گرچه برای بسیاری از زنان (که آمارها نشان میدهد در تمام دنیا اولین گروه آسیب دیده از انواع آزار جنسی هستند) چندان خارج از تصور نبود. تجربهی آزار جنسی در میان زنان امری رایج است. این سیاهنمایی نیست، یک واقعیت است. در این میانهی روایتگریها بازار نپذیرفتنها، قربانینکوهی، و عجالتاً همدستی با ساختار داغ بود. اما یک ویدئو باعث شد تا برای بسیاری ثابت شود آزاری رخ داده است. اما ماجرای اخیر که بر سر زبانها افتاده چیست؟
عذرخواهیهای نیمبندِ آقای خواننده
تقریباً هفت یا هشت ماه پیش، اولین ویدیو از محسن نامجو در شبکههای اجتماعی پخش شد که در آن اگرچه نمیپذیرفت که آزارگر است، اما تلویحاً میگفت که ممکن است رفتاری کرده باشد که موجبات آزار کسانی را فراهم کرده باشد. «ممکن است کاری کرده باشم» و «بلد نبودم»ها نقطهی مشترک بیانیههایی بود که جسته و گریخته در چند ماهی که از بالاگرفتن روایتگریِ آزارها میگذشت دیده میشد. یکی دیگر از متهمان آزارجنسی نیز در جایی از بیانیهاش گفته بود نمیدانسته برداشتش از روابط آزاد با دیگران فرق دارد (نقل به مضمون).
قضیه اما جدی و جدیتر هم شد. همین چند شب پیش در یک اتاق گفتوگو در شبکهی اجتماعی کلاب هاوس، به ترتیب سه زن روایتهای مختلفی از سطوح مختلفی از آزار جنسی که از محسن نامجو دیده بودند بیان کردند. این بار فضای این شبکهی اجتماعی جدید بستری فراهم آورده بود فراتر از توییتر و اینستاگرام. بستری که افراد صدای آزاردیدهها را میشنیدند. آزاردیدههایی که مانند دیگر روایتگران، با علم به باز شدن زخمهای کهنهشان و با علم به اینکه ممکن است از پسِ این روایتها آماجِ توهین و آزارهای مختلف قرار بگیرند، از یک چیز حرف زدند: صحه گذاشتن بر روایتهای قبلی و گفتن روایتهای جدید. و استناد به وجود شواهد و افراد مطلع. از وقایع آن شب و روز و شبهای بعدش در شبکههای اجتماعی باید در این یادداشت گذشت، اما آنچه باعث شد حتی کسانی که در این سه روایت نیز شک داشتند یقین به وقوع آزار کنند، انتشار ویدئویی در حساب اینستاگرامی محسن نامجو بود. ویدیئویی 7-8 دقیقهای که به زعم بسیاری اگرچه در آن عذرخواهی کرد، اما هرچیزی بود جز عذرخواهی.
ویدئو با ذکر رنجهای او از پسِ دیدن روایتهای آزار شروع شد. با مانیفست برابری طلبی دادن ادامه داده شد و در نهایت نه تنها مسئولیتش در وقوع آزارِ روایتشده را به رسمیت نشناخت بلکه آزارگری خود را به حاکمیت و جامعه نسبت داد. و در آخر عذرخواهیِ نیمبندی کرد و قول جبران داد. یک ویدئوی حسابشده که اگر چه برای بسیاری قانع کننده نبود اما مشخصاً به نظر میرسید که مخاطبش نه آزاردیدهها و نه لزوماً تمام اقشارِ افکار عمومی است. این ویدئو خطاب به طرفدارانش بود. برای همین هم با رنجنامه شروع شده بود، با وعدههای نیمبند تمام. این ویدئو سرشار از نشانه بود. اما نشانهای از عذرخواهی نداشت. همانطور هم که انتظار میرفت اثرش را گذاشت. طی کمتر از 24 ساعتی که تا انتشار فایل صوتی که به نظر میرسد در فاصلهی بین روایتها در کلابهاوس و انتشار ویدئو ضبط شده باشد گذشت؛ بسیاری پذیرفتند که نامجو عذرخواهی کرده است و همچنانکه راجع به سلبریتیها انتظار میرود، عدهای به ستایش او هم پرداختند.
چرا باور نمیکنیم؟
اما در این میان و با وجود انتشار عذرخواهی، هنوز بودند عدهای که نمیتوانستند بپذیرند وقوع آزار از طرف کسی مانند نامجو را. در مدت دست کم سه-چهار شبانه روز گذشته افرادی که در شبکههای اجتماعی چنین واکنشی نشان دادهاند را (فارغ از دوستان و آشنایان نامجو که بعضاً عدهای از آنها پس از انتشار فایل صوتی دیگر حمایتی از او نکردند) به سه دسته تقسیم کردهام****. طرفداران، مردان با داعیهی دانایی، افراد تحتِ تأثیر نام. از خواندن نظرات و شنیدن صحبتهای این افراد تحلیلی اولیه از اینکه چرا بعضی از ما آزارگر بودن نامهای (غالباً مردانِ) شاخص را نمیتوانیم بپذیریم.
در این چند روز با دست کم 40 یا 50 نفر از طرفداران (بدون ادعای) نامجو صحبت کردم. برای آنان او کسی بوده که توانسته است ساختارها را بشکند و اعتراض کند. من پژوهشگر موسیقی نیستم، پس در مقام رد یا تأیید این سخن نمیتوانم باشم. اما میتوانم از چنین گزارهای به نتایجی اولیه برسم. ما در یک جغرافیای ناامن زندگی میکنیم. در مقام یک پژوهشگر و روزنامهنگار در جایگاه چنین ادعایی هستم که بگویم؛ نه فقط روی نقشه و از نظر تجربهی تاریخی، که حدود و ثغور تجربهی روزمرهی زندگی اجتماعی ما هر روز ناامنتر و پرمخاطرهتر میشود. در چنین وضعیتی، بیراه نیست اگر افراد به تعبیر عمومی، برای خودشان از فرد یا افرادی بت بسازند.
نامجو برای بسیاری از طرفدارانش با آن موها و اکت و فریادها، بت بوده است و شاید هنوز هم باشد. حال چه میشود اگر این بت به یکباره آزارگر یا متجاوز از کار در بیاید؟ اندک اطلاعاتی که من از روانشناسی دارم این تحلیل را پیش پایم میگذارد که بعضاً نپذیرفتن آزارگر بودنِ نامجو برای کاستن از رنجِ پذیرفتن است. این کاستن از رنج برای دستهی دوم هم صدق میکند. مردانی با داعیهی دانایی که مردان شاخصی چون نامجو را نمونهی آرمانی برای خود میدانستند و گاهی ممکن است برای بسیاری خودشان را در مقایسه با او قرار داده باشند. ایشان اکنون با تصویری از نامجو مواجهند که در نظرشان کثیف و تکهپاره شده است. اگر به این تصویر وقع بگذارند، در واقع به فروریختن خودشان رای داهاند. پس سعی میکنند به همان حربهای متوسل شوند که خود نامجو در فایل صوتی متوسل شد: تقلیلِ دیگری. آنها سعی میکنند اگر نمیتوانند در صحت روایات انقلت بیاورند، که لااقل تحلیلها را رد کنند. به کسی برچسب بیسوادی و به دیگری برچسب عامی بودن بزنند تا خود و تحلیلشان را در سطحی بالاتر قرار دهند. اینکار به ایشان کمک میکند تا دوباره «خود»شان را بازسازی کنند. و در نهایت گروه سوم. افرادی که تحت تأثیر بزرگی نام همچنان باورشان نمیشود که ممکن است کسی آزارگر باشد اما شهرت هم داشته باشد.
چون به خلوت میروند آن حرفِ دیگر میزنند
هنوز 24 ساعت از انتشار فایل ویدئویی نگذشته بود که انتشار یک فایل صوتی 17 دقیقهای باز فضای شبکههای اجتماعی را ملتهب کرد. شائبهها راجع به نظرات و حرفهای نامجو همیشه زیاد بوده است. چه آنجا که او زبان کردی را یک زبان دور افتاده خطاب کرده بود چه برخی از آثارش که آشکارا زبانی ضد زن داشت. اگر طرفداران برابری جنسیتی و حقوق زنان تا پیش از این ادبیات نامجو را (چه در آثارش و چه در صحبتها و جز آن) ضد زن قلمداد میکردند و آماج حملات قرار میگرفتند، این بار و در این فایل صوتی، هر کلمهای را میشد نشانهای علیه برابری جنسیتی دید. چند جمله از این فایل حتی مایهی خلق تصاویری ضد او در شبکههای اجتماعی یا عنوان گزارشها و متنهای مختلف شد. بیش از همه این عبارت بود که نامجو خطاب به راویان و پیگیرانِ موضوع آزارگریهایش در رابطه با خودش مطرح میکند: «در کمال تواضع عرض میکنم… کسی را از کار بیکار میکنید که … یک ساعت نفس کشیدنش برابر با 6 ماه زندگی هرکدام از شماهاست». او در این فایل صوتی که به نظر میرسد بین افشاگریهای کلابهاوسی و انتشار فایل ویدئویی ضبط شده باشد، در کنار ادبیات به شدت نابرابرانهای که شنیدن واژههایش اگرچه زننده اما به گوشها آشناست، چند استراتژی جالب دارد. او مدام سوال مطرح میکند و از خلال سوالاتش میخواهد به نتایج دلخواهش برسد. او با ابراز اطلاع از همهچیز سعی دارد پیوسته خودش را بزرگ و دیگری را خفیف کند. این کار را اگر در ویدئویش با مانیفست برابری دادن میکند، در فایل صوتی با ارجاع به جنبش من_هم و تقلیل دستاوردهایش انجام میدهد. او نهتنها به آزاردیدهها، که به مدافعان و حتی کسانی که ناظر یا شنوندهی روایتها هم بودند حمله میکند. سعی در مظلومنمایی میکند و میپرسد: من تاوان چه چیزی را پس میدهم؟ و مخاطب حیران از خودش میپرسد مگر عذرخواهی نکرده بود؟ مگر نمیداند اشتباه کرده است؟ او رویکردی دیگر هم دارد که من «استراتژی حرفهای قلمبه سلمبه» میناممش. او وقتی به الگوهای موسیقی جز در ساختار شعرهای رودکی اشاره میکند، با خودم فکر میکنم که احتمالاً این فایل صوتی از عمد ارسال شده باشد. نامجو هوشِ جذب مخاطب دارد و این عبارت فقط برای یک مخاطب میتواند زده شود! اگر این طور باشد که من فکر میکنم، این بار آقای خواننده رودست خورده. اما این تمام ماجرا نیست. ادبیاتی که او به کار میبرد نشان میدهد که تا چه حد مردسالار است. چیزی که سعی دارد کتمانش کند.
مردسالاری، علت مشکلات و مأمنِ آزارگران
اگرچه نامجو همیشه سعی کرده تا بگوید جزیی از ساختار نیست، اما جایی که به نفعش بود تا از ساختار مایه بگذارد هم ساختار اجتماعی و سیاسی را مقصر دانست و هم به آن پناه برد. البته به زعم من این دقیقاً خصلت ساز و کار مردسالارانه است که در چنین وضعیتهایی به داد آزارگر میرسد تا صدای آزاردیدهها را خفه کند. چرا که مادامیکه آزاردیده سخن بگوید، تهدیدی برای ادامهی حیات مردسالاری خواهد بود. فایل صوتی مورد اشاره پر از کلمات و عباراتی است که برآمده از ادبیات مردسالار است. چه آنجایی که ارجاعات طبقاتی دارد (هم راجع به دختران آزاردیده از به قول او استاد نقاش و هم راجع به زنان خانیآباد) و چه آنجا که مستقیم ضد زنان حرف میزند. او با تقسیمبندی فعالان حقوق زنان به آدمحسابی و غیر آن، باز در مقام فرادستی مینشیند و تلویحی میگوید من هستم که میگویم چه کسی حق اظهار نظر دارد. –الگویی که از اتفاق میبینیم در میان مردانِ دارای ادعای دانایی هم دیده میشد: ما تشخیص میدهیم کدام زن صلاحیت تحلیل دارد-. او در نهایت به قرائتی خاص از ادبیات فارسی هم ارجاع میدهد. اینکه ریشهی برابرنهادن ناز و نیاز ما به ازای زن و مرد دقیقاً چیست از حوصلهی این بحث خارج است اما او با ارجاع به برخی ابیات در ادبیات فارسی نتیجه میگیرد که در میان زنان ایرانی نه گفتن به معنای نه نیست، به معنای ناز کردن است! اگرچه از این کلمات میتوان فهمید که خودش هم به خوبی میداند مرتکب آزار شده است، اما پا را از این هم فراتر میگذارد و قربانیانش را مقصر هم جلوه میدهد. او –محسن نامجو- آنقدر «خود»ش را بزرگ میبیند، که هر چیزی را در نسبت با این «من خواستنیِ مردانهی فارغ از نقص پردستاورد» متورم، ناچیز تصور میکند. این دقیقاً وضعیتی است که ساز و کار مردسالار به او اجازهی پررنگتر کردنش را میدهد.
آیا فقط مردانِ شاخص آزارگرند؟
پیش از هر توضیح بد نیست بدانیم که این موضوع که بر اساس یافتهها و گزارشها –در سرتاسر جهان- مردان دارای قدرتِ –هر سنخی از قدرت- دگرجنسخواه بیشترین آزارگران جنسی هستند بیدلیل نیست. چنین گزارهای به ما نشان میدهد که نابرابری در برخورداری از قدرت این امکان را به این دسته از افراد میدهد تا با تکیه بر امکاناتی که دارند آزار برسانند و از عواقب آن نترسند. این گزاره البته نافی این نیست که افراد از هر گروه جنسی/جنسیتی دیگر نمیتوانند آزارگر باشند. یا اینکه فکر کنیم فقط زنان هستند که قربانیان آزار جنسی میشوند. یا حتی نباید با خودمان فکر کنیم که این اتفاق فقط بین مردان صاحب نام و زنان دارای اعتبار میافتد. خیر. چه خوشمان بیاید چه نیاید، آزارهای جنسی بین همهی گروههای اجتماعی و با تمامی هویتهای جنسی/جنسیتی رخ میدهند. جنبش روایتگری آزارهای جنسی که توسط زنان راه افتاد، جنبشی تمامیتخواه نبوده که روایتهای مردان و یا افرادی که خود را با جنسیتهای دیگر تعریف میکنند نشنود. و البته باید بدانیم که محسن نامجو تنها مرد شاخصی که دست به آزارگری زده است نیست. ما در تمام این چند ماه شاهد بودیم که روایتهای بسیاری از افراد زیادی منتشر شد و پیش چشمان متحیرمان دیدیم که آثار کسانی که برای بسیاری آزارگر بودنشان متقن بود، به قیمت گزاف در یک رویداد رسمی فروش رفت، عکسشان روی مجلهها رفت، در یک جشنوارهی ادبی کس دیگی از ایشان جایزه گرفت و دیگری تیتر یک خبرگزاریها برای فرارش از ایران شد. همهی اینها یعنی ساختار مردانه تمایلی نداشت مردان شاخصش را حذف کند. این پیامی بود به آزاردیدگان برای مقاومت بیشتر.
با آزارگر چه باید کرد؟ حذف آزارگر چه نفعی دارد؟
در جایی از فایل صوتی، نامجو میپرسد: اگر من حذف شوم چه حقی از زنان احقاق میشود؟ این سوال از اتفاق یکی از مهمترین بخشهای مقاومت در برابر آزارگران است. بسیاری از ما اگر تا پیش از این اطلاعی راجع به آزارهای جنسی نداشتیم، لااقل این چند روز متوجه شدهایم که این دست آزارها طیفی از وضعیتها را در بر میگیرند که از شرایط خفیف –بدون مجازات قانونی- تا وضعیتهای شدید –همراه با مجازاتهای سخت- را شامل میشوند. برخی از آزارگران با علم به همین موضوع از اقدام به تجاوز –در معنای حقوقی آن- پرهیز میکنند اما انواع دیگر آزار را انجام میدهند. برای همین هم هست که به طور مداوم این عبارت از سوی آزارگر و حتی بسیاری دیگر شنیده میشود که تجاوز رخ نداده است. پاسخ این است که ممکن است از نظر حقوقی تجاوز رخ نداده باشد، اما این به معنای رخ ندادن آزار جنسی نیست. و پیامدهای جسمی و روانی انواع آزار جنسی لزوماً فقط محدود به رخداد تجاوز نیست. در چنین خلا قانونی –که لزوماً محدود به ایران هم نیست- و در حالی که بسیاری از قربانیان آزارهای جنسی بیش از آنکه در پی اعمال مجازاتهای سخت باشند در پی احقاق حق و جلوگیری از تکرار آزار هستند، نقش جامعهی مدنی و مجازاتهای اجتماعی پررنگتر میشود.
مجازاتهای سخت، تنها به بازتولید چرخهی خشونت میانجامد. این موضوعی است که رفته رفته لایههای بیشتری از جامعه بدان معترفند. اینجا اهمیت مجازاتهای اجتماعی به میان میآید. در کنار اینکه جامعهی مدنی سعی در آموزش و جلوگیری از آزار دارد –چرا که به ساختار مردسالار نمیتوان امیدی داشت در این زمینه- میتوان وضعیت را برای آزارگر ناامن کرد. مادامی که آزارگر بداند در صورت ارتکاب آزار، قربانی جایی برای روایت بدون ترس در جامعه دارد، و جامعه پشت سر قربانیِ آزار میایستد و او را بسته به آزاری که مرتکب شده با مجازات اجتماعی –از تنبیه تا طرد- مواجه میکند، کمتر امکان دارد که دست به آزار بزند. محسن نامجو در آغاز فایل صوتی اشاره میکند که تعداد دنبالکنندگانش در نرمافزارهای موسیقی و شبکههای اجتماعی بعد از اولین روایت آزار بالا رفته است. و بعد به ماجرای فروش تابلوی به قول خودش استاد نقاش اشاره میکند. حذف آزارگر زمانی رخ میدهد که چنین آزارگری نسبت به از دست دادن مخاطبش واهمه داشته باشد. نه اینکه قربانی نسبت به مورد آزارهای جدید واقع شدن بترسد. حذف آزارگر به معنی کشتن او نیست، به معنی تعلیق او از مزایایی است که جامعه در اختیارش میگذاشته است. البته که آزارگر باید بتواند به جامعه برگردد. در چنین نمایی، شاید کسی مثل نامجو بد نباشد بفهمد که بازگشتن به دوران اوج برایش از پس آزارگری تقریباً غیرممکن میشود. و البته باید جلوی تکرار آزار و وقوع آزار جدید گرفته شود. آیا رسیدن به شکلگیری صحیح این فرآیند زمانبر است؟ بله. آیا این تصویر آرمانی و دستنیافتنی است؟ خیر.
روایت کردن چه نفعی دارد؟
پیش از هر چیز به یاد داشته باشیم که در بیشتر روایتها، افرادی از اطرافیان آزاردیده و آزارگر نسبت به وقوع آزار مطلع بودهاند. این یعنی روایت آزار (یا انذار نسبت به امکان وقوع آزار) همواره میتواند نسبت به وجود قربانیان بعدی جلوگیری کند. این سطحی از مسئولیت اجتماعی است که اگر از وقوع آزار اطلاع پیدا کردیم، در صورت رضایت آزاردیده، نسبت به روایت آن اقدام کنیم. پیش از آن باید بدانیم که حتی ممکن است روایتی از دوستانمان –در مقام آزارگر یا آزاردیده- بشنویم*****.
اگر در مقام آزاردیده هستیم، اهمیت روایت کردن –که میتواند عمومی باشد، پیش فرد متخصص شکل بگیرد، نزد مقامات قضایی و پلیس باشد و یا حتی به صورت خصوصی و نزد تنها یک نفر از افراد امن زندگیمان باشد- در کمک گرفتن برای گذر کردن از بحران است. آزارجنسی –در هر کجای طیف آزار که قرار بگیرد- تأثیرات عمیق جسمی و روحی بر آزاردیده بر جای میگذارد و گذر کردن از بحران پس از آن به تنهایی، تقریباً غیر ممکن است. بدانیم که آزارجنسی در بیشتر مواقع از جانب افرادی که به طریقی میشناسیم ممکن است صورت بپذیرد. همچنین بدانیم که اگر قربانی آزارجنسی هستیم، مقصر نیستیم. پس بهترین راهی که با شرایطمان همراه است را انتخاب کنیم و به خودمان کمک کنیم. در کنار آدمهای امن و حلقهی افراد خصوصی زندگیتان، اورژانس اجتماعی، مراکز مشاوره، پزشکی قانونی، پلیس و مقامات قضایی همگی موظفند به طور کاملاً محرمانه و خصوصی، به روایت شما گوش داده، به شما کمک کنند.
اگر از خلال تمام بحثهای این چندین وقت متوجه شدهایم که کسی را آزار دادهایم، بهترین راه آن است که عذرخواهی کنیم، سعی در جبران داشته باشیم –در صورت امکان- و البته بهترین جبران آن است که بیاموزیم که مصادیق آزار چیست و دیگر آزارگری نکنیم. اگر مطلع آزار هستیم، سعی کنیم به آزارگر هشدار داده، آزاردیده را حمایت کنیم و البته بدانیم علاوه بر داشتن مسئولیت، بار روانی ناشی از اطلاع از آزار کم نیست. پس در صورت لزوم از متخصصان کمک بگیریم. اگر آزاردیده هستیم، بدانیم که مقصر نیستیم، روایت کردن به گذر کردنمان از بحران کمک میکند و نهایتاً بهترین کار کمک تخصصی گرفتن است.
در پایان بد نیست بدانیم ممکن است ما جزو هیچ کدام از سه دستهی آزارگر، آزاردیده و یا مطلع نباشیم. ضمن اینکه باید بدانیم ممکن است هر زمانی چنین وضعیتی برایمان پیش بیاید، کسب اطلاع کنیم. همچنین ممکن است از خلال هیاهوهای این چند وقت، احساس ناخوشی و آسیبدیدگی کنیم. در این صورت بهتر است از مشاوران و درمانگران، کمک تخصصی بگیریم.