داستان و آوازخوانی در ایران باستان
در صفحه 76 کتاب «اسطورههای ایرانی» ترجمه عباس مخبر آمده: در ایران باستان هنر قصهگویی بسیار مورد توجه بوده و اسامی متبحرترین قصهگویان که فوقالعاده مورد تحسین بودهاند، در آثار بعدی برجای مانده است. آنها غالبا قصه خود را به آواز میخواندند و خود را با یک ابزار موسیقی هماهنگ میکردند. بهرام گور (بهرام پنجم، ۳۸_ ۴۲۰)، پادشاه معروف ساسانی که شجاعت، عشق به شکار و مهارت بینظیر او در تیراندازی، در شعر و هنر فراوان ستایش شده است، یک دختر یونانی به نام آزاده را بهعنوان کنیز سوگلی در کنار خود داشت که آواز میخواند و چنگ مینواخت. او در سفرهای شکار، بهرام را همراهی میکرد. بهرام زمانی از پادشاه هند درخواست کرد که دههزار غلام و کنیز مطربی و چنگزن به دربار او بفرستد.
داستان کفشگر و انوشیروان
در «داستان بزرجمهر حکیم» تألیف آرتور امانوئل کریستنسن و ترجمه میرزا عبدالحسینخان میکده که در مجله مهردر خرداد ماه 1313 منتشر شده، داستان درباره سلسله طبقات در دوران ساسانیان و رشوهدادن برای دادن منصب دبیری نقل شده که جالب توجه است. آوردهاند: در جنگ خسرو انوشیروان با قیصر روم، شاه که با لشکر خود در حرکت است به مبلغ زیادی پول محتاج میشود و به بزرگمهر امر میدهد که پول از خزانه مازندران بیاورد. بزرگمهر اظهار میکند که بهتر است مقدار لازم پول از متمولین محل استقراض شود. شاه رأی بزرگمهر را میپذیرد و او را به همراهی دیگری به نزدیکترین شارسان برای تهیه پول میفرستد. کفشگر متمولی پیشنهاد میکند که تمام پول را میپردازد؛ به شرط اینکه بزرگمهر برای پسر او شغلی در بین مستشاران دولتی و دبیران تهیه کند. بزرگمهر پیشنهاد موزهدوز را به اطلاع پادشاه میرساند؛ شاه متغیر میشود و امر میکند که پول مرد فرومایه را که به این نیرنگ خواسته است در مقام نجابت شغلی برای فرزندش تهیه کند، مسترد دارند.
فلسفه در ایران باستان
در کتاب «تاریخ تحولات ایرانشناسی در دوران باستان» نوشته مریم میراحمدی از انتشارات طهوری ذکر شده: در عصر شاپور اول، برخی از متون یونانی به پهلوی ترجمه شده بود، اما در زمان خسرو اول، ترجمه متون فلسفی یونانی (اغلب از زبان سریانی) به پهلوی مورد تشویق قرار گرفت. احتمال میرود که خسرو اول به زبان سریانی آشنا بوده است. توجه خسرو اول انوشیروان نسبت به عیسویان ایران نیز از همین بینش او سرچشمه میگرفت. عیسویان اجازه استخدام در مؤسسات عامالمنفعه را داشتند و حتی فرقه یعقوبی اجازه یافت تا پس از تأسیس شهر رومگان، انجمنی تشکیل دهد و برای خویش یک رهبر روحانی یا جاثلیق تعیین کند. این مسیحیان نسطوری از زمان پیروز اول مورد حمایت شاهان ساسانی قرار داشتند؛ زیرا گروه مونوفیزیتها، شاخه گریگوری ارمنی که از سرزمین خود اخراج شده بودند، در حمایت پیروز در ایران به زندگی پرداختند و به علت تسلط به زبان سریانی که در نواحی ارمنستان بهویژه در ارمنستان صغیر وجود داشت، تشویق به ترجمه آثار فلسفی یونانی به زبان پهلوی شدند.