مهندس مرتضی بخردی را با خاطره رنگین گالری کلاسیک اصفهان و لحظات ناب خانه تاریخی بخردی به خاطر میآوریم؛ با توجهش به کیفیت در طراحی داخلی و نقش و نشانهای زیبا در آثار صنایعدستی.امروز، اما این فرصت را پیدا کردهایم که او را در کسوت یک عکاس بشناسیم و با نگاه او از دریچه دوربین لوبیتل سالهای جوانیاش به تماشای اصفهان دهه چهل برویم؛ هرچند که بگوید خودم را عکاس نمیدانم و صرفا به ثبت خاطره از لحظههای مختلف پرداختهام، اما استمرار و علاقهاش در آن سالها بیش از دوهزار فریم عکس از ایران دهه چهل را برایمان به ارمغان آورده و حالا منتخب نخستین سری این عکسها در کتابی در کنار هم به انتشار رسیده و روبهروی ماست. موزه هنرهای معاصر وابسته به سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری اصفهان میزبان مراسم رونمایی از این کتاب است.
گذار از فضای سنتی به مدرن و رجعت به آن
مرتضی بصراوی، مجسمهساز و هنرمند شناختهشده تجسمی در این مراسم، جریان عکاسی مرتضی بخردی را با اشارهای به زمانه زیست او مرور میکند: «من با دیدن عکسهای کتاب به این موضوع فکر کردم که هم نسلان مرتضی بخردی چطور با عکس مواجه شدهاند که مدیوم مدرنی است و پدیده دوربین و عکس اجازه میداده آنها لحظهها را ثبت کنند. اینکه آنها میتوانستند در یک دم و لحظه عکسی بگیرند که فقط یک لحظه نیست، بلکه مجموعهای از اتفاقات و رویدادهاست. احتمالا آقای بخردی و هم نسلانش در آن زمان شگفت زده بودند برای ثبت آن لحظهها. شگفتیای که الان دیگر وجود ندارد.» او ادامه میدهد: «سیر خطی تاریخ در آن زمان با مدیومی که لحظه را ثبت میکرده نوعی تضاد دارد و این تضاد آرامآرام در زیست شخصی همنسلان بخردی بهوجود میآید و رجعتی به گذشته را آغاز میکند. یعنی برخورد زیست مدرن و بازگشت به فضای آشنا و سنتی خودشان. بخشی از عکسهای ایشان از مرمتهای هتل عباسی و… گرفته شده؛ از بناهایی که امروز شکل دیگری دارند و شامل عکسهایی است که تکوتوک آدم در آن وجود دارد. آنچه اهمیت دارد رویکرد گذار از فضای سنتی به مدرن و رجعت به آن است. همانطور که می دانیم، ایشان گالری حرفهای کلاسیک را تأسیس کردند و آثار بهروزی را آنجا نمایش دادند و بعد از آن یک خانه تاریخی را مرمت کردهاند و این رجعت و دور تسلسلی در زیست و پوست و گوشت ما را میشود در زیست ایشان هم دید.»
تماشای مسیر یک روزه یک پرسهزن حرفهای که در زمان سفر میکند
در بخش بعدی مراسم حامد قصری که به همراه البرز بخردی پسر مرتضی بخردی کار تدوین عکسها و آمادهشدن کتاب را برعهده داشته، مقدمه کتاب با عنوان «آن لوبیتل تاریخساز» را قرائت میکند و میگوید: « این کتاب حاوی اولین سری از عکسهای این پژوهشگر هنر است و سایر عکسهای این مجموعه از شهرستانهای اطراف اصفهان و دیگر نقاط ایران در آینده توسط بنیاد فرهنگی بخردی به چاپ خواهد رسید.» طبق آنچه او از مقدمه کتاب میخواند، برای پرداختن به روند شکلگیری ذهنیت عکاسانه مرتضی بخردی باید به دوران دانشجویی او برگشت؛ زمانی که دوربین لوبیتل روسیاش را از خیابان شاهرضای تهران میخرد و همسفر روز و شب او در کوچه پسکوچههای اصفهان و شهرهای مختلف ایران میشود.
او ادامه میدهد: «در واقع لوبیتل یکی از دوربینهای خوب زمان او با قیمت پایین بود. زمانی که دوربینهای آلمانی قیمتی بالاتر از هزار تومان داشت، این دوربین روسی با قیمت 90 تومان به فروش میرفت. این دوربین دو لنزی به دلیل امکان عکاسی روی قطع متوسط فیلم، تصاویری با وضوح نسبتا بالا میگرفت و دوربین مناسب عکاسی تجربیگرایانه بود و بخردی جوان نیز در جستوجوی همین شیوه عکاسانه بود.»
این پژوهشگر هنر اضافه میکند: «اگر دوران جوانی و نوجوانی آقای بخردی را مرور کنیم، در آن دوران کتاب عکاسی و استادی برای عکاسی وجود نداشت که نگاه او را عکاسانه بار بیاورد، اما کتابخانه دانشکده هنرهای تزیینی و کتابهای تاریخ هنر پروفسور پوف نگاه او را به سمتی برد که به این نتیجه برسد که اینگونه هم میتوان عکاسی کرد و عکاسی را صرفا در عکاس خانه و آتلیه دنبال نکرد و توریستی عکس نگرفت. هر چند که بعدها مشخص شد لزوما تحت تأثیر پروفسور پوف هم نبوده و به دنبال عکسهای زیبا و جذاب قاعدهمند معماری نرفته بلکه عکسهایی همراه با نگاه جستوجوگرانه با توجه به جزئیات از نوع مرتضی بخردی کار کرده است.»
او در ادامه به یکی از عکسهای مهم آقای بخردی اشاره میکند: «عکسی که چهار گونه رفتوآمد روی پل خواجو را نشان میدهد و یک لحظه ناب در سال 1344 شمسی است، جایی که یک فرد پیاده، یک ماشین، یک دوچرخه سوار و یک گاری اسبی در یک کادر ماندگار فریز شدهاند.» به گفته وی، جستوجوگری بیننده در همان چند صدم ثانیه متوقف میشود و به دنبال اینکه بعد از این لحظه یا قبل از آن چه اتفاقی افتاده یا قرار است بیفتد، نیست و همین دم را باید غنیمت شمرد و حرکت در این تصویر حرف اول و آخر را می زند. یا عکس پل شهرستان در فصل زمستان و زمانی که هنوز مرمت نشده و با حضور زنان و مردان پالتو پوش حس فیلمهای موج نوی فرانسه را القا میکند. این پژوهشگر هنر با بیان اینکه بخش مهمی از عکسهای بخردی از مراحل زیباسازی هتل شاهعباس گرفته شده، یادآور میشود: «او زمانی که دانشجوی سال دوم دانشکده بوده، به پیشنهاد مهندس مهدی ابراهیمیان به یک گروه تاریخساز ملحق میشود؛ به این پروژه پیوند میخورد و در تابستان در کنار 180 نفر دیگر در این پروژه روز و شب را سپری کرده و در ادامه نیز سرپرست کارگاه میشود. در آن سالها مستندسازی براساس عکس و نمایش قدرت عکاسی در پیشروی پروژه هتل شاهعباس مورد توجه است، چرا که نیاز به الهامگیری از تزئینات دوره صفوی و قاجاری بوده و او در این پروژه، به عنوان یک دانشجوی جوان به همراه دوربینش به سراغ بناهای تاریخی رفته و از تزئینات آنها عکسبرداری میکند، سپس با وسواس زیاد آنها را چاپ کرده و در اختیار استادان طراحی سنتی مشغول در پروژه قرار میدهد.» به گفته او، مرتضی بخردی را باید یک عکاس مؤلف دانست که نهتنـــــها به ترکیببندی نور و سایر مسائل دقت میکند، بلکه با مهارت به کوچکترین عناصر بصری نیز نگاه هنرمندانه دارد.
به عقیده او، دغدغهمندی عکسهای بخردی در جزئینگری، ثبت روند زیباسازی هتل شاه عباس و مستندسازی از دخل و تصرفهای ظل السطان در کاخ هشتبهشت پیش از مرمت کمک میکند تا بخشی از هویت تاریخی اصفهان ماندگار بماند. قصری ادامه میدهد: «در این کتاب سعی شده عکسها بر اساس ساختار منطقی دستهبندی و در کنار یکدیگر چیده شوند تا هم برای فارسیزبانان و هم انگلیسیزبانان مفهوم داشته باشند. در هشت فصل ترتیببندی شده که این ترتیب مسیر یک روزه یک پرسهزن حرفهای است که در زمان سفر میکند و به تماشای اصفهان در سالهای چهل شمسی میرود.» او روایت و توضیح برخی عکسها را اینطور بیان میکند: «عکاس با آوردن روایتهای مستند عکسها در قالب متنی کوتاه در کتاب از برخی آنها رمزگشایی میکند و از اتفاقات پشت دریچه دوربین در آن سالها برایمان میگوید.
قصری خاطرنشان میکند: «عکسهای کتاب در زمانی ثبت شده که خبری از نمایشگاه و کتاب نبوده و عکاس بدون قصد دیدهشدن به ثبت تاریخ پرداخته است و حالا پس از پنجاه و اندی سال میتوان نگاه یک مهندس معمار، عکاس یا پژوهشگر هنر را در پس این عکسها دید.»
خودم را عکاس نمیدانم
مرتضی بخردی اما در کلیپی که در میان برنامه پخش میشود، به خاطره اولین عکسی که گرفته اشاره میکند و میگوید: «یک عکاسی در خیابان صارمیه و محله خودمان بود که من در 14سالگی اولین عکسم را در آنجا گرفتم. آن زمان دوربین نداشتم ولی یکی از اقواممان دوربین داشت و من گاهی در پیکنیک با دوربین او عکس میگرفتم؛ تا دوره دوم متوسطه که خودم دوربین خریدم و خیلی تجربی عکاسی کردم.» او درباره گرفتن عکسهای سیاهوسفید هم میگوید: «به عقیده من کارهنری هرچه خلوصش بیشتر باشد دلنشین تر است و عکاسی رنگی خیلی جذابیت و گولزدن دارد ولی عکس سیاهوسفید واقعی و پاک و روشن است و آن جذابیتهای ظاهری را ندارد. »
عکاس عکسهای تماشای اصفهان البته در حضور مخاطبان هم چند کلامی صحبت میکند و با بیان اینکه انتظار چنین برخورد و استقبالی را نداشته است، میگوید: «در آن دوران با توجه به نگاه و ایدههایی که داشتم عکاسی کردم و با اینکه از لحاظ مالی هم برای یک دانشجو پرداخت خیلی هزینهها سخت بود، ولی برای عکاسی کم نمیگذاشتم و اصرار زیادی به چاپ عکسها با کادر اصلی مربعشان داشتم. البته هیچگاه فکر نمیکردم پنجاه سال بعد این عکسها در کتابی منتشر شوند و صرفا انجام آن کار برایم لذت بخش بود.» بخردی ادامه میدهد: «دورتادور ایران را گشتم و عکاسی کردم. البته خودم را عکاس نمیدانم. من صرفا به ثبت خاطره از لحظههای مختلف میپرداختم و خوشبختانه عکسها را نگه داشتم تا اینکه ده سال قبل نمایشگاهی از تعدادی از عکسهایم در اندازه اصلی خود در گالری آرته برگزار شد و پسر بزرگم از همان زمان به جمعآوری کتابی از عکسهای من اصرار کرد که امروز کتاب به همت پسر دیگرم و حامد قصری منتشر شد و در ادامه آن قرار است مجموعه عکسهایم هم از دیگر شهرهای ایران منتشر شود.»