ایجاد یک بستر فروش ملی صنایعدستی در دوره کرونا؛
استفاده از ظرفیتهای قانون حمایت از هنرمندان صنایعدستی؛
قراردادن پروژههای ملی صنایعدستی در بین پروژههای ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی؛
لابیگری برای جذب اعتبارات سالانه برای بیمه هنرمندان و بهبود معیشت آنها؛
حل واقعی مشکلات تولید صنایعدستی؛
تعریف رویدادهای ترویجی برای معرفی این هنر صنعت اصیل در داخل و خارج از کشور؛
و موارد متعدد دیگری از این قبیل. در مقابل به نظر میرسد مدیران این وزارتخانه که در بدو تشکیل، نام صنایعدستی را از وسط به آخر اسم وزارتخانه میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی جابهجا کردند، راهکار حل چالشهای این حوزه را بیشتر در برگزاری جلسات مکرر دیدند. جلسات و نشستهایی که خروجی عملیاتی برای برونرفت از وضعیت فعلی و گامی رو به جلو برای رشد صنایعدستی به همراه نداشت.
در علم اقتصاد، «هزینه فرصت» به این معنی است که اگر یک فرد یا سازمان، از بین انتخابهای مختلفی که دارد، یک گزینه را انتخاب کند، هزینه فرصت این فرد یا سازمان، برابر خواهد بود با هزینه بهترین انتخاب ممکن از بین دیگر انتخابهایی که از آنها صرفنظر شده است.
در واقع هدف اصلی از طرح مفهوم هزینه فرصت در علم اقتصاد، «بررسی تخصیص بهینه منابع موجود در پروژههای مختلف» است. به عبارت دیگر، این مفهوم نقش بسزایی در تشخیص اینکه منابع موجود به صورت کارآمد و مؤثری مورد استفاده قرار گرفتهاند یا خیر، دارد. بنابراین هزینه فرصت صرفا محدود به منابع مالی و پولی نبوده و هر چیزی را که واجد ارزش بوده و به آن توجه نشده است، شامل میشود. برای مثال، زمان از دست رفته در پروژههای مختلف یکی از هزینههای فرصت مهم به شمار میرود. حال اگر بخواهیم این بحث را در حوزه صنایعدستی ایران بسط دهیم، به نظر میرسد باید به «هزینه فرصتهای از دست رفته» بپردازیم؛ چراکه در سالیان اخیر امکانها و فرصتهای حداقلی برای رشد و توسعه بیشتر صنایعدستی ایران وجود داشت که یا انتخاب نشدند یا برای مدیریت این حوزه یعنی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی اولویتی نداشتند.
از این منظر، هزینه فرصتهای از دست رفته برای صنایعدستی ایران برابر خواهد بود با «دستاورد سودآورترین انتخاب ممکن برای صنایعدستی، منهای دستاورد انتخابهای انجامشده در این حوزه». مقولهای که مدیریت صنایعدستی کشور ما هرگز درخصوص آن واکنشی نشان نداده و در قبال انتخابهای خود برای صنایعدستی و سرنوشت هنرمندان و فعالان این حوزه تشریح و تبیین چندانی نکرده است.
انتخابهایی نظیر:
ثبتهای ملی و جهانی شهرها و روستاهای صنایعدستی؛
راهاندازی سامانه ملی «تفریحاتی» برای فروش صنایعدستی؛
تأخیر در تدوین آییننامه اجرایی قانون حمایت از هنرمندان صنایعدستی به مدت بیش از سه سال؛
وضعیت مبهم بیمه هنرمندان و تسهیلات حمایتی دوران کرونا از فعالان این حوزه؛
و موارد متعدد دیگری از این دست. با کمی تأمل در خصوص انتـخـابهـای مدیریت صنایعدستی ایران و پروژههای آنها، بـایـد ایـن پرسش را مطرح کرد که انتخابهای صـورتگـرفـتـه، چه دستاوردهایی برای صـنـایـعدسـتـی و فـعـالان آن در پی داشــتــه و هزینه فرصتهای از دسـترفـتـه برای این حوزه و خسرانهای ناشی از آن چقدر بوده است؟ پرسـشــی کـه امیدواریم وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی در روزهای پایانی مدیریت خود، پـاسخی در خور، شــایـسـتـه و قـابـلدفـاع داشــتــه باشد.
در پایان باید گـفـت در دنـیـای امروز تـوجــه به کسبوکارهای بومی و صنایع خلاق یکی از مؤلفههای اصلی برای ایجاد توسعه اقتصادی و اجتماعی در کشورها محسوب میشود. کشور ما نیز با اتکای واقعبینانه به عرصههایی مانند صنایعدستی که پیشینهای درخـشـان و ظـرفـیـتـی مثالزدنی دارد، میتواند گامهایی استوار و پایدار در مسیر رشد اقتصادی و اجتماعی بهخصوص در مناطق دور از مرکز و روستاها بردارد. منوط به اینکه اندک فرصتهای موجود در شرایط فعلی را قدر دانسته و با بهترین انتخاب ممکن، در مسیر برنامهریزی و مدیریت صنایعدستی، دیگر افـسوس فرصتهای از دست رفته را نخوریم.