به این شکل که در اصفهان هنرمند اثر هنری را بر اساس سفارش یا تصمیم شخص هنرمند تولید میکند و به مرور بازار اصفهان هم در نمایش پیدا کردن این آثار که بیشتر در کارگاههای شخصی هنرمندان نگهداری میشده است کمک میکند و مسئلهای با عنوان مغازه گالری شکل میگیرد.
اما گالری در معنای جداگانه در دنیای معاصر مطرح میشود و در اصفهان هم در دوران متأخر است که گالری و گالری داری معنا پیدا میکند. قبل از انقلاب در اصفهان نمایشگاههایی در قالب انجمن ایران و امریکا و ایران و انگلیس برگزار میشده است. این اتفاق بعد از انقلاب ادامه پیدا نمیکند، در حالیکه نوعی عطش به ایجاد چنین فضاهـــایی وجود دارد و بهعبارتی بخشی از مردم اصفهان که با آثار هنری نو آشنا شده بودند و دیگر این آثار را نمیدیدند نیاز به فضاهای نمایشگاهی را احساس میکنند تا اینکه آقای بخردی در این عرصه ورود و گالری کلاسیک را در چهارباغ تأسیس میکند. این گالری رویکرد مدرن برگزاری نمایشگاه را شکل میدهد و این از یک نقطه نظر، نوآوری به حساب می آید. نوآوری دیگری که گالری کلاسیک در اصفهان پدید میآورد این است که تا پیش از آن، معمولا سفارشدهندگان یا خریداران آثار هنری با معیار متریال بهکار بردهشده اثر هنری را ارزشگذاری میکردند یعنی قیمت یک اثر در اصفهان به این شکل تعیین میشد که مثلا چقدر طلا و نقره در آن به کار برده شده است. اما گالری کلاسیک برخلاف این جریان مسیر تازهای را پیشنهاد میکند یعنی برای مثال یک قطعه آبرنگ را قیمتگذاری میکند و به جای متریال به اثر هنری اهمیت میدهد و این ذهنیت جدیدی است که گالری کلاسیک آن را در اصفهان شکل میدهد. یکی از نکات دیگری که گالری کلاسیک در اصفهان صورت داد آشناسازی هنرمندان مختلف با همدیگر بود. ما تا آن زمان در اصفهان چیزی به عنوان جامعه هنری نداشتیم و این مسئله در گالری کلاسیک شکل گرفت. البته صنف هنری داشتیم؛ اما تفاوت عمده صنف هنری با جامعه هنری در این است که در صنف بیشتر بر مسائل تجاری و خرید و فروش آثار توجه میشود؛ اما جامعه هنری بر مسئله کیفیت و اهمیت کیفیت آثار هنری متمرکز است. نکته جالب اینکه در این برهه زمانی در اصفهان انتهاییترین بحثها درباره هنر مدرن و هنر سنتی شکل میگیرد و این به خاطر کنش آقای بخردی در گالری کلاسیک است که هم کارهای سنتی و هم کارهای مدرن را به نمایش میگذاشت و در اصل این رویکرد آقای بخردی تعامل را به جای تقابل در فضای هنری اصفهان شکل داد. طبیعتا آقای بخردی با گروهی که در تهران در حال شکلدادن هنر جدید ایران هستند آشناست و میداند این گروه به دنبال استفاده از هنرهای تصویری ایران به صورت مدرن هستند.
ایرادی که خیلی از دوستان به گالری کلاسیک میگیرند همین درهمتنیدگی کارهای سنتی و مدرن در کنار یکدیگر است. اینکه ما در دنیای مدرن نیاز به گالریهای تخصصی داریم که علاقهمندان کارهای مدرن یا سنتی را بهصورت مشخص در آنجا دنبال کنند. این نکته زمانی درست است که اصفهان یا هر شهر دیگری دارای شماری از گالریها باشد که این مسئله نه در زمان فعالیت گالری کلاسیک و نه حتی در زمان حاضر مقدور نیست و طبیعتا وقتی که در اصفهان تنها گالری کلاسیک را داریم، چارهای جز این درهم تنیدگی نیست و من این ایراد را متوجه گالری کلاسیک نمیدانم.
جناب بخردی در دوره فعالیت گالری کلاسیک، 235 نمایشگاه برگزار میکند و من کمتر نگارخانهای را حتی در تهران به یاد میآورم که چنین آمار پر و پیمانی در تقویم نمایشگاهی داشته باشد. آقای بخردی 178 نمایشگاه گالریاش را به شکل انفرادی برگزار میکند و این یکی از کنشهای گالری کلاسیک در توجه به موضوع هنرمندمداری است. به تمام اینها باید اهمیت شخصیت چند بعدی آقای بخردی را به عنوان یک گالریدار اضافه کرد. شخصیت هنری ایشان آثارشان را در پیوند هنر گذشته و جدید قرار میدهد و سعـــــی میکند در درون زندگی جدید نوعی حس نوستالژی از هنر گذشته را ایجاد کند. از سویی آقای بخردی معمار هم هستند و در زمینه طراحی داخلی ایده پیوند هنر گذشته در زندگی جدید را شکل میدهند. ویژگی دیگر جناب مرتضی بخردی مجموعـــــهداربودن ایشان اســــت. ایشان شاید تنها کسی در اصفهان هستند که این تعداد اثر هنری را آن هم در گرایشهای مختلف جمعآوری کردهاند و به عبارتی نه به عنوان یک فرد که به عنوان نوعی فرهنگ باید بسیار مورد توجه قرار گیرند.