ورودم به هنرستان همزمان با سال دوم تدریس استاد جزیزاده در رشته طراحی فرش و طراحی سنتی بود. من ایشان را استادی جوان، شاداب، شوخطبع و با استعدادی ذاتی در جریان هنر دیدم که ظاهرا این ویژگی را از خانواده مادریشان به ارث برده بودند؛ بنابراین هم خودشان منحصربهفرد بودند و هم از پشتیبانی هنرمندی معتبر و با نفوذ برخوردار بودند که در پیشبرد کارشان خیلی اثر داشت. رشته اصلیشان نگارگری بود، ولی در رشته طراحی سنتی فرش، کاشی و دیگر هنرها هم تبهر داشتند.
او ادامه میدهد: نکتهای که در رابطه با استادجزیزاده بسیار اهمیت دارد، این است که ایشان از ابتدای فعالیت هنری در حال آموختن و تعلیم و تربیت بودند؛ یعنی خودشان هم معلم و هم برای اساتیدشان شاگرد خوبی بودند و به طور مداوم هم کار کردند و درجا نزدند. سبک کاری استاد هم متأثر از مکتب اصفهان دوره صفویه است و مطالعه تزیینات داخلی بناهای تاریخی در آثارشان پیداست که من نیز به شدت از شیوه کارشان بهرهمند شدهام.
دادخواه رسیدگی و توجه بسیار زیاد به شاگردان را یکی از ویژگیهای منحصربهفرد استاد جزیزاده میداند: توجه به شاگردان، دوستی با آنها و صرف زمان بیش از اندازه برای یک هنرآموز از ویژگیهای استاد است. ایشان مشکلگشای شاگردان در مسائل مادی و معنوی بود و تا جایی که در توان داشت، برای حل مشکلات شاگردان میکوشید و با توجه به دوستانی که در ادارههای مختلف داشت، تلاش میکرد تا مشکل شاگردان را حل کند. یادم میآید سال سوم و چهارم هنرستان بودم که نقشهای را کمکشان رنگآمیزی میکردم. استاد فرشچیان در همان زمان به منزلشان آمدند و ایشان نزد استاد چنان از کار من تعریف کردند که استاد فرشچیان دستخطی برای شوهرخواهرشان حاج آقا عماد از تولیدکنندگان طراحی فرش نوشتند و من را برای کار معرفی کردند. از همین جا به من سفارش طراحی داده شد و توانستم وارد بازار کار طراحی فرش شوم. در واقع استاد جزیزاده هرجا که لازم بود از من و بقیه شاگردانشان حمایت میکردند. چون ما هم در هنرستان تحصیل کرده و هم همزمان مخارجمان را تأمین میکردیم.
دادخواه سپس به فضای خوب و سرزندهای که در کلاسهای استاد جزیزاده حاکم بود، اشاره میکند و میگوید: کلاسهای استاد همیشه شاد بود و ما اصلا سر کلاس احساس خستگی نمیکردیم. همان طور که هنوز هم ایشان هرجا باشند شادی و نشاط را با خود به آن جمع میبرند و ناراحتیشان را بروز نمیدهند. به همین دلیل هم ایشان دوستان بیشماری دارند و همه دوستشان دارند.
او همچنین روش آموزش استاد جزیزاده را اینطور توصیف میکند: روش آموزش استاد بیشتر ترکیب و اهمیت دادن به طراحی بود. ایشان ما را به عالیقاپو، چهلستون و … میبردند و ما به جای کلاس در چنین فضاهایی حضور پیدا میکردیم و استاد درباره آنها برایمان توضیح میداد و معتقد بود بهترین راهنمای ما همین منابع است. آموزششان هم در کلاس از روش ساده آغاز میشد و به طرحهای پیچیده میرسید. به طوری که اول نقوش ساده را شروع میکرد و آرامآرام به ترکیببندی میرسیدیم و به هر هنرجویی بسته به تواناییاش کار و پروژه میداد. در واقع استاد جزیزاده برای همه فرمول یکسانی را پیاده نمیکرد و کلاسش البته با راهنمایی و نظارت خودش روش آزاد داشت. دستان کسانی را هم که کارشان قویتر بود باز میگذاشت؛ به همین جهت اکثر همکلاسیهای ما در کارشان موفق بودند. آموزشش هم مانند اساتیدشان بود و از آموختن هر چه در چنته هنری داشتند به شاگردان ابایی نداشت. به عقیده من یکی از عوامل موفقیت هنرستان هنرهای زیبا همین شیوه آموزش استاد و شاگردی بود. اینکه شاگردان کنار دست استاد کار میکردند و اگر اساتید در پروژهای مشغول کار بودند شاگردان را هم به همکاری دعوت میکردند. مثلا استاد جزیزاده تزیینات هتل عالیقاپو را گرفته بود و شاگردان را به جای کلاس، به صحنه واقعی کار میبرد. با این کار هم دانشآموزان کمکهزینهای دریافت میکردند و هم یاد میگرفتند که آرام آرام وارد بازار کار شوند.
اکثر همکلاسیهای ما به همین شکل وارد بازار کار میشدند و آنهایی هم که توانایی انجام کار را داشتند در ورود به جریان کار حرفهای مهارت پیدا میکردند.
دادخواه در پایان با اشاره به نام چند نفر از شاگردان استاد جزیزاده به اظهار ارادت ایشان به او اشاره میکند: احمد کوشش، مرتضی فرهادیه، علی محمودیان و … برخی از شاگردان موفق استاد جزیزاده هستند و این واقعیتی است که تمام شاگردان استاد جزیزاده به ایشان بسیار ارادت دارند و علاقهمندند.













