بیشترین تغییرات بافت محله در گذر تاریخ مربوط به خیابانکشیهایی همچون خیابان مسجدسید است که پیوند و انسجام آن با ادامه شهر را به صورت افقی قطع کرده است. بیدآباد با این خطوط سواره، عملا از ابرمحله به محلهای عادی به لحاظ ابعاد و اندازه بدل شد. اما شالوده محله، از قدیم تا به امروز از چند خط و نقطه اصلی تشکیل شده است. همچنان این شالوده پابرجاست و با مرمتهای صورتگرفته تا حد زیادی بیش از پیش به چشم آید. محور علیقلیآقا که از نقطه ثقل محله میگذرد، نقطهای شامل بازار چارسوق، حمام و مسجد علیقلیآقاست. این محور دو خیابان اصلی اصفهان یعنی خیابانهای فروغی و مسجد سید را به یکدیگر متصل میسازد. خط بعدی، محور بیدآبادی، با همان خاصیت پیوندی، کمی موربتر از محور علیقلیآقا از خیابان فروغی آغاز و تا خیابان مسجد سید امتداد مییابد و از همان مرکز ثقل عبور میکند. اما محور سوم، با نام جامی، از شرق محله آغاز میشود و دو محور علیقلیآقا و بیدآبادی را میبرد و به سوی غرب به حرکتش ادامه میدهد. این سه محور و آن چند نقطه کانونی را در مجموع میتوان اساس محله دانست. الباقی محله، آن بافت ارزشمند مسکونی همچون گوشتهای غنی این استخوان را پوشانیده است.
از نقشههای تاریخی و عکس هوایی محله کمی پایینتر میآیم: از سوی خیابان فروغی، خیابان بیدآبادی وارد محله بیدآباد میشوم. از همان ابتدای امر، مرتببودن و گذر سنگفرششده محله تمایز آن را با بسیاری از محلههای تاریخی اصفهان برایم آشکار ساخت. تردد اتومبیل بالاست، درختان درهمتنیده و بیدهای مجنون و مادی خشک فدن گویای محور گردشگری سنگفرششده سازمان نوسازی و بهسازی شهرداری را تنها نمیگذارد و تا انتهای گذر همراه آن است. محور تا خیابان مسجدسید ادامه دارد. آنطرف خیابان مسجدسید هم بازارچه بیدآباد قرار دارد. بازاری سهشاخه که بیراه نیست اگر پنداریم که بازارچه تا حمام و چارسوق علیقلیآقا امتداد داشته و بیدآباد بزرگ شکل میگرفته است. تمام محله را که گشتم، ردپای سازمان نوسازی و بهسازی به چشم میخورد، با سنگفرشهای زرد و خاکستری خاص خود. کوچههای منتهی به بازارچه علیقلیآقا سنگفرششده، محور علیقلیآقا و خیابان جامی هم سنگفرش شده است، دوسه پارک محلی نیز به چشم میآید. در بخشهایی، همچون تقاطع جامی و محور علیقلیآقا، ترافیک سرسامآور است که آن همه زیبایی و ترتیب را برهم میزند.
با بازدید از محلههای تاریخی اصفهان، بیدآباد از معدود محلههایی است که آفتاب کمتر در آن آزاردهنده است. نقاط و مراکز محلی کاملا مشخص و فعال است و محله نظم و ترتیبی دارد که زننده و خشک نیست. شاید به خاطر تطابق نسبی آن نقاط با موقعیت پیشین خود باشد. با این حال، با دیدن محلهای همچون بیدآباد با آن همه عنصر تاریخی ارزشمند و دارای پتانسیل، با آن همه مشاغل و حرفههایی که همچنان بازارشان رونق دارد، ناخودآگاه یاد محلههایی میافتم که نمادی بر احیا و بهکارگیری موفق محلههای تاریخی در جذب گردشگر است. شاید جایی همانند محله مونمارتر! که حالا دیگر تپهای برای پاتوق هنرمندان است. برای محله بیدآباد هم در مقیاسی فراتر همین فکر و خیال ذهنم را قلقلک میدهد؛ آن همه بازارچه، چارسوق، خانه تاریخی و حتی بناهای معاصری همچون گرمابه رستمزاده که متروک و بیاستفاده کنج دل محله پاچنار افتاده است، با آن همافزایی ناشی از همجواری با محله درب کوشک، با آن نزدیکی به چهارباغی که حالا دیگر پیاده شده، همه و همه حیف است، که بیدآباد و درب کوشک تنها در همان حد و اندازههای یک محور تاریخیگردشگری سنگفرششده باقی بماند. شاید خیال محلهای گردشگری بر پایه اقتصادی پویا، آنچنان هم خیال خامی نباشد. حسابش را بکنید؛ آن همه گشتوگذار در محلههای تاریخی و غیرتاریخی اصفهان تا بدین حد مرا به وجد نیاورده بود که از ته دل بگویم: بیدآباد هم برای سکونت بدک نیست، کاش میشد خانهای نقلی در آن دستوپا کرد و حداقل چندسالی از عمر را در این محله سپری کرد.
بنابراین بیدآباد را برای نظارهکردن، برای قدم برداشتن، تنها در آن محورهای سنگفرششده خلاصه نکنید. از بند سنگفرشها خودتان را رها کنید و صدفهای پخشوپلای کف این دریا را مشتمشت در چنگ بگیرید و از برق آنها لذت ببرید.