در این نوشتار با تأکید بر اینکه فضای کالبدی شهر سنتی ایران بهعنوان تجلیگاه کالبدی باورها، عمل، اخلاق و رفتار انسان آن عصر، بر اساس انطباق با نیازهای مادی و معنوی انسان و شرایط محیط طبیعی طراحی و ساختهشده بود، به برخی از ویژگیهای بارز معماری و شهرسازی سنتی که باعث تعامل بهینه کودک و فضای شهر بود اشارهشده است. مواردی که مرور چندینباره آنها برای ساکنان یک شهر بزرگ اعم از شهروندان و متولیان اداره شهر ضروری مینماید.
محله و هویت محلهای شهرها
یکی از این ویژگیها «محله و هویت محلهای شهرها» است که درباره آن آمده: «محله و کوچهها همواره مکانی ایمن برای استفاده و بازی کودکان بوده است و در ساخت و نگهداری بخشهایی از این محلهها، کودکان نیز مشارکت مستقیم داشتهاند. این امر باعث انگیزش اتحاد محلهای و احساس مالکیت ساکنان بهویژه کودکان میشده است. کوچه و خیابان برای کودک سنتی صرفا محل گذر و معبر نبوده، بلکه جای مکث، تربیت و تجربه نیز بوده است.»
ارتباط با طبیعت
نویسنده دومین ویژگی شهرسازی سنتی را «ارتباط با طبیعت» میداند و مینویسد: «شهر سنتی در ایران با جهانبینی روان در پس کالبد، طبیعت را یکی از منابع مهم شناخت تلقی کرده و سعی در احترام به طبیعت از طریق همزیستی شهر با طبیعت داشته است. ارتباط ادراکی، بهویژه رابطه بصری و احساسی با طبیعت مانند امکان رؤیت و احساس عناصر و مظاهر طبیعت مانند آسمان، طلوع و غروب خورشید، حرکت ابرها، ماه و ستارگان، رشد، شکوفایی، خزان، تغییر و تحول در گیاهان که حاکی از عظمت الهی و خلقت شگفتانگیز طبیعت بود، ازجمله وسیلههایی برای ارتباط روانی انسان خصوصا کودکان با طبیعت و یادآور وجود خداوند بهعنوان منشأ هستی بوده است.»
حضور کودکان در اجتماع
سومین ویژگی شهرسازی سنتی بر اساس این نوشتار، «حضور کودکان در اجتماع» است که درباره آن آمده: «این نوع شهرسازی باوجود عدم تعریف فضای خاص برای کودکان، با عجین ساختن آموزش، کار، زندگی اجتماعی و مسائل فراغتی، محیط زندگی شهری را تلطیف میکرد. این آمیختگی موجب نشاط و سرزندگی محیط و افزایش تمایل حضور کودکان در آن میشد. از شواهد این حضور نیز میتوان به حضور کودکان در مراسم مذهبی، مساجد و تکایا اشاره کرد که هرچند این فضاها در تناسب کامل با شرایط فیزیکی کودکان نبودند، اما به دلیل بافت فرهنگی مذهبی آن دوران، محلی برای آموزش و تجربه کودکان به شمار میرفتند که این امر خود باعث ارتقای فرایند جامعهپذیری در کودکان میشد.»
تناسب با توانایی شناختی و ادراکی کودک
اما «تناسب با توانایی شناختی و ادراکی کودک» چهارمین ویژگی بارز معماری و شهرسازی سنتی ایران درزمینه رفع نیازهای کودکان است که نویسنده درباره آن توضیح داده است. او معماری سنتی ایران را برخوردار از ریتم، تکرار سلسلهمراتب، تداوم، تقارن، تعادل، مقیاس انسانی و کثرت در عین وحدت میداند که باعث سهولت در ادراک محیط میشود. به گفته او، در مورد کودکان نیز این ترتیب تداوم و توالی موجود در معماری سنتی باعث سهولت انعکاس در ذهن کودک میشد. چراکه کودکان نه از استدلال ذهنی بلکه از تجارب عینی گذشته برای یافتن مسیر و تطابق خود با فضاها استفاده میکنند.
در ادامه این نوشتار آمده: «نکته حائز اهمیت در رشد ادراکی کودک این است که این رشد، تقابلی از کنش و ادراک محسوب میشود و بهصورت چرخهای همدیگر را پشتیبانی میکنند. با این دیدگاه، تعامل دیالکتیکی ارتباط کودک با مکان مورد تأیید است. مکان دارای ارتباط واسط یا دوسویه با کودک در ارتباط با رفتار یا تکالیف اوست. کودک برای ارضای برخی خواستها و نیازهایش با مکان تعامل میکند. برای اینکه کودک مکان خاصی را به لحاظ ارزشی به دیگر مکانها ترجیح بدهد، این مکان باید خواستها و نیازهای او را ارضا کند و بین کنش و ویژگیهای محیطی مربوطه تناسب ایجاد شود. در این حالت کودک برای ارضای نیازهای خود، با محیط تعامل میکند. همچنین زمانی که زمینه اجتماعی-اکولوژیکی برای تحقق این قابلیت تقویت میشود، کودکان ممکن است نسبت به مکان، احساسات عاطفی شدیدی نشان دهند. موضوع مهم برای مفهومسازی تعامل با مکان در دوران کودکی این است که کودکان با مکانهایی روابط عاطفی مطلوبی ایجاد میکنند که نیازهای آنها را در فرایند رشدشان برآورده کند. «مکان دوستی»، پیوندی پرمحبت و تأثیرگذار میان مردم بهویژه کودکان و مکانها است. مکان دوستی، بهصورت متفاوتی ابراز میشود که میتواند زیباییشناختی، حسّی یا عاطفی باشد و حسّ مکان، شامل واکنش عاطفی یا بیولوژیکی به محیط کالبدی و فرهنگی است.»