مشارکت و حضور مردم در نظامهای دموکراتیک مسئلهای مهم و حائز اهمیت در سپهر سیاسی این کشورهاست. نظام جمهوری اسلامی ایران نیز از این قاعده مهم مستثنی نیست. وقتی صحبت از انتخابات در کشور میشود حتما پای شورای نگهبان هم به میان میآید که اصلاحطلبان معتقدند رد صلاحیت آنها توسط این نهاد باعث کاهش مشارکت در انتخابات میشود. اما سؤال اینجاست آیا مردم در اثر رد صلاحیت اصلاح طلبان دچار ناامیدی نسبت به کارکرد انتخابات شدهاند یا از جریانات مرسوم سیاسی که دیگر توان نمایندگی طبقات مختلف جامعه را ندارند به نوعی گذر کردهاند؟ پاسخ به این سؤالات قدم اول برای ورود به فضای انتخابات است. حسین کنعانیمقدم، فعال سیاسی اصولگرا و دبیر کل حزب سبز در گفتوگو با «اصفهان زیبا» از فضای حاکم بر انتخابات میگوید. مشروح گفتوگو را میخوانید.
از دیدگاه شما مشارکت چرا مسئله مهمی در سیاست ورزی کشور است؟ تحلیل شما از رد صلاحیتها در این دوره از انتخابات چیست؟ آیا شاهد حظور حداکثری مردم خواهیم بود؟
اگر ما به دنبال مشارکت حداکثری و انتخابات پر شور هستیم قاعدتا شورای نگهبان باید در تأیید نامزدهای انتخاباتی مسئله رقابتیبودن انتخابات را مد نظر قرار دهد و اگر بنا باشد فقط از یک جناح برای انتخابات تأیید صلاحیت شوند، دیگر رقابتی وجود ندارد و این ممکن است باعث کاهش مشارکت مردم در انتخابات شود. به نظر میرسد از همه طیفها یک نماینده در میان نامزدهای تأییدشده شورای نگهبان قرار خواهند داشت. برخی جناحها ممکن است یک نامزد در انتخابات داشته باشند و بعضی دیگر بیشتر. اما به هر حال مشارکت حداکثری الزاما در رقابتی واقعی، نزدیک و با حضور همه جناحها اتفاق خواهد افتاد.
به نظر شما چه میزان مشارکت را در این دوره از انتخابات تجربه میکنیم؟
تحلیل من این است که تقریبا 30درصد آرای ما سازمانی و گروهی و حزبی و جناحی است. اگر اصولگرایان و اصلاحطلبان باهم جمع شوند 30درصد آرا را به خود اختصاص میدهند که کف انتخابات است. 70درصد باقیمانده که آرا خاکستری هستند، با توجه به شرایط و جو انتخابات و مناظرهها و شور و شوق انتخاباتی ممکن است در انتخابات شرکت کنند. باید توجه داشت که حل برخی مشکلات اقتصادی مردم و اینکه احساس کنند با رأیشان میتوانند یک تغییر اساسی ایجاد کنند هم در بالارفتن مشارکت تأثیر دارد. اگر روند انتخابات را از سالهای 1358 تا کنون تحلیل کنیم پی میبریم که این حرکت سیاسی چه فراز ونشیبهایی داشته است. به نظر من انتخابات با مشارکت زیر 50درصد برگزار خواهد شد، مگر اینکه تغییر فازی انجام شود که آرای خاکستری وارد عرصه انتخابات شوند.
بحثی که عمدتا از سوی دولت و اصلاحطلبان مطرح میشود، این است که رئیسجمهور اختیارات کمی در حد 30 درصد دارد، این مسئله را چگونه تحلیل میکنید و اگر واقعا قدرت جایگاه ریاستجمهوری تنها 30درصد است، چرا تا این اندازه میل به ریاستجمهوری در جناحها وجود دارد؟
اختیارات ریاستجمهوری کاملا در قانون اساسی ما مشخص شده و نفر دوم پس از مقام معظم رهبری است و تا پایینترین ردهها و وزارت خانهها و… تحت کنترل رئیس جمهور است و حتی از اختیارات شاه هم در قبل از انقلاب بیشتر است. فرماندهی کل نیروهای مسلح و اختیار جنگ و صلح که از اختیارات رهبری است، از ابتدای انقلاب از حیطه اختیارات رئیس جمهور خارج شد و همچنین بحث سیاست خارجی که در کنار بحث جنگ و صلح قرار میگیرد و دولت تنها تصمیمگیرنده نیست. رؤسایجمهوری که صحبت از عدم اختیارات کافی میکنند اغلب میخواهند دستشان در مذاکرات با کشورهای دیگر باز باشد تا بتوانند در چارچوب سیاستهای خود عمل کنند و از این جهت میگویند اختیارات ندارند. اما از نظر اجرایی بیشتر از شاه اختیارات اجرایی دارند و همه هم به دنبال این هستند که شاه شوند!
گویا مذاکرات وین هم در حال بهنتیجهرسیدن است، به نظر شما موفقیت در این مذاکرات میتواند تاثیری بر انتخابات داشته باشد؟
قطعا اگر تحریمها برداشته شود و شرایط به سمتی برود که برجام به سرانجامی برسد، جناح اعتدالگرا و جناح وابسته به دولت ممکن است محبوبیت بیشتری در افکار عمومی پیدا کند و آرای خاکستری را به سمت خود جلب کند. اما نباید اینطور فکر کنیم که اگر برجام حل نشود انتخابات برگزار نمیشود یا اگر حل بشود انتخابات برگزار میشود، اینطور نیست. بهنظر میرسد مردم به یک بلوغ سیاسی رسیدهاند و سرنوشت کشورشان را با برجام گره نمیزنند که هنوز هم ابعاد مختلفی از آن پنهان است.
مسئلهای که امروز در جامعه و انتخابات مطرح است، کارکرد جریانات سیاسی است. به عنوان مثال سؤال پیش میآید که چرا اصلاحطلبان و اصولگرایان نتوانستد اعتراضات آبان 98 را به سمت مسیری مسالمت آمیز نمایندگی کنند یا مطالبات خرد کارگری را نمایندگی کنند، آیا این دو جریان کارکرد خود را در میان مردم از دست دادهاند؟
جناحهای سیاسی در کشور ما به لحاظ اینکه احزاب قوی و قدرتمند و تشکیلاتی ندارند عمدتا حرکتهایشان حرکتهای هیجانی و موجی است و در انتخابات ظهور و بروز پیدا میکنند و سعیشان این است که کرسیهای بیشتری را در مجلس و ریاستجمهوری در اختیار داشته باشند. ترکیه را نگاه کنید، وقتی کودتا در حال انجام بود همین حزب توسعه و عدالت به وسط صحنه آمد و مشکل را حل کرد و شورشها را خنثی کرد. احزاب ما چون این قابلیت را ندارند و توانایی این کار ها را هم ندارند تبدیل به لابی سیاسی شدهاند؛ یعنی باشگاههای سیاسی هستند که در انتخابات پیمانکار نامزدهای انتخاباتی میشوند که در قدرت سهیم باشند و این با حقیقت تحزب فاصله دارد.
سه دلیل شما برای رأی دادن آرای خاکستری چیست؟
اول اینکه رأیدادن حق قانونی هر ایرانی است که با رأی خود در سرنوشتش و آینده کشور سهیم باشد، دوم اینکه یک مسئله شرعی است یعنی نمیشود یک نفر خود را مسلمان بداند؛ اما درباره مسائل سیاسی روز کشور و ریاستجمهوری بیتفاوت باشد و از این حق شرعی نخواهد استفاده کند. سوم اینکه انتخابات موجب اقتدار ملی یک کشور است که هم امنیت میآورد هم رفاه و آسایش و هم دولت قدرتمند سر کار میآورد که دربرابر مشکلات خارجی مقاومت کند و کشور را به پیش ببرد. به نظرم همین سه دلیل برای مشارکت کافی است که افراد در سرنوشت سیاسی سهیم باشند حتی با یک رأی!
در انتخابات پیش رو ممکن است شما کاندیدای ریاستجمهوری شوید؟
خیر من سال 84 کاندیدا شدم کفایت میکند.
چه راهکاری برای بهبود فضای سیاسی کشور پیشنهاد میکنید؟
کشور را با یک جناح نمیشود مدیریت کرد. مشکلات کشور آنقدر به دلیل تحریم و تهدیدها گسترده شده که باید برای حل مشکل به سمت تشکیل یک دولت ائتلافی رفت، فارغ از اینکه از چه جناحی هستند. یعنی همه نیروهای کارامد و توانمند و معتقد به انقلاب و جهادی را جمع کنیم و یک دولت چابک و کارامد را درست کنیم و با رأی حداکثری مردم یک دولت قدرتمند را سر کار بیاوریم. در غیر این صورت رئیسجمهور با رأی حداقلی یک مشکل برای نظام میشود و مشکلی را حل نمیکند. در اولین قدم، جریانات مردم را دعوت به رأی دادن کنند و دوم اینکه برنامههای بلند مدت و کوتاه مدت خود را به جامعه و افکار عمومی ارائه کنند. در غیر این صورت به نظر میرسد همین سیکل تکرار خواهد شد؛ اینکه یک نفر با رأی بالا رئیس جمهور شود و بعد هم با برچسبهای مختلف مثل خائن و فراری و دزد و… کنار رود، برای آبروی کشور بسیار مضر است.