هی رفیق، دستت را به من بده!

در دنیایی زندگی می‌کنیم که یکی از وجوه اصلی‌اش غیرشخصی‌بودن زندگی است. امروزه اشتغال به منزله فعالیتی اساسی و منبعی اقتصادی، بخش بزرگی از زندگی‌مان را به‌تسخیر درآورده است. هر روز اشخاص زیادی را در اتوبوس، مترو، خیابان یا راهروهای محل کارمان می‌بینیم که هیچ آشنایی شخصی با آن‌ها نداریم. هزاران کنش اجتماعی با فروشندگان، مراجعان، صندوق‌داران، خریداران و… انجام می‌دهیم بدون آنکه در آن‌ها معنای عمیق و ارضاکننده‌ای باشد. در این‌میان درگیر انواع موقعیت‌هایی هستیم که فرصت برقراری ارتباطی عمیق‌تر و دوستانه‌تر را نمی‌دهد و وضعیت‌های نصف و نیمه‌ای که صرفا برای پیشبرد اهداف دیگر زندگی از آن‌ها استفاده می‌کنیم.

تاریخ انتشار: 10:03 - سه شنبه 1400/03/18
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

 اکثر افرادی که با آن‌ها مراوده داریم صرفا غریبه‌هایی آشنا هستند که از کنار آن‌ها می‌گذریم بی‌آنکه به وضعیت آن‌ها علاقه‌ای نشان دهیم و اگر هم علاقه‌ای داشته باشیم، سازوکارهای مراودات مانع ایجاد پیوندی عمیق میان ما می‌شود. کیفیت بسیاری از روابط ما سطحی و غیرشخصی است و این تنها مشخصه محیط کاری و حرفه‌ای ما نیست، بلکه ماهیت نظام اجتماعی که در آن قرار گرفته‌ایم را نشان می‌دهد: «سریع، سطحی و غیرشخصی».
این‌ها خصایص روابط اجتماعی زندگی شهری در دنیای مدرن است که هر روز به استقبالش می‌رویم. از طرف دیگر ما درگیر انواع و اقسام مخاطرات هستیم. چه مخاطرات درونی مانند وضعیت‌های حساس روانی (استرس، افسردگی، احساس ناکامی و…)، چه مخاطرات بیرونی مانند وضعیت خانوادگی، شرایط نامتعادل اقتصادی و بحران‌های زیست‌محیطی و هزاران موقعیت دیگر. به‌نظر می‌رسد ما نسبت به اجداد خود در محاصره مخاطرات بیشتری باشیم و سامان دادن به مجموعه بی‌سامان مخاطرات کار هرروزه و طاقت‌فرسای بشر کنونی باشد. اما آیا اوضاع واقعا به همین بدی است؟ آیا همه ما رهاشدگانی در روابط اجتماعی سرد و بی‌روح هستیم که هر روز توسط انواع مخاطرات اجتماعی بمباران می‌شویم و هر شب همچون سربازانی ازجنگ‌برگشته به خانه برمی‌گردیم؟ نه!

تفکیک فضا

به‌نظر می‌رسد ساختار نظام اجتماعی در دنیای مدرن به تفکیک مکانی دست زده است تا هم مراودات زندگی غیرشخصی به‌جلو برود و هم زندگی روزمره ما آنقدر تهی، پوچ و سطحی نباشد. قطعا همه افراد فارغ از زندگی حرفه‌ای، زندگی شخصی خود را دارند. آن‌ها با مجموعه‌ای از روابط خانوادگی، دوستانه و عاشقانه احاطه شده‌اند که بسیاری اوقات کارکردهای حمایت‌گرانه دارند. تقویت این بخش از زندگی به‌ویژه بخش روابط دوستانه که فارغ از سلسله‌مراتب قدرت است، باعث تجدیدقوا برای حضور فعال‌تر در جامعه می‌شود. اساسا انسان به‌عنوان موجودی اجتماعی نیازمند برقراری روابطی عمیق و دوستانه است و به همین واسطه، هم به دیگری معنا می‌بخشد و هم خود را بازمی‌یابد. روابط دوستانه بخش مهمی از هستی اجتماعی هر فرد است. به نظر می‌رسد در هزارتوی شهرهای امروزی واقعیت روابط دوستانه ضعیف‌تر شده و نیازمند ایجاد سازوکارهایی برای تقویت آن باشیم. چنانکه ایجاد و تقویت «پاتوق‌ها» به‌وسیله بافت و کالبد شهری نیز یکی از راه‌های تقویت روابط اجتماعی است. پاتوق‌ها برای جهان زیست‌پذیر ایرانی مفهومی بیگانه نیست و در طول تاریخ معاصر ایران با آن بسیار مواجه می‌شویم. از پاتوق‌های روشنفکری و ادبی تا سیاسی و محلی.

پاتوق‌های شهری…

پاتوق شبکه‌ای از روابط برابر و همسان دوستانه است. پاتوق‌ها در همه انواع خود به روابط نزدیک و عمیق ختم می‌شوند. روابطی که سلسله‌مراتب قدرت در آن عموما یا وجود ندارد یا بسیار ضعیف است. پاتوق فضای رهایی و خلاصی است، جایی که هسته‌های فعال روابط انسانی شکل می‌گیرد تا جان خسته را حیاتی دوباره ببخشد. پاتوق‌ها مربوط به حوزه زندگی روزمره هستند و عموما در گوشه‌وکنار بافت شهری مکان دنج و راحتی برای افراد مهیا می‌کنند تا خستگی جسمی و روانی خود را در کنند. پاتوق‌ها تولید یک فضای خودمانی در فضای شهری است که شبکه‌ای از روابط اجتماعی (قطعا بیش از 2 نفر) را حول خویش ایجاد می‌کنند تا افراد با خیالی آسوده درکنارهم زیست کنند. افراد درباره موضوعی مشترک گردهم می‌آیند و پایبند سنتی شفاهی هستند. پاتوق‌ها کنشگران فعال در عرصه عمومی زندگی روزمره خلق می‌کنند و به افراد فرصت می‌دهند تا نظراتشان را بیان کنند و جنبه خلاق، کنشگر و آفرینشگر آن‌ها برملا شود.به‌طور خلاصه می‌توان پاتوق‌ها را روابط دوستانه میان بیش از دو انسان برابر توصیف کرد که در فضای زندگی روزمره گردهم می‌آیند تا درباره امور مشترکی صحبت کنند و یک هویت مستقل جمعی را بسازند، هویتی که بخشی از فضای شهری را هم تسخیر می‌کند. قطعا گرایش بافت شهری به تولید کالبدهایی برای هم‌نشینی محلی و ایجاد پاتوق تأثیرگذاری زیادی در ایجاد پاتوق دارد و به همین دلیل در توسعه شهرها به فراهم‌آوردن مکان‌های محلی برای ایجاد پاتوق‌های اجتماعی توجه بیشتری می‌شود.

پاتوق‌های التیام‌بخش

پاتوق‌ها لنگرگاه‌های روانی افراد هستند، جایی که افراد آلام و رنج‌های خود را به میدان می‌آورند و به اشتراک می‌گذارند. نقطه عطف هم‌بستگی اجتماعی و تعلق افرادی هستند که در میان روابط غیرسطحی و مخاطرات احاطه شده‌اند. همچون آهن‌رباهایی که افراد را به نقاط کانونی زندگی خود پیوند می‌دهند و قطعا نتیجه این پیوند و هم‌بستگی اجتماعی، تسکین روانی و کاهش اثر مخاطرات پیرامونی است.
این اتفاق لحظه‌ای رقم می‌خورد که «هم‌پاتوقی»، گوش شنوای حرف‌های آدمی می‌شود و انسان با خودگشودگی آرام‌بخش به تعریف آنچه طی روز بر او گذشته می‌پردازد. مکانیسمی ساده اما بسیار تاثیرگذار. پاتوق به‌واسطه فضای آزاد و برابر برای بیان نظرات و اشتراک‌گذاری تجارب زیسته، باعث احساس تعلق جمعی و نفی تنهایی می‌شود و به همین دلیل عموما بعد از مراوده با هم‌پاتوقی‌ها احساس خوشحالی می‌کنیم. آنجا که به حرفت گوش می‌دهند، آنجا که اعتماد می‌کنی و آنجا که دستت را می‌گیرند.‌

برچسب‌های خبر