب میکنند؛ کاربریهایی که هر روز با جذابیتهای بیشتری به شهروندان عرضه میشوند. این موضوع در کنار مشغلههای زندگی روزمره باعث شده که افراد ترجیح دهند در مکانهایی حضور یابند که به دلیل ارائه کاربریهای متنوع و خدمات مختلف، انواع نیازهای آنها را یکجا پاسخ گوید. مکانهایی مانند مجتمعها و مراکز تجاری بزرگ که با در کنار هم قرار دادن کاربریهای متنوع برای ردههای سنی مختلف به مکان جذابی برای گذران اوقات فراغت و تأمین مایحتاج زندگی شهروندان تبدیل شده است. بنابراین عملا نمیتوان از قبرستانهای شهرهای امروزی توقع دعوتکنندگی و جذابیت را داشت.»
شهری برخوردار از عناصر مدرن و محروم از فرهنگ مدرن شهرنشینی
پرسش بعدیام از مینا جلالی این است که آیا اصلا میتوان اصفهان را شهری مدرن دانست و سپس منظر شهری باغرضوان را مطابق با ساختار مدرنِ این شهر معنا کرد و او توضیح میدهد: «شهر اصفهان در حال حاضر تقریبا از ابزار و شاخصهای شهرهای مدرن برخوردار است، هرچند هنوز فرهنگ شهرنشینی شهرهای مدرن برای بیشتر شهرنشینان آن درونی نشده است؛ ولی به هر حال اگرچه نه در حد ایدئال یا حتی مطلوب؛ اما در هر حال عناصر مادی شهر مدرن در اصفهان وجود دارد و نمیتوان انکار کرد که مدام عناصر و ابزار جدیدی به شهروندان معرفی میشود که آنها را به سمت نوعی مصرف مدرن میکشاند. با این حساب، قبرستان باغرضوان نیز در مقایسه با تختفولاد متناسب با مؤلفههای شهری اصفهان امروز ایجاد شده و کارکرد خود را به بهعنوان یک قبرستان به خوبی ایفا میکند.»
او تأکید میکند: «البته اینکه باغرضوان مکان متبوعی برای مردم هست یا نه موضوع دیگری است و شاید بتوان از منظر شهرسازی و معماری کاربریهای متنوع و متناسب با بافت شهر برای آن تعریف کرد. اما در حال حاضر کارکردی به جز دفن مردگان در اذهان شهروندان تعریف نشده و افراد صرفا برای دقایقی در آن حاضر میشوند و بعد به زندگی روزمرهشان برمیگردند.» او میافزاید: «باید توجه داشت که تختفولاد کارکرد اصلیاش را در زمان خود داشته است. در گذشتههای بسیار دور محل اتراق مسافران، بیتوته عارفان و گذران زندگی بوده و حتی تا 40سال پیش نیز همچنان در آن مرده دفن میشده است. در کنار این موضوع و نبود گزینههای متنوع جهت گذران اوقات فراغت، رفتن به تختفولاد برای مردم هم فال بوده و هم تماشا! چنانکه از نسلهای قبل میشنویم که مثلا یک روز از صبح تا عصر به تختفولاد میرفتهاند؛ هم به مردگان خود سر میزدند و هم حتی غذایشان را در آنجا صرف میکردهاند. ولی در حال حاضر نمیتوان چنین توقعی از مردم اصفهان داشت که مثلا یک روزشان را در مکانی که صرفا بهعنوان یک قبرستان میشناسند و چیزی متفاوت از آن برای عرضهکردن به آنها ندارد، سپری کنند.»
وجوه متنوع تختفولاد مغفول مانده است
جلالی با اشاره به نتایج پژوهشهایش درباره تختفولاد، میگوید: «در گفتوگوهایی که با افراد مختلف داشتم، بعضی از آنها میگفتند تا به حال به تختفولاد نرفتهاند؛ چون جذابیتی برایشان ندارد. شاید این مسئله به این دلیل است که ظرفیتهای متنوع تختفولاد از نظر تاریخی، هنری و معماری مغفول مانده است. در حالیکه تختفولاد مجموعهای از کاربریهای متنوع است و از طیفهای مختلف علما، عرفا، هنرمندان، دانشمندان و… در آن مدفون شدهاند. اما متأسفانه در حال حاضر تختفولاد تنها برای دو گروه عوام مذهبی و خواص دانشگاهی جذابیت پیدا کرده و جایگاه چندانی در خاطره جمعی سایر افراد ندارد. درحالیکه لازم است دیگر وجوه این قبرستان نیز برای مردم معرفی شده و به مکانی تبدیل شود که پذیرای افراد با سلایق مختلف باشد.»
در پایان میتوان به این موضوع اشاره کرد که مواجهه شهرهای تاریخی با پدیده مدرنیته همواره موضوعی چالشبرانگیز بوده است. حفظ بافت تاریخی شهر و پاسداری از سبک زندگی بومی مردم و ضرورت ورود عناصر زندگی مدرن به شهر، تضادی جدی را پیش روی ادارهکنندگان چنین شهرهایی قرار میدهد. اما آنچه واضح و در شهرهای تاریخی مهم جهان نیز قابل مشاهده است، هیچ توجیه و بهانهای برای عدم صیانت جدی از بافت و هویت سنتی و قدیمی شهر پذیرفته نیست و پیوستن شهرهای تاریخی به جریان مدرنیته، مشروط به نگهداری از گذشته شهر است.