گمشدن و ازبینرفتن مجسمههای باارزش شهری در اصفهان خیلیها را به این نتیجه رساند که هر مجسمهای با هر جنس و ارزشی را نمیتوان در شهر گذاشت. شاید اصفهان هم مانند رم، هامبورگ، استانبول و برخی شهرهای دیگر باید موزهای برای ارائه مجسمههای ارزشمند داشته باشد و مجسمههای شهری با مصالح ارزانتر نصب شوند. / مجسمهساز
پیوند این موضوع به درخواست نیاز اصفهان به موزه بزرگ و تلاشهای چندینساله برای تغییر کاربری و نجات کارخانه ریسباف را میتوان به فال نیک گرفت و مطالبه برای نجات این کارخانه با کاربری تازه و همچنین تأسیس موزه بزرگ اصفهان را جدیتر دنبال کرد.
مرتضی نعمتاللهی از شناخـتهشدهترین استادان مجسمهساز اصفهان است؛ هنرمندی که سهم چشمگیری در خلق و ارائه مجسمههای شهری دارد. نعمتاللهی، زاده اصفهان است.
این هنرمند مجسمهساز، دارای مدرک فوقلیسانس زیباییشناسی از دانشگاه سوربن پاریس، لیسانس مجسمهسازی از دانشکده هنرهای زیبای تهران و دیپلم مجسمهسازی از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان بوده و سابقه شرکت در چندین دوسالانه و نمایشگاه انفرادی و گروهی در تهران، پاریس و اصفهان را دارد؛ همچنین چندین اثر فضای شهری در اصفهان، تهران و کرج حاصل کار این هنرمند است.
عضویت در هیئت انتخاب دومین دوسالانه مجسمههای شهری نیز از دیگر فعالیتهای او محسوب میشود. بسیاری از مجسمههای شهری اصفهان مانند شیخبهایی، طیران و علیاکبر بنا از آثار او هستند. با این هنرمند شناختهشده درباره تغییر کاربری کارخانه ریسباف توسط شهرداری اصفهان به موزه به گفتوگو نشستیم که قابلتأمل است.
به روز زندگی کردن در حال فراموشی است
این مجسمهساز میگوید: «شهر درواقع پیکره زنده و جانداری است که حیات خودش را دارد. از طرف دیگر، شهر با شهروندان نیز مرتبط است. اصفهان را اصفهانیها ساختهاند و اصفهانیها را شهر اصفهان میسازد، بین شهر و شهروند رابطه ارگانیک وجود دارد و از همدیگر متأثر میشوند. در اینجا تاریخ و فرهنگ نقش اساسی دارند.
از طرفی اصفهان جزو قدیمیترین شهرهای ایران است که هنوز مناسبات شهری در آن وجود دارد. اینگونه نیست که روستا یا محلی بر اساس کثرت جمعیت لقب شهر بگیرد؛ بلکه ساختار شهر بر اساس مناسبات بین شهروندانش شکل میگیرد.»
نعمتاللهی بر داشتن نگاه به حال و آینده در برنامهریزی شهری تأکید میکند و ادامه میدهد: «متأسفانه به آنچه گذشته بوده، نمیتوان تکیه کرد. ما همیشه به عقب نگاه میکنیم. به حیات قبل، مثل دورههای صفویه و قاجار. به چیزهایی بهعنوان ثروت ملی مینازیم که یک روز محکوم به فنا هستند. درحالیکه ما نمیتوانیم در دوره صفویه زندگی کنیم. دوره صفوی دوره اوج ایران است و شالوده بسیاری از اتفاقهای بزرگ محسوب میشود.»
او تصریح میکند: «به روز زندگی کردن چیزی است که ما داریم فراموش میکنیم؛ مدیران نیز دارند فراموش میکنند؛ درحالیکه شهر باید متناسب با نیازهای روز جوابگو باشد. مدیریت شهری به گونهای باید بستر را فراهم کند که شهر خودش را متناسب با نیاز امروز بازسازی کند. این تعریف و خلاصه ذهنی من از شهر اصفهان است و فکر میکنم مسئولان در هر برنامهریزی باید آن را در نظر بگیرند.»
پروژه کارخانه ریسباف به کارشناسان خبره نیاز دارد
این استاد مجسمهسازی سپس با اشاره به ظرفیت فراوان کارخانه ریسباف برای بهرهبرداری تازه و کاربری امروزی، اضافه میکند: «این مکان و کارخانههای دیگر متناسب با ضرورت صنعتی اصفهان که آن زمان قابلیتش را داشته، ساخته شده و سازهای بهوجود آورده است که پاسخگو باشد.
آن زمان شهر صنعتی بوده و باید به روز میشده، پس اینجا یک معماری صنعتی دارد و نکته مهم این است که استانداردهای معماری در آن لحاظ شده است؛ زیرا با کمک مهندسان متبحر آلمانی ساخته شده و با تمام معیارهای هنریاش جوابگوی کارکردش نیز بوده است.»
این هنرمند، طراحی کارخانه ریسباف را برای ادامه حیاتش اتفاقی چشمگیر دانسته و میگوید: «از خاصیتهای یک اثر هنری است که وقتی کارکردش تمام میشود، هنوز حضور دارد و به حیاتش به شکل دیگری ادامه میدهد.
این قبیل آثار سرمایههای ما محسوب میشوند. زیرا از یک طرف اثر بهعنوان نماد یک دوره تاریخی معین باید حفظ شود و از سوی دیگر،
کاربرد تازهای با حفظ هویت میتوان برای آن تعریف کرد.»
نعمتاللهی ادامه میدهد: «اگر قرار است این مکان به موزه تبدیل شود، مراحل مختلفی را باید طی کند. احیای اثر باید با تفکر معمارانی انجام شود که به استانداردهای معماری دورهای که این کار ساخته شده با حفظ چارچوب آن اشراف کامل دارند. برای تغییر کاربری این حق را نداریم که در داخل تغییر بهوجود بیاوریم و این کار متخصصان و طراحان خبره است.»
مسئولان باید موانع را برطرف کنند
او با اشاره به اینکه ما مهندسان و طراحان خوبی داریم که در شهرداری کار میکنند، اما یک معمار زمانی طراح خوبی است که در آتلیه مستقل از بین تمام بایدها و نبایدها کار علمی و هنری خودش را انجام دهد، اظهار میکند: «متأسفانه بیشتر مهندسانی که در سیستمهای دولتی کار میکنند فاقد خلاقیت میشوند. در صورتی که فردی که خارج از سیستم کار میکند، هیچ باید و نبایدی نمیشناسد.»
این مجسمهساز با اشاره به یک اصل در دانشگاه هنر میگوید: «یک اصل برای ما تعریف شده و آن، این است که در طراحی و خلاقیت هیچ مانعی را نپذیریم. ذهن باید آنقدر آزاد باشد که هر ایدهای را پرورش دهد. اگر امکانات تکنیکی نیست یا مسئله طراح نیست که به محدودیتهای تکنیکی صنعت فکر کند، باید زمینههای اجرایی در حد امکان فراهم شود. معمار به این محدودیتها فکر نمیکند و مسئولان باید موانع را برطرف کنند.»
موزه اورسی پاریس نمونه موفق تغییر کاربری است
این هنرمند اصفهانی به موزه اورسی پاریس اشاره میکند و میگوید: «ایستگاه راهآهن به دلیل نزدیکی ساختش به جریان امپرسیونیستی به موزه هنرهای این سبک تبدیل شده است.وقتی وارد این فضا میشوید، درواقع در ایستگاه راه آهن هستید. اما این مکان یک موزه است. در این موزه آثار هنرمندان قرن 19 و اواخر 18 موجود است و به گونهای طراحی شده که کوچکترین خدشهای به فضا نمیزند.»
نعمتاللهی با اشاره به حمایت لندن از ایجاد مراکز فرهنگی میگوید: «در لندن یک فضای 200متری با حمایت دولت به موزه تبدیل شده است که در آن بافتههای هنری با سیستمهای قدیم و جدید به همراه دستبافتهها وجود دارد؛ درواقع شهرداری لندن امکانات را در اختیار میگذارد تا شخص یک مؤسسه فرهنگی ایجاد کند.»
سیستم اداری باید بازوی نیروی اجرایی باشد
او اضافه میکند: «برای تبدیل کارخانه ریسباف به موزه باید از مهندسان و طراحان حرفهای، هنرمندان و حتی موزهداران دعوت شود. سیستم اداری باید بازوی نیروی اجرایی و کمکی باشد؛ اما متأسفانه معمولا عمر پروژه در کشور ما بر اساس عمر مدیریت تعریف میشود. از این دست تغییر کاربریها مانند ساختمان صداوسیما باز هم داشتهایم که قبلا کارخانه بوده، اما الان قضیه فرق میکند؛ زیرا در رابطه با شهروندان است.»
طراح و سازنده مجسمه شیخبهایی درباره موضوع موزه شدن ریسباف بیان میکند: «باید ظرفیتها را ارزیابی کرد، نیازمندیها را سنجید و با بررسی کافی متوجه شد کدام موضوع جواب میدهد؛ موزه صنعت نساجی یا هنرهای معاصر یا موزه هنر مدرن. آنچه مشخص است. نمیتوان بر اساس سلیقه شخصی تصمیم گرفت؛ باید مطالعه انجام شود.»
نعمتاللهی درباره نصب مجسمه در موزه نیز به نکتههایی اشاره کرده و میگوید: «فضای آزاد میتواند پر از مجسمههای شاخص باشد؛ اما تشکیل کارگروه و انجام کار تخصصی خیلی مهم است. به صرف اینکه من مجسمهسازم، کافی نیست در این باره صحبت کنم. در این کارگروه باید متخصصان، هنرمندان و معمارانی که اشراف کامل به فضای معماری ایران در آن دوره دارند حضور داشته باشند و تصمیم گیری هر شاخه به گروهی بر حسب تخصصشان سپرده شود.»
به موزهای یا شهری بودن مجسمهها دقت شود
او تصریح میکند: «درباره انتخاب آثار، کارگروه پس از بررسی ممکن است به نتیجه برسد که کار من در اینجا میگنجد یا نه. نکته مهم این است که باید ضوابطی وجود داشته باشد. در اصفهان از هنرمندان شاخص مجسمهساز کار داریم که آثارشان در فضای شهر در حال نابودشدن است و باید به موزه منتقل شود و نمونهای از آن در شهر نصب شود و نسخه اصلی در موزه بماند.بعضی کارها ارزش موزهای دارند.
اما بعضی نه و باید در فضای شهری بمانند؛ برای مثال، اگر مجسمه استاد علیاکبر را از شهر بردارند، کجا باید بگذارند؟ این مجسمه باید در شهر باشد؛ پس در انتخاب مجسمهها برای کاربری شهری یا موزهای باید به طور جدی دقت کرد.»