او بزرگ بود و بزرگزاده، بزرگ ماند، بزرگ زیست و بزرگ رفت، مردی از تبار عشق و انسانیت و مردانگی، معلم بود، واقعا معلم بود، نهتنها معلم دروس دانشگاه، بلکه معلم اخلاق و ادب و بزرگ منشی، دکتر الهیاری نازنین، در روزهایی که کلاس درس شما یگانه دلیل تپشهای قلب بی قرار دانشجویانت بود، من هم به سان تمام دوستدارانت با عشق از اتاقهای پر از خاطره خوابگاه، مجنون وار به سمت کلاسهایی می آمدم که بزرگزادهای چون شما پروانهوار در حال سوختن خود و ساختن اندیشه دانشجوها بود، زمان با شما و در جوار شما بودن، زمان انبساط مییافت و یکایک ما برای شنیدن سراپا گوش میشدیم. هرگز به جهان اجازه القای مرگ شما را به خود نخواهم داد، شما رفتنی نیستید مهربان استاد نامیرای من، روانت آمرزیده باد و نامت بزرگ و سترگ باد مانند نیاکان بزرگی که عمری در کلاسهای تاریخ با غرور ستایششان کردی… .