تعریف شما از اقتصاد سیاسی تحریم چیست و چه مؤلفههایی دارد؟
اگر اقتصاد سیاسی را بررسی روابط و تأثیرات متقابل اقتصاد و سیاست بر یکدیگر در نظر بگیریم، اقتصاد سیاسی تحریمها را نیز باید در همین قالب تعریف کنیم. به این معنا اقتصاد سیاسی تحریمها ناظر به استفاده از یک ابزار کمابیش اقتصادی برای رسیدن به اهداف کمابیش سیاسی است. بنابراین زمانیکه در قالب اقتصاد سیاسی تحریمها، دولتی علیه دولتی دیگر تحریمی وضع میکند، عملا تلاش میکند از طریق ابزارهای اقتصادی اهداف سیاسی خود را محقق سازد که میتواند از تغییر رفتار سیاسی تا تغییر خود نظام سیاسی را دربرگیرد. به این معنا در اینجا دولت تحریمکننده میخواهد از طریق ابزاری اقتصادی به بیثباتیهای سیاسی و ناآرامیهای اجتماعی در کشور تحریمشده دامن زند و از این طریق به اهداف خود دست یابد. همین طور زمانیکه از مؤلفههای مترتب بر تحریمها صحبت میکنیم باید میان تحریمهای یکجانبه، دوجانبه، چندجانبه، منطقهای و بینالمللی تفکیک قائل شویم. این تفکیک به ما یادآوری میکند که نوع اخیر آن دارای تأثیرگذاری بیشتری است. همینطور تحریمها میتوانند با شدت و ضعف اعمال شوند. در این میان شدیدترین نوع از تحریمها، به تحریمهای فلجکننده معروف هستند که تنها به کشور تحریم شونده اجازه میدهند تا صرفا برای تأمین غذا و دارو امکان مبادله داشته باشد.
چگونه میتوان مکانیسم تأثیرگذاری تحریمها بر اقتصاد ایران را تشریح کرد؟
تحریمها دارای تأثیرات متنوع و متکثری در حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است. اما اگر در اینجا تنها بخواهیم از تأثیرات اقتصادی تحریمها صحبت کنیم، مشخصترین این تاثیرات در حوزه نفت، بخش بانکی و منابع مالی دولت مشهودتر بوده است. ازآنجاکه اقتصاد ایران اساسا یک اقتصاد مبتنی بر نفت است، طبیعتا زمانیکه از تأثیر تحریمها در ایران صحبت میشود مشخصترین تأثیر این تحریمها باید در حوزه فروش و صادرات نفت دنبال شود. چنانکه دادههای آماری نشان میدهند تحریمها شاهرگ اقتصاد ایران را نشانه گرفته است. اگر میانگین صادرات نفت ایران را در سالهای قبل از تحریمها 2 تا 3 میلیون بشکه درنظر گیریم، تحریمهای اخیر باعث شدند در برخی دورهها فروش و صادرات نفت ایران به حدود 300 هزار بشکه در روز کاهش یابد. این یعنی تحریمها در شدیدترین وضعیت آن باعث کاهش 80 تا 90درصدی صادرات نفت ایران شده است. در اینجا میخواهم به نکته مهمی اشاره کنم: تأثیر تحریمهای اخیر بر کاهش صادرات نفت ایران تقریبا در ایران پس از انقلاب بیسابقه بوده است. چنانکه در دوره قبلی اعمال تحریمها یعنی در دوره احمدینژاد، صادرات نفت ایران از حدود دوونیم میلیون بشکه در سال 2005 به یک میلیون و سیصد هزار بشکه در سال 2013 رسید. این بدان معناست که صادرات نفت ایران در دوره احمدینژاد در اثر تحریمها تقریبا نصف شد، اما در دولت روحانی در برخی ماهها حتی کاهش 80 تا 90 درصدی داشته است. همینطور کاهش درآمدهای نفتی در اثر تحریمها پیامدی دیگری نیز داشته است؛ به گونهایکه باعث شده است دولت با کسری بودجه قابل توجهی روبهرو شود. چنانکه بر اساس برخی بررسیها در سال 1398 دولت در ایران با کسری بودجه قابل توجهی یعنی 185 هزار میلیارد روبهرو شده است. این کسری تقریبا در ایران پس از انقلاب بیسابقه است و یک رکورد محسوب میشود. بنابراین تحریمها همینطور دولت در ایران را با بحران مالی نیز روبهرو ساخته است. با این حال، دولت روحانی تا حدی از طریق برخی سازوکارها مانند فروش سهام و انتشار اوراق قرضه توانست بخش قابل توجهی از این کسری بودجه را جبران کند. سومین تأثیر تحریمها در حوزه مبادلات بانکی بوده است. بر خلاف تصور رسمی، تحریمها تقریبا تمامی مبادلات رسمی بانکی ایران را فلج کرده است. چنانکه ایران حتی قادر نبوده است تا حق عضویت خود در سازمان ملل یا حتی پرداختهای جزئی مانند پرداخت دستمزد مربیهای خارجی را پرداخت کند. البته باید به خاطر داشت «خود تحریمی» نیز در پارهای از موارد بسیار تأثیرگذار بوده و تأثیر تحریمها را تشدید کرده است. نمونه آن عدم تصویب (FATF) در ایران است که ایران را وارد لیست سیاه گروه ویژه اقدام مالی کرده است.
آیا تحریمها باعث انشقاق ساخت سیاسی شده است؟ اگر جواب مثبت است، چگونگی وقوع آن را تشریح کنید؟
وجوه سیاسی تحریمها در ایران زیاد هستند و انشقاق سیاسی نیز بالطبع یکی از مهمترین آنهاست. ابتدا میخواهم به این موضوع اشاره کنم که بحث تحریمها در بسیاری از موارد اساسا به جای آنکه از منظر اقتصادی تحلیل شوند، از منظر سیاسی تحلیل شدهاند. منظورم این است که تداوم تحریمها یا لغو آن به یک جدال سیاسی میان جناحهای رقیب در ایران تبدیل شده است. در واقع، به جای آنکه بحث بر سر این باشد که تحریمها برای اقتصاد ایران تا چه اندازه مضر یا تا چه اندازه مفید هستند، به بحث بر سر این موضوع کشانده شده است که تحریمها تا چه میزان به نفع یک جناح یا تا چه اندازه به زیان آن است. به عبارتی دیگر، بخش عمده مباحث حول تحریمهای اقتصادی اساسا یک بحث جناحی است تا یک بحث فنی و اقتصادی. یکی از مهمترین دلایل این موضوع نیز این است که در ایران تقریبا همه چیز از حوزه اقتصاد گرفته تا حوزه فرهنگ اساسا اموری سیاسی دیده شدهاند. به همین دلیل در ایران منطق سیاسی در بسیاری از موارد بر منطق اقتصادی غلبه یافته و آن را هدایت کرده است.
آیا تحریمها باعث بیثباتی اقتصادی شده است؟ چگونگی وقوع این بیثباتیها و مصادیق آن را توضیح دهید؟
اگر بخواهیم از جنبه بیثباتیهای اقتصادی به تحریمها نگاه کنیم، اساسا تحریمها در ایران همیشه از اصلیترین عوامل بیثباتی اقتصادی بوده است. در ایران یکی از مشخصترین تأثیرات تحریمها بر بیثباتی اقتصاد در حوزه نرخ برابری ارز رویداده است. چنانکه در کمتر از ده سال و تا حد قابل توجهی در اثر تحریمها، نرخ عمده ارزها در پارهای از مقاطع زمانی تا 800درصد رشد را نیز تجربه کرده و باعث بی ارزش شدن پول ملی شده است. همینطور تحریمها ازطریق افزایش نرخ ارز باعث ایجاد بیثباتی عمده دیگر در حوزه اقتصاد کلان یعنی افزایش سرسامآور تورم شده است. گرچه تورم در ایران دلایل گوناگونی دارد، اما تحریمها نیز یکی از مهمترین آنها بودهاند.
اگر نرخ تورم در دوره اول روحانی را با دور دوم دولت او و به طور مشخص، با دوره اعمال تحریمها مقایسه کنیم، مشخص میشود که تحریمها تا چه اندازه در خصوص افزایش نرخ تورم در ایران تأثیر داشته است. برای نمونه درحالیکه در دوره اول دولت روحانی و آغاز دوره دوم این دولت نرخ تورم چیزی در حدود 10 تا 15درصد بوده است، از سال 1397 به این سو و با تشدید تحریمها مثلا در سال 1398 به بالای 40 درصد رسیده است، یعنی میزانی که حداقل از سال 1374 به اینسو در ایران سابقه نداشته است. همین طور درحالیکه در سالهای قبل از تحریمهای اخیر رشد اقتصادی ایران مثبت بوده است، اقتصاد ایران در سال 1398 بر اساس برخی آمارها رکورد منفی 7 درصد را ثبت کرده است. این یعنی اقتصاد ایران در شرایط تحریم هم با تورم و هم با رکود اقتصادی روبهرو بوده است.
آیا تحریمها بر ساخت اجتماعی هم تأثیرگذار بوده است؟
یکی از مشخصترین جنبههای اجتماعی تحریمها کاهش رفاه اجتماعی یا افزایش فقر در ایران بوده است. این موضوع هم در سطوح ملی و هم در سطوح فروملی یا استانی محسوس بوده است. برای سنجش افزایش فقر متغیرهای زیادی وجود دارد. ما در اینجا از متغیر نیابتی مراجعه به کمیته امداد برای دریافت کمک استفاده میکنیم. برای نمونه بررسیها نشان میدهند تحریمها باعث شده است تا تعداد مددجویان کمیته امداد پس از تشدید تحریمها در استان اصفهان افزایش زیادی داشته باشد. بر اساس آمارهای موجود، در حالیکه از سال 1394 تا سال 1396 یعنی طی سه سال تعداد مستمریبگیران کمیته امداد در استان همواره روند روبهکاهشی داشته است، اما ناگهان از سهماهه سوم سال 1397 وضعیت کاملا معکوسی حادث شده است. چنانکه در سه ماهه سوم این سال تعداد مستمریبگیران کمیته امداد با یک شیب بسیار تند یعنی 8/23درصد افزایش یافته است.
با این حال، باید به خاطر داشت که افزایش فقر یا کاهش رفاه اجتماعی در ایران تا حد زیادی به جای ارتباط مستقیم با تحریمها، بیشتر ارتباطی غیر مستقیم با تحریمها داشته است. به عبارتی دیگر، تحریم ها باعث افزایش نرخ تورم شدهاند و این افزایش نرخ تورم بوده است که فقرا را فقیرتر از قبل کرده است. طبیعتا اگر ایران کشوری بود که تورم در آن وجهی ساختاری نداشت، تحریمها تا این اندازه نمیتوانست رفاه اقتصادی طبقات فرودست را کاهش دهد.