«بعدها آن خانه به مرکز فرهنگیهنری تهران تبدیل شد. همه نقاشها، نویسندهها و شعرا جمعهها خانه ما بودند. جلال آلاحمد، صادق چوبک، پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رؤیایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوانترها مــثل بهرام بیضــایی، مـــحمدعـــلی سپانلو یا احمدرضا احمدی. من هم تماشاگر یک تئاتر بزرگ بودم.» اما یکی از جنبههای روشن زندگانی لیلی گلستان تأسیس و اداره گالری او با نام گالری گلستان است که سالهاست یکی از شناختهشدهترین گالریهای تهران بهشمار میرود و همواره تلاش کرده است تا در کنار ایجاد سهولت در خریداری آثار هنری و شناسایی استعدادهای جوان گامهای مؤثری برای گسترش امکانات و شیوههای معرفی آثار هنری بردارد که برگزاری نمایشگاههای آنلاین در شرایط کرونا یکی از اقدامات آن است. آنچه میخوانید صحبتهای لیلی گلستان درباره راههای موفقیت در گالریداری است.
شما به گالریها توصیه میکنید که تخصصی کار کنند؟
این کار را توصیه نمیکنم.
تا چه اندازه فعالیت تخصصی یک گالری روی یک هنر خاص میتواند بازخورد خوب و موفقی داشته باشد؟
این مسئله به تصمیم و خواست گالریدار مربوط میشود. من فکر نمیکنم کار جالبی باشد که مثلا فقط نقاشی به نمایش بگذارم. من ممکن است در حیطه نقاشی مثلا دوست داشته باشم بیشتر کارهای انتزاعی را نمایش دهم یا خوشنویسی را به نمایش نگذارم؛ اما اینکه فقط نقاشی نمایش دهم یا فقط مجسمه کار درستی نیست؛ چون خریدار شاید بخواهد هردو را برای خانهاش بخرد و مجبور شود برای خرید مجسمه به گالری دیگری برود.
برگزاری نمایشگاه آنلاین برای گالری شما چگونه بود و آیا باید فقط در دوران بحران استفاده شود؟
قبل از کرونا من زیاد با فضای مجازی آشنا نبودم، اما چون گالریها به دلیل اپیدمی کرونا تعطیل شدند به فضای مجازی روی آوردم و باکمال ناامیدی نمایشگاه آنلاین گذاشتم و بهیکباره همهچیز عوض و استقبال عجیبغریبی از آن شد! بنابراین ادامه دادم و موفقیت پشت موفقیت. بهعنوانمثال اگر فلان نقاش قبلا در نمایشگاهش هشت کار از بیست کارش را فروخته بود، در نمایشگاه آنلاین همه آن بیست کار را فروخت!
طبعا در فضای آنلاین بیشتر دیده میشویم و خارج از کشوریها هم میتوانند ما را ببینند و از ما خرید کنند که این اتفاق افتاد و از اقصی نقاط خارج از کشور از ما خرید کردند. خریداران همه ایرانی بودند اما ساکن ایرلند! آلمان، حتی ژاپن و دیگر شهرهای اروپا و آمریکا و من دارم این کار را ادامه میدهم و حتی اگر گالری هم روزی بعد از کرونا باز شود حتما آنلاین را ادامه خواهم داد.
اقتصاد گالریها به اولویت جدی تبدیلشده؛ آیا هویت و مخاطب را تحتالشعاع قرار میدهد؟
اقتصاد همیشه در اولویت بوده و نمیشود آن را انکار کرد. یک نقاش سه سال کار کرده و حاصل کار را به امید خوب دیدهشدن و فروختن به گالری میآورد، پس من بهعنوان گالریدار باید نهایت سعیام را در ارائه درست کارها و تبلیغ و فروش انجام دهم.
فقط برای اینکه صاحب اعتبار و خوشنامی شوم حتما و حتما باید کار معتبر را به نمایش بگذارم و نه صرفا کارهای بازاری پرفروش را. اعتبار که به دست بیاید، خودبهخود اعتماد و فروش هم در پی آن میآید.
مردم عادی و رشتههای غیرهنری اصولا به گالری نمیروند برای حضور آنها در گالریها چه راهکاری وجود دارد؟
در سال ۶۷ که گالری گلستان افتتاح شد، بیانیهای در روزنامه کیهان وقت منتشر کردم، مبنی بر اینکه میخواهم مردم عادی در کنار هنرشناسان و مجموعهداران به گالری بیایند و خرید کنند و گفتم باید امکانات و تسهیلاتی فراهم کنم تا آنها بتوانند خرید کنند. پس کارها را قسطی میفــروشم و چک مدتدار میگــیرم و قــیمتهــای نجومی هم روی آثار نمیگذارم و بعد از سیوخردهای سال هنوز فروش قسطی را ادامه میدهم و البته همه اذعان دارند که قیمتهایم منصفانه است و مردم عادی و کارمند دولت و دانشجویان که هنردوست بودند اما امکان خرید نداشتند، توانستند صاحب چند نقاشی شوند و من به هدفم رسیدم. من همیشه گفتهام فروش بیشتر، قیمت کمتر.
افتتاحیه برای گالری اهمیت زیادی دارد، چه مواردی در افتتاحیه مدنظر شماست؟
افتتاح هر نمایشگاه تعیینکننده موفقیت مادی و معنوی نمایشگاه است. برای یک افتتاحیه خوب گالریدار باید کسانی را دعوت کند که با آثار ارائهشده همسلیقهاند و این هوشمندی، حافظه و مردمشناسی لازم دارد که گالریدار باید دارا باشد. من عادت ندارم وقتی مجموعهداری وارد گالری میشود، دنبالش راه بیفتم و از کارها تعریف کنم! سر جایم مینشینم و میگذارم راحت تماشا کند و اگر سؤالی داشت پاسخگو خواهم بود. همین.
جلب بنیادهای غیرانتفاعی به گالریها کمککننده است؟
برای چه باید آنها را جلب کنم؟ لزومی نمیبینم.
برای گالریها چه نوع شیوه تبلیغات را پیشنهاد میکنید؟
اینستاگرام فضای بسیار خوبی برای شناساندن گالری و نمایشگاه است یا ترتیبدادن مصاحبه با نقاش در جراید شیوه خوبی است.
وقتی یک گالری برای آثارش خریدار ندارد، این یعنی عمر گالری تمامشده است؛ چه باید کرد؟
نباید گذاشت عمر گالری تمام شود! باید چاره کرد و یک راهکار درست پیدا کرد. گالریدار باید تحقیق کند و بفهمد که عیب کار از کجاست و تغییر شیوه و رویه دهد. در واقع بیمار روبهمرگ را احیا کند!
درک هنری گالریدار و همچنین داشتن کیوریتور برای گالری تا چه اندازه لازم است؟
درک هنری و دانستن تاریخ هنر بسیار زیاد لازم است. گالریدار باید حتما هنرشناس باشد وگرنه ولمعطل است. باید بتواند جواب تماشاگر را در مورد چگونگی آثار بدهد. یادم است روزی گالریداری به من گفت وای از دست مردم مدام میپرسند سبک این آثار چیست؟ من هم نمیدانم چه جوابی بدهم. خب اینجا باید فاتحه آن گالری را خواند. یکی از کارهای مهم گالریدار آموزشدادن است. در ایران معنای کیوریتور این شده که یک نفر تعدادی کار جمع کند و نمایشگاه بگذارد! که البته معنایش این نیست اما من هرگز در گالری از کیوریتور استفاده نکردهام.
برگزاری پروژههای مشترک بین گالریها بهعنوان اکسپو را در چه صورت پیشنهاد میکنید؟
ما حدود ده سال، نمایشگاه هفت نگاه را داشتیم که بسیار موفق و پرسر و صدا بود. هفت گالری باهم جمع شدیم و یک ماه در سال در فرهنگسرای نیاوران نمایشگاه بزرگ هفتنگاه را گذاشتیم که خیلی عالی بود.
جوانان بسیاری آثار خود را به گالریها ارائه میکنند، اما ناشناخته باقی میماند، آیا گالری نتوانسته در معرفی و شناسایی آنها موفق باشد؟
این موضوع هم به گالریدار و هم به خود هنرمند جوان مربوط میشود. من بسیاری از جوانان را صاحبِ نام و اعتبار کردم که برایم افتخاری است و مثل یک مادر دلسوز حمایتشان کردم.
مجموعهدارهای بسیاری هستند که علاقهای به ارائه آثار خود در گالریها ندارند. این افراد را چگونه میتوان به گالریها جذب کرد؟
مجموعهدار میتواند تصمیم بگیرد خودش آثارش را بفروشد، کار مال خودش است و هر طور که دلش بخواهد میفروشد و گاهی به کمک گالریدار نیاز دارد که رجوع میکند. من هیچوقت برای فروش آثار کسی پیشقدم نمیشوم. اگر دلش خواست خودش به من رجوع میکند که البته اغلب دلشان میخواهد.