گمان میکنم این سوالها را همهمان در ناخودآگاهمان داریم، ولی چندان به دنیای واقعی بسطش نمیدهیم و در خصوصش حرف نمیزنیم. پزشکیِ مدرن به چیزی جز درمان فکر نمیکند. حتی گاهی وقتها در تلاش برای درمان ممکن است مرگی زودرس را تجربه کند. پزشکی در تلاش است تا همه دردهایمان را آرام کند، از بین ببرد و زندگی در این جهانِ بیرحم و زیبا را برای مدتی هم که شده لذتبخشتر کند، اما چه میتوان گفت که مرگ درمان ندارد! راستش را بخواهید، پزشکی هیچگاه نخواهد توانست دردهایمان را به شکل قطعی از بین ببرد. نخواهد توانست که نامیرایمان کند. ما میمیریم و پزشکی هیچکاری نمیتواند بکند، مگر اینکه مدتِ روزهای بیماریمان را افزایش دهد. اصلا آیا زندگی وقتیکه یک لوله به دهانمان وصل است و توی کیسه دستشویی میکنیم و غذایمان را با سرنگهای پنجاه سیسی میخوریم، چه لذتی میتواند داشته باشد؟
«مرگ با تشریفات پزشکی» که در سایتهای مختلف نمره نسبتا خوبی هم کسب کرده، تجربههای زیسته پزشکِ هندیِ مقیم آمریکاست که در موارد متعددی با وجودیکه توانسته کیفیت زندگی بیمارانش را بهبود ببخشد ولی هرگز نتوانسته کاری کند که آنها نمیرند! روزهای انتهاییِ عمرِ سالمندان و بیمارانی که عموما در آسایشگاه و تحت مراقبت ویژه بیمارستانی قرار دارند و پزشکان در تلاشاند تا شاید شانس نصفهونیمهای برای زنده مانده بهشان بدهند.
داستانهای زیادی از بیمارانِ آتول گاواندی، استاد مدیریت و سیاستگذاری سلامت در دانشگاه هاروارد، میخوانیم که گرفتارِ انواع مختلفی از بیماریها بودند و سرانجام هم تسلیم مرگ شدند. مرگ چیزی نیست که بشود از آن فرار کرد؛ پس بهتر است با آن کنار آمد! گاواندی، در کتابِ تحسینشده خود که برای مدت زمان زیادی در لیست پرفروشهای سایت آمازون هم قرار داشت از مواجهه اتاقعمل و تیغهای تیز جراحی و لباس سبزِ چروکخورده استریل با مرگ سخن میگوید. شاید راهی بیابد برای افزودنِ چند هفته بیشتر به این زندگیِ بیرحم و زیبا، شاید بتواند زندگی را کمی معنادارتر کند.
کتاب را «نشر ترجمان» در ۳۶۸ صفحه چاپ و منتشر کرده و دارای ۸ فصل اصلی و چند بخش ابتدایی و انتهایی است و ثابت میکند این نشر علاوهبر فصلنامهاش میتواند در عرصه نشر کتابهای خوب و موثر راضیکننده باشد. این کتاب را آتول گاواندی نوشته و حامد قدیری آن را ترجمه کرده است.