شاعر نفس بکش که قلم زندگی کند

بهمن رافعی در سال 1315 هجری شمسی در شهر بروجن یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری دیده به جهان می‌گشاید. بروجن در آن روزگار جمعیت زیادی نداشته است. شهری کوچک و سردسیری و گرفته در میان کوه‌های سر‌به‌فلک کشیده زاگرس. در آن روزها چه در شهر بروجن و چه در سایر شهرهای ایران‌زمین، مردم از نعمت تحصیل علم و سوادآموزی همگانی بی‌بهره بوده و اکثر مردم حتی سواد خواندن و نوشتن را نداشتند؛ اما شرایط برای بهمن رافعی متفاوت بوده است. مادرش باسواد بوده و علاوه بر این، مادربزرگش نیز سواد داشته و نکته‌دان بوده و بزرگ‌شدن بهمن رافعی در خانواده‌ای این چنین او را وارد دنیایی متفاوت از سایر هم‌نسلانش می‌کند.

تاریخ انتشار: 22:06 - شنبه 1399/11/25
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

خودش می‌گوید در کودکی با مادربزرگش برای خواب به روی پشت بام می‌رفته و مادربزرگ برای بهمن شعر و داستان‌های کهن فارسی می‌خوانده است و این بزم دو نفره اولین بارقه‌های شاعری و نویسندگی را در او پدیدار می‌کند. در کودکی زمانی که در مدرسه ابتدایی درس می‌خوانده کنار مدرسه‌شان کارگاهی بوده است که وظیفه تولید برق شهر بروجن را برعهده داشته است. یک موتور دیزلی که شبی چند ساعت روشن می‌شده تا برق شهر را برای همان ساعت‌های محدود تأمین کند و جالب این است که اکثر مواقع این موتور خراب بوده و برق‌رسانی به شهر دچار اختلال می‌شده است. از قضا یک روز متخصصان مربوطه مشغول‌ترمیم این موتور بودند و بهمن و جمعی از دانش‌آموزان از روی دیوار مدرسه نظاره‌گر متخصصان بوده‌اند. بهمن فی‌البداهه در وصف خرابی دائم این موتور تک‌بیتی به لهجه بروجنی می‌گوید: «اوی خاک تو فرقد/ با این کارخونه برقد» بچه‌ها این بیت را تکرار می‌کنند و همهمه بچه‌ها مدیر مدرسه را به معرکه می‌کشاند. مدیر می‌پرسد چه کسی برای اولین بار این شعر را به زبان آورده است؟ همه دانش‌آموزان بهمن را نشان می‌دهند. مدیر بهمن را به دفتر مدرسه می‌برد و وقتی مطمئن می‌شود این شعر از زبان یک کودک هشت‌نه ساله سروده شده برای تنبیهش به او فرصت می‌دهد که ظرف یک هفته یک غزل بسراید وگرنه اعتراض شعرگونه او به خرابی کارخانه برق عواقب بدی برایش خواهد داشت. بی‌شک مدیر مدرسه مردی فرهیخته و آگاه بوده و پشت این تنبیه درسی بوده که زندگی بهمن را برای همیشه دگرگون می‌کند. بهمن اولین غزل رسمی‌اش را به دستور مدیر مدرسه در کودکی می‌سراید و از آن لحظه پا به دنیای پرفراز و نشیب شاعری می‌گذارد.
او اولین مجموعه شعرش را با نام «گلزار جاوید» در سال 1335 هجری شمسی و وقتی تنها بیست‌ساله بوده به چاپ می‌رساند. همان سال‌ها یک مجموعه داستان کوتاه با نام «انتظار» از او منتشر می‌شود و حکومت وقت 23 صفحه از این مجموعه را سانسور می‌کند ؛چراکه این مجموعه خالی از شائبه‌های اعتراضی و سیاسی نبوده است. همانطور که گفته شد، اولین بیتی که بهمن رافعی در کودکی می‌سراید اعتراضی به خرابی و نامنظم‌کارکردن کارخانه برق شهر بروجن بوده است. این اعتراض و نگاه منتقدانه بهمن بعدها نیز در آثارش نمود پیدا می‌کند و نوک تیز کلماتی که در شعرها و داستان‌هایش به کار می‌برده باعث می‌شود حدود 35 سال از او هیچ اثری به چاپ نرسد؛ یعنی اجازه چاپ نگیرد. سال 1378 شروع نشر آثار بهمن بوده و بعد از 35 سال ده‌ها مجموعه در قالب شعر، داستان و نقد ادبی از او به چاپ می‌رسد. بهمن رافعی بر این باور است که زبان معیار به دلایل مختلف دستخوش تغییرات زیادی شده و در عصر حاضر سرعت این تغییرات بیشتر هم شده است و شاید به‌زودی شاهد دگرگونی‌های زیادی در زبان فارسی باشیم و متاسفانه این زبان به دلیل همین دگرگونی‌ها ممکن است کاملا تحریف شود. بهمن یکی از راهکارهای تقویت زبان فارسی را زنده نگه‌داشتن لهجه‌های زبان فارسی می‌داند. همانطور که گفتیم او اصالتا بروجنی است و مردمان شهر بروجن به لهجه بروجنی که یکی از لهجه‌های فلات مرکزی ایران است سخن می‌گویند. اگرچه این روزها جوانان هر شهر با لهجه صحبت‌کردن را عار می‌دانند و سعی می‌کنند از زبان و لهجه معیار برای مصاحبت با دیگران استفاده کنند؛ اما هنوز هم در دل کوچه‌پس‌کوچه‌های هر شهری از جمله بروجن مردم با لهجه‌های اصیل و شیرین شهر خود سخن می‌گویند. لهجه‌هایی که سرشار از واژه‌های بکر زبان فارسی است.
 از بهمن رافعی در سال 1379 مجموعه شعری با نام «سال‌های ابری» به چاپ می‌رسد. این کتاب سروده‌های او به لهجه بروجنی است. او در مقدمه این کتاب توضیحی هرچند کوتاه درباره لهجه بروجنی می‌دهد و با یک نگاه فنی دستور زبانی هرچند مختصر و فشرده برای این لهجه می‌نویسد. درونمایه کتاب «سال‌های ابری» درونمایه ای کاملا اعتراضی است. از درونمایه این کتاب که بگذریم، هرچند گذشتنی نیست، باید به رسالت بهمن رافعی برای پاسداشت و نگاهداشت لهجه بروجنی اشاره کرد. سعی او بر این بوده که از واژه‌هایی استفاده کند که این روزها به دست فراموشی سپرده شده‌اند. او با دقت زیادی این واژه‌ها را در کنار واژه‌های مستعمل امروزی به نحوی استفاده کرده که مخاطب ناخودآگاه سعی می‌کند در رسالت پاسداشت لهجه بروجنی با بهمن همدست شود. حتی شهرهای اطراف بروجن که لهجه آن‌ها شباهت بسیاری با لهجه بروجنی دارد، پس از خواندن کتاب «سال‌های ابری» با بروجنی‌ها هم‌ذات‌پنداری می‌کنند و آن‌ها هم برای بقای لهجه شیرین شهر خود که هم ریشه با لهجه بروجنی است با بهمن همراه می‌شوند. بدون شک با گذشت زمان و تزلزل بیشتر زبان فارسی کتاب «سال‌های ابری» می‌تواند یک مرجع هرچند کوچک برای فهم واژه‌ها، استعارات و کنایات اصیل و بکر زبان فارسی باشد.
در پایان برای استاد بهمن رافعی که افزون بر شصت سال است در عرصه هنر شاعری و نویسندگی فعالیت چشمگیر و تأثیرگذاری داشته آرزوی سلامتی و کامیابی دارم و به قول خود ایشان:
 هنوز بر لب من ناسروده‌هایی هست
                                                                            چرا سکوت کنم تا مرا صدایی هست