«آنه نیره صبری (آنه در زبان عربی به جای مادمازل فرانسوی و دوشیزه فارسی استعمال میشود) از دوشیزگان مصر است و امروزه ورزشهای بدنی زنان مصر با همت و قدرت این دوشیزه اداره میشود و مشارالیها اظهار میدارد: زنان شرقی بیش از مردان محتاج ورزش هستند؛ زیرا برای مردان کموبیش فرصت در دست است و مشاغل روزانه آنان تا حدی جای ورزش به کار میرود اما دوشیزه شرقی برعکس، گوشهنشین و پژمرده مانده است و فقط مختصری در مدارس ایام کودکی ورزش میکنند (مدارس زنانه مصر ورزش دارد، مدارس زنانه اصفهان از این قسمت نصیبی ندارند، اخگر) ولی کجا این ورزشهای مختصر و ساده، آنهم فقط در اوقات مدرسه روح زنان شرقی را تکان داده و تنشان را سالم نگاه میدارد. در صورتیکه مطابق آخرین دستور، جوانان و شاگردان مدارس از دختر و پسر هرروزه باید قسمتی از وقت خود را صرف ورزش کنند.
با تمام موانع و محذورات داخلی و خارجی، ورزش دختران مصر ترقی شایانی نموده و علاوه بر حرکات ژیمناستیکی، دختران مصر تنیس و فوتبال هم بازی میکنند و تلاش میشود که کلوب ورزش برای زنان دایر کنند. یگانه ورزشی که فعلا زنان شرقی را میسر است عبارت از راهرفتن است. متاسفانه این قسمت هم برای همه آنان میسر نمیشود. زیرا اولا کدام زنی از زنان شرقی ساده و بیآلایش از خانه بیرون میخرامد ثانیا کفشهای پاشنه بلند که معتاد زنان شرقی در هر موقع شده مانع از راه رفتن زیاد خواهد بود. در صورتی که برای حرکت و گردش و ورزش کفشهای راحت و لباس ساده ضرورت دارد. به علاوه ورزش و حرکت موقعی مفید است که در هوای آزاد انجام یابد. البته هر دختر یا خانم خانه ممکن است به وسیله انجام کارهای خانگی قسمتی از وقت خود را صرف ورزش کند اما چه نتیجه که از تنفس هوای آزاد محروم خواهد بود»(اخگر 833، فروردین 1312 ش).
مقالهای که نوشته روزنامهنگار مصری است و به فارسی ترجمه شده در همینجا پایان مییابد. مسئلهای که با ترجمه این مقاله باب صحبت آن باز میشود، موضوع ورزش زنان است و اهمیتی که آموزش ورزش و نقش آن در توانمندسازی زنان از سنین کودکی و گنجانده شدن در برنامه مدارس دارد. اما عجیب است که آقای امینی، اگر خود نویسنده این مطلب و مترجم مقاله مصری بوده باشد (چراکه نام شخص دیگری به عنوان نویسنده نیامده، لذا چنین برداشت میشود که سردبیر اخگر نویسنده مطلب باشد) تنها به ترجمه مقاله بسنده کرده و به مانند دیگر نوشتههایش که ابتدا شرحی از موضوع و مشکلات را بیان میکرد و سپس به ارائه راهحل میپرداخت، در این مقاله که مسائل مربوط به زنان مصری در آن مطرح میشود، آقای امینی فرصت را غنیمت نشمرده تا از این رهآورد، گریزی به جامعه زنان ایران زده و مسئله ورزش دختران در مدارس را باز کند. او تنها در پرانتزی کوتاه میان مقاله خانم صبری، به نبود برنامه ورزشی در مدارس زنانه اصفهان اشاره میکند. اگرچه ترجمه همین مقاله و از این طریق ارائه گزارش درباره پیشرفت ورزش بانوان در کشوری مسلمان، خود زمینهساز آگاهیبخشی و ایجاد فضای رقابتی میان ایران و کشورهای منطقه بوده است، اما باز جای خالی نگاه موشکافانه و پرسشگر آقای امینی که در دیگر مقالههای ایشان شاهدش بودیم در این مطلب احساس میشود.
در واقع توصیفی که نویسنده میتوانست از شرایطی که زنان در سال 1312 در ایران و به ویژه اصفهان داشتهاند ارائه دهد در مقایسه با شرایطی که همزمان زنان مصری تجربه میکردهاند، برای ما که هشتادودو سال بعد و در ابتدای قرن 15 خورشیدی خواننده این مطلب هستیم، تصویری مستند از اجتماع زنان آن زمان را میساخت. اما به چند دلیل محتمل: اول اینکه منبعی برای تهیه گزارش وجود نداشته است (جایی مثل کلوب ورزشی زنان یا به گفته نویسنده عدم ورزش دختران در مدارس)، دوم نداشتن مخاطب قابل توجه برای ذکر این گزارش (در ستونهای پیشین به تعداد اندک جامعه باسوادان در میان زنان و البته مردان اشاره شده است) و سومین دلیل که شاید محتملترین دلیل نیز باشد، عدم احساس نیاز برای سردبیر روزنامه اخگر در پرداختن به مسائل مربوط به زنان و به خصوص ورزش بانوان که حتما موضوعی لوکس و غیرضروری به حساب میآمده که این تصویر مستند ساخته نشده است.
البته غیرضرور انگاشتهشدن مسائل زنان در جامعه ما تا به امروز همچنان ادامه داشته است؛ تا جاییکه با وجود تمام پیشرفتها در صنعت رسانه و شبکههای آگاهیرسانی جمعی در همه زمینهها از جمله محیطزیست، سلامت و نشاط فردی و اجتماعی، هنوز هستند کسانی که میگویند: دوچرخهسواری بانوان چه ضرورتی دارد؟!