اما موج انقلاب آنچنان خروشان بود که تبعید امام به فرانسه نمیتوانست جلوی آن را بگیرد. در آغاز کشورهای کویت، الجزایر، سوریه، بحرین و هند برای مقصد بعدی امام در نظر گرفته شد، اما با پیشنهاد ابراهیم یزدی در تاریخ 19 مهر 1357 ایشان به همراه خانواده خود و تعدادی از همراهان به دهکده نوفل لوشاتو فرانسه نقل مکان کردند. موقعیت فرانسه مانند تجهیزات ارتباطی و فضای سیاسی باعث ارتباط مؤثرتر با مردم ایران شد. در فرانسه سخنان امامخمینی به دلیل حضور مطبوعات و روزنامهنگاران بهسرعت در رسانههای جهانی منتشر میشد. روز ۱۴ مهر رهبر انقلاب ایران، وارد پاریس شدند و به پیشنهاد بنیصدر تا پیداکردن یک محیط مناسب در منزل احمدغضنفرپور در محله «کشان» اقامت گزیدند، اما موقعیت آپارتمانی محل، ازدحام زیاد ملاقاتکنندگان و دیگر مسائل سبب شد تا حضرت امام خواستار تغییر این مکان شوند. تنها دو روز بعد بود که آقای دکتر عسگری، از ایرانیان نوفل لوشاتو، به گرمی پذیرفت تا امام در خانه او مستقر شوند. رسول صدرعاملی به عنوان خبرنگار اعزامی روزنامه اطلاعات به نوفل لوشاتو در گفتوگویی درباره آن روزها میگوید: «اولین خبرنگاری که توانست از آیتالله خمینی عکس بگیرد که لبخندی بر لب داشت، من بودم. این عکس در روزهایی که من در فرانسه بودم در روزنامه اطلاعات چاپ شد. لبخند آیتالله خمینی به خاطر سؤالی بود که یک خبرنگار فرانسوی از ایشان کرد، این خبرنگار پرسید: شایع است آیتالله خمینی خیلی پولدار هستند و حتی از شاه هم بیشتر پول دارند، آیا این درست است؟! پس از اینکه آقای قطب زاده این سؤال را برای آیت الله ترجمه کرد ایشان لبخندی زدند و اظهار داشتند: من هیچ چیز ندارم و آنچه راهم که دارم متعلق به مردم ایران است. مسعود کیمیایی، پرویز کیمیایی و کامبیز درمبخش فیلمبرداران ایرانی بودند که از زندگی آیتالله خمینی در پاریس فیلم گرفتند.»
امام در این دوره میزبان شخصیتهای مختلفی بودند. علاوه بر دانشجویان و خبرنگاران که علاقهمند به دیدار با امام بودند، بسیاری از گروهها و شخصیتهای سیاسی ایران به دیدار امام رفتند. ازجمله این افراد میتوان به شخصیتهایی چون آیتالله منتظری، محمد خامنهای، آیتالله امینی، ابراهیم یزدی، دکتر کریم سنجابی، مهندس بازرگان، حسین مهدیان، حسن شریعتمداری، سید جلالالدین تهرانی و بسیاری از افراد سرشناس دیگر اشاره کرد.
برخی از این دیدارها از اهمیت زیادی برخوردار بود، زیرا بسیاری از مواضع بنیادین و مبانی اصیل فکری امام در رابطه با انقلاب و آینده ایران در این دیدارها بیان شد؛ علیرغم اینکه برخی از این دیدارها با جریانهای غیراسلامی یا گروههایی با آموزههای اسلامی کمرنگ صورت میگرفت. ازجمله دیدار با اعضای جبهه ملی که معتقد به سلطنت شاه و نه حکومتکردن او بودند یا کریم سنجابی، مهندس بازرگان و سید جلالالدین تهرانی که هریک بهترتیب نماینده جبهه ملی، نهضت آزادی و رئیس شورای سلطنت بودند.
امام دیدار دوم خود با سنجابی را منوط به اعلام مواضع او درباره شاه کردند، زیرا جبهه ملی به دنبال اجرای طرح «شاه سلطنت کند، نه حکومت » بودند. سنجابی با قبول شرط امام و تغییر مواضع خود، موفق به دیدار مجدد با امام شد. مهندس بازرگان از دیگر افرادی بود که در ۳۰ مهر ۵۷ در پاریس به دیدار امام رفت. در این دیدار، بازرگان بیشتر بر مبارزه با شاه و رژیم پهلوی تأکید داشت و معتقد بود در روند مبارزه «لبه تیز حمله فعلا بهتر است به استبداد باشد، نه استعمار.» درحالیکه امام به گفته مهندس بازرگان، با آرامشی که در باب قطعیبودن پیروزی انقلاب داشتند، بهراحتی آمریکا را نادیده میگرفتند. امام در دورهای که در پاریس اقامت داشتند، علاوه بر دیدار با افراد و گروههای سیاسی ایرانی، با برخی از مقامات کشورهای خاص نیز ملاقات داشتند. از مهمترین این مقامات میتوان به چند عضو ارشد آمریکا، راسل کر نماینده مجلس عوام انگلیس، ریچارد کاتم استاد علوم سیاسی دانشگاه پیترزبورگ، نخستوزیر فرانسه و مذاکره با یکی از وزیران کابینه ضیاء الحق اشاره کرد.
مصاحبه با رادیو تلویزیون اتریش، به تاریخ 10 آبان 1357، مصاحبه با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ به تاریخ 11 آبان 1357، مصاحبه با رادیو تلویزیون هلند در تاریخ 14 آبان 1357، مصاحبه با گزارشگر تلویزیون سیبیاس آمریکا در تاریخ 15 آبان و مصاحبه با روزنامه یونانی توویما در تاریخ 15 آبان 1357 ازجمله مطرحترین مصاحبههای امام در نوفل لوشاتو بود.
اقامت حضرت امام در آن دهکده حدود چهار ماه (۱۱۶ روز) به طول انجامید. بسیاری باور دارند که هجرت امام به پاریس، تحولی بسیار مثبت در روند انقلاب پدید آورد. ساکنان قدیمی این دهکده زیبا، همانهایی که حضور بنیانگذار جمهوری اسلامی را در نوفل لوشاتو به خاطر میآورند، از محل اقامت امام به عنوان منزل آیتالله یاد میکنند. در آن ایام، کانال دوم تلویزیون فرانسه گفتوگویی با اهالی نوفل لوشاتو کرده و نظرشان را درباره همسایگی با امام پرسیده بود. همگی آنها، از این بابت اظهار خوشحالی کرده بودند.
محمد هاشمی رفسنجانی از همراهان امام در پرواز انقلاب در گفتوگویی در این باره میگوید: «ما یک هواپیمای ایرفرانس ۷۴۷ گرفتیم و ۴۵۰ نفر ثبتنام کردند. دو سه روز قبل از پرواز مدیر ایرفرانس به نوفل لوشاتو آمد و گفت نمیتوانیم ۴۵۰ مسافر ببریم و فقط ۱۵۰ مسافر جا داریم و باقی را میخواهیم سوخت بگیریم که اگر به هر دلیل نتوانستیم در تهران بنشینیم برگردیم به پاریس و باید ۳۰۰ نفر را کم کنیم که کار مشکلی هم بود؛ بهخصوص که در لیست اولیه ما ۱۵۰نفر خبرنگار بود. با حاجمهدی عراقی خدمت امام رفتیم و گفتند چهار نفر در پرواز باشند، بقیه را خودتان تعیین کنید. من و حاج مهدی عراقی و احمد خمینی و به گمانم صادق طباطبایی بودیم و پتانسیل خطر وجود داشت و شایعه شده بود که میخواهند این هواپیما را به جزیرهای ببرند و افراد را بکشند و ما لیست را کم کردیم و ۷۵ نفر خبرنگار آوردیم و از اول یک دلهرهای ایجاد شد. امام هم به دلیل همین احتمال گفتند خودشان تصمیم بگیرند که اگر میخواهند با ما بیایند و ساعت یک شب سوار هواپیما شدیم و وارد تبریز که شدیم خلبان اعلام کرد همه مسافران سر جای خودشان بنشینند. امام هم نمازشان را خوانده بودند و در پایین نشسته بودند. وقتی این حرف را خلبان زد، امام را به طبقه بالا بردیم و همه سر جایشان نشستند ولی بعضیها هم رنگشان پرید، بعد به تهران رسیدیم. وقتی به آسمان تهران رسیدیم، نیم ساعت دور شهر چرخید و در فرودگاه بیشتر کسانی که ایستاده بودند لباس فرم تنشان بود و این جمعیت را میدیدیم، هواپیما هم نمی نشست؛ این هم مقداری دلهره ایجاد کرده بود. آقای قطبزاده، بنیصدر، یزدی و خیلیها بودند. در هر حال هواپیما نشست و پله را آوردند، بعد یک کسی چیزی به خلبان گفت و هواپیما دوباره راه افتاد و کمی جلوتر ایستاد، بعد پله را چسباندند و در باز شد. اول احمدآقا پایین رفتند، بعد آقای پسندیده و مطهری و صباغیان بالا آمدند و امام نیز همراه دیگران به پایین آمدند.»
احمد سالک به عنوان یکی از مبارزین اصفهانی، خاطرات خود را از آن روز در مصاحبهای که در 28 مهر 99 در «اصفهان زیبا» چاپ شد اینگونه بیان کرد: «من پنج یا شش بار توسط ساواک دستگیر شدم. قبل از پیروزی انقلاب در آباده شیراز منبر میرفتم. در همان زمان بود که انقلاب پیروز شد. روزی که امام (ره) وارد ایران شد، حدود 21 اتوبوس از مردم را به سمت تهران بردیم. جایگاهی که ما در آن قرار داشتیم نزدیک جایگاه امام بود. وقتی امام (ره) سوار هلیکوپتر شدند توفیق داشتم عبای ایشان را ببوسم.» این سفر تاریخی به وسیله هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ شرکت ایرفرانس انجام گرفت. سر خلبان پرواز «ژان موی» بود و کمک خلبان «باتاوش» (فرانسوی الاصل) بود که دست در دست امام خمینی از هواپیما پیاده شد؛ پروازی که به پرواز انقلاب معروف شد. درباره تأمین هزینههای پرواز اختلاف نظرهایی میان افراد وجود دارد، اما عمدتا مطرح میشود آقای علاءالدین میرمحمدصادقی از تجار اصفهانی، هزینه هواپیما را پرداخت کرده است. او در گفتوگویی در این باره میگوید: «آن زمان من به آیتالله بهشتی گفته بودم که حاضرم تمام داراییهایم را بدهم تا هواپیمای امام خمینی در تهران بنشیند، افراد بسیاری در مسیر انقلاب کارهای زیادی انجام دادند که این کار من در مقابل آنها، نمرهاش کمی از صفر بالاتر بود.» هر چند اول قرار بود این سفر تاریخی در 6 بهمن 57 انجام شود اما دولت بختیار با بستن فرودگاهها مانع از این سفر شد. افراد حاضر در هواپیما، سید محمود دعایی، صادق قطبزاده، صادق طباطبایی، تقی ابتکار، ابوالحسن بنیصدر، محسن سازگارا، محمد منتظری، ابراهیم یزدی، محمد هاشمی، مرتضی مطهری، حسن لاهوتی و تعدادی خبرنگار همراه خانواده امام بودند. امام خمینی نهایتا در بامداد 12 بهمن 1357 وارد ایران شدند. امام خمینی در فرودگاه مهرآباد پس از شنیدن پیام ملت، سخنانی ایراد فرمودند. ایشان ابتدا از تمام اقشار ملت از پیر و جوان، روحانی و کسبه، قاضی و وکیل، کارمند و کارگر و کشاورز که در راه رسیدن به پیروزی رنج و مصیبت دیدند و ثابت قدم ماندند، صمیمانه تشکر کردند. ایشان در بخشی از سخنان خود، تلاشهای شاه پهلوی را برای بازگشت به ایران و حفظ سلطنت، ناکام خواندند و تلاشهای آنان را به دست و پازدن برای حفظ سلطنت تعبیر کردند. محمد اصفهانی لحظه ورود امام را اینگونه تشریح میکند: «در مدرسه علوی قاری رتبه اول بودم. آقای ساعتچی هم در مدرسه نیکان نفر اول قرائت بودند. در زمان ورود حضرت امام (ره) شب قبل ما را به مدرسه رفاه بردند. مادرم به شدت نگران بود. میگفت: اگر فرودگاه را با بمب بزنند چی؟ با کلی استرس وارد مدرسه رفاه شدیم. مرحوم شهید بهشتی در مدرسه رفاه بودند. ایشان تعیین کرد که من در فرودگاه قرآن بخوانم و آقای ساعتچی در بهشت زهرا قرآن بخواند. ایشان حتی آیات منتخبی را از قران جدا کردند و دستور دادند این آیات خوانده شود. پس از اجرای مراسم در فرودگاه مهرآباد حضرت امام به بهشت زهرا برای سخنرانی منتقل شدند و سپس با ماشینی به رانندگی محسن رفیقدوست به منزل دکتر کشاورز رفتند. شب ۱۲ بهمن شهید بهشتی و شهید عراقی و تعداد دیگری از نیروهای انقلاب به منزل آقای کشاورز رفتند و امام خمینی را به رفاه آوردند. با ورود امام، حاضران در مدرسه برای استقبال از امام شعارهایی همچون «درود بر خمینی» سر دادند. امام نیز به احترام آنان روی پلههای مدرسه رفاه حدود ۱۵ دقیقه سخنرانی کردند و از آنان تشکر کردند و فرمودند: درود بر شما که رفتید در لوله تانک دشمن؛ خمینی چه کاره است؟!»
آن روز به دلیل ازدحام زیاد جمعیت برخی از برنامههای کمیته استقبال تغییر کرد، یکی از آن برنامهها سخنرانی امام در دانشگاه تهران برای پایان بخشیدن به تحصن علما بود (علما و مردم در دانشگاه تهران در اعتراض به ممانعت از ورود امام به ایران تحصن کرده بودند). حدود ساعت یازده و سی دقیقه اتومبیل امام به مقابل دانشگاه رسید. مأموران انتظامات بهشدت تلاش میکردند از هجوم مردم به خیابان جلوگیری کنند؛ اما موفق به آرامکردن مردم نشدند؛ به همین علت امام خمینی موفق به سخنرانی مقابل دانشگاه نشدند. رفیقدوست در مورد تصمیم برای برهمزدن برنامه دانشگاه میگوید: «وقتی به دانشگاه تهران نزدیک شدم جمعیت متراکم بود و ازدحامشان بیشتر. حضرت امام آنجا هم پرسیدند: «مگر قرار نیست ما برویم دانشگاه و پایان تحصن علما را اعلام کنیم؟» من گفتم که اکثر علما به فرودگاه آمده بودند، گذشته از این، نمیشود توقف کرد و باید حرکت کنیم و ایشان موافقت کردند.»
به موازات آمدن حضرت امام به ایران ستاد استقبال از ایشان با مدیریت آیتالله مطهری، صباغیان مسئول برنامهریزی، تهرانچی مسئول انتظامات، شاه حسینی مسئول مالی و توسلی مسئول تبلیغات تشکیل شده بود؛ هرچند در این زمینه اختلاف نظرهایی وجود دارد.
اسدالله بادامچیان در گفتوگویی که در 24 آذر 99 در اصفهان زیبا به چاپ رسید میگوید: « 30 دی 1357 در منزل شهید مطهری کمیته استقبال را سامان دادیم که اعلام شد امام خواستار بازگشت به ایران هستند و امام در 12 بهمن به ایران آمدند. آیا در عرض 12 روز میشود 65 هزار نیرو شکل داد که یک نفر نفوذی در آن نباشد و در 9 گروه تقسیم شده باشد؟ و برای هر فرد یک بازوبند ویژه باشد و روز 12 بهمن نه تنها در فرودگاه، بلکه تمام تهران را آن روز زیر پوشش داشته باشد؟ در روز 12 بهمن 57 بر طبق گزارشهای شهربانی آن روز یک دزدی و سرقت در تهران اتفاق نیفتاده است. در واقع ورود امام یعنی امنیت و این امنیت را آن 65هزار انتظامات مردمی تأمین کردند. یا برنامهای که بتواند در فرودگاه رژیم طاغوت وقتی تمام سران رژیم سر کار هستند و ژنرالهای آمریکایی در ستاد ارتش هستند، امام را در فرودگاه با تشریفات وسیع استقبال کنیم و 24 کیلومتر را اداره کنیم؟ در بهشت زهرا دومیلیون نفر جمعیت حضور داشت و با تمام وجود “خمینیای امام” میگفت. هلیکوپتر شاه را بدون اجازه شاه آوردیم و امام را سوار کردیم؛ این کارها ساده نیست. من در آن روزها عضو شورای مرکزی کمیته استقبال از امام بودم و ما چهار نفر از مؤتلفه بودیم آقایان مطهری، مفتح، محلاتی و بنده که سه تن شهید شدند و من ماندم، دو نفر از نهضت آزادی؛ صباغیان و تهرانچی. یک نفر از جبهه ملی آقای شاهحسینی. دو عضو دیگر هم علیالبدل داشتیم و رئیس شورا آقای مطهری بود. »
در زمان سخنرانی حضرت امام در بهشت زهرا نیز اختلافاتی در روش اجرا برنامه پیش آمد، مرحوم آیتالله خزعلی در این باره میگوید: «یکی از مسائلی که در کمیته مورد بحث واقع شد، تعیین خواننده بیانیه پیش از سخنرانی امام خمینی بود. تصمیم بر این بود که این امر بر عهده یکی از افراد خانواده شهدا باشد. «پدر رضاییها» نامزد این کار بود. اما شهید مطهری و اینجانب تأکید داشتیم بهتر است این امر به خانواده شهیدانی غیر از سازمان مجاهدین واگذار شود.»
سرانجام با مخالفتهایی که از سوی چهرههایی همچون مطهری، کروبی، انواری و معادیخواه صورت گرفت تصمیم برآن گرفته شد که بادامچیان و معادیخواه جزو گردانندگان تریبون باشند و مرتضایی فر هم مسئولیت شعار را برعهده بگیرد. هنگامی که امام در جایگاه قرار گرفت، ابتدا مرحوم شهید مطهری سخنرانی کوتاهی کردند. سپس قرار بود اول آقای ناطق نوری یک خیرمقدمی بگوید و بعد آقای مفتح صحبت بکند که این برنامهها هیچکدام اجرا نشد. قاسم امانی پسر شهید حاج صادق امانی به عنوان فرزند شهید برنامهای اجرا کرد.» در هر حال حضرت امام با قدرت تمام در روز 12 بهمن به ایران بازگشت و طی 10 روز با تسلیم ارتش، انقلاب ملت قهرمان ایران به پیروزی رسید و رژیم سلطنتی مانند برف در زیر آفتاب انقلاب آب شد.