مقابله با بحران در زندگی

در کنار کامیابی‌های فراوان انسان امروزی در زمینه‌های مختلف، اتفاقات گوناگونی رخ می‌دهد که از کنترل انسان خارج است. بروز حوادث و بحران‌های مرتبط با شرایط حاکم بر زندگی، امری اجتناب‌ناپذیر است. دچار بحران‌شدن امری عادی و انسانی است. اگرچه می‌تواند دردناک باشد و چنین احساس می‌شود که باعث می‌شود انسان تسلط بر زندگی خود را از دست بدهد.

تاریخ انتشار: 08:32 - شنبه 1399/12/9
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه

بحران پیشامدی است که به صورت ناگهانی و گاهی فزاینده رخ می‌دهد و به وضعیتی خطرناک و ناپایدار برای فرد، گروه یا جامعه می‌انجامد. بحران یک واقعه تسریع‌کننده است که به شکل واقعه‌ای خطرناک که زندگی یک فرد یا گروه را مختل کرده و باعث تنش می‌شود. این واقعه به طور ذهنی ناراحت‌کننده است و فرد تجربه‌کننده واقعه به رفتارهای مقابله‌ای متوسل می‌شود. اگر این رفتارها برای رها سازی تنش با شکست روبه‌رو شوند بحران اتفاق می افتد. از منظر دیگر، بحران شدت و اوج استرس است. خاصیت تراکمی استرس موجب می‌شود که گذشت زمان استرس‌های متراکم شده تبدیل به بحران شوند. بنابراین می‌توان اینگونه عنوان کرد که بحران با استرس متفاوت است، اما اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند. زمانی که فرد یک واقعه منفی را تجربه می‌کند و از هیجانات منفی رنج می‌برد، اما به دلیل مقابله با آن دچار نقص عملکرد نمی‌شود به احتمال زیاد دچار استرس طبیعی روزانه است. استرس جزء جدایی‌ناپذیر زندگی مدرن است، اما بحران جزء طبیعی زندگی روزانه نیست، زیرا انسان‌ها اغلب قادرند با استرس‌ها بدون فروپاشی هیجانی مقابله کنند.
وقایع متنوعی می‌تواند آغازگر یک بحران باشند که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به وقایع تسریع‌ساز اشاره کرد. این موارد می‌توانند شامل سازگاری‌های جدید در خانواده، از دست‌دادن یک عزیز، از دست‌دادن سلامتی و بیماری، تعارضات و استرس‌های فرهنگ‌پذیری پس از مهاجرت، مراحل روان‌شناختی طبیعی رشدی یا استرس‌های موقعیتی غیر منتظره باشند.
بحران می‌تواند هم جنبه مثبت و سازنده و هم جنبه منفی و زیان‌بخش داشته باشد. از این رو، فرد برای حل رویدادهای پیش‌آمده به رفتارها و روش‌های ناسازگارانه متوسل می‌شود که نتیجه آن آسیب و اختلال در عملکردهای اجتماعی و روانی می‌گردد. بنابراین اینجاست که جنبه منفی و مخرب بروز می‌کند. اما از آن جهت که زمینه‌ای برای کوشش و تلاش بیشتر به منظور غلبه بر وضعیت ناخوشایند فرصتی برای رشد و یادگیری است و باعث رشد و تحول و احساس اعتماد به نفس می‌گردد، نتیجه مثبت به ارمغان خواهد داشت. چنانچه فرد در شرایط بروز بحران و وضعیت فشار و تنش توانایی مدیریت صحیح بحران را نداشته باشد و نتواند از بین راه حل‌ها و واکنش‌های احتمالی نسبت به وضعیت پیش آمده مناسب‌ترین و اثربخش‌ترین شیوه را برگزیند و اعمال کند، تنش و فشار بر او چیره می‌شود و با ایجاد تغییرات روانی، جسمانی، نظم فعالیت غدد درون‌ریز وی تغییر کرده و زمینه‌ای برای بروز اختلالات خلقی اضطراب، استرس، نگرانی و در موارد استثنایی بحران به عدم سلامت روانی دی و بیماری‌هایی مانند اختلال ناسازگاری و اختلال استرس پس از ضایعه می‌انجامد.
مهم‌ترین جنبه هر بحرانی، نحوه نگاه‌کردن فرد به موقعیت است. معنایی که فرد به یک استرس می‌دهد تعیین کننده این است که چگونه با استرس‌ها روبه‌رو می‌شود. زمانی که معنایی که فرد برای خود ایجاد کرده است چارچوب‌دهی مجدد شود، این نگاه جدید به یک بحران به او کمک می‌کند که نگرانی ذهنی‌اش کمتر شده و توانایی مقابله‌ای‌اش افزایش یابد، اگر فرد نتواند با موقعیت‌های جدید منطبق شود وضعیت ناآرامی رخ می‌دهد. اما اگر برداشت شناختی فرد از موقعیت خطرساز به او اجازه دهد که به طور سازنده استرس را رها کند و مشکل را حل کند بحران در همان ابتدا ایجاد نمی‌شود. بنابراین برداشت و معنایی که انسان به بحران می‌دهد بسیار  مهم است و اگر  بتوانیم به بحران را عاملی در جهت رشد نگاه کنیم و به آن معنایی به عنوان فرصت و نه به عنوان تهدید دهیم می‌توانیم بحران به‌وجودآمده را مدیریت کنیم.