دو حمایت بسیار مهم شاخص هموزن 365 و 315 هزار واحد است. انتظار تحلیلی ما این است که تعادل شاخص هموزن زمانی باشد که حمایت 365 هزار واحد از دست رفته باشد؛ اما تا 315 هزار واحد نیز افت نداشته باشد و پیش از آن تعادل را شاهد خواهیم بود.
بازار در هفتهای که گذشت کار خود را با 280 نماد درگیر صف فروش به ارزش 4 همت آغاز کرد و این در حالی است که بیش از 500 نماد منفی بودند. طی هفته گذشته نیز ارزش صفوف فروش کاهش چندانی نیافت و تعداد نمادهای منفی نیز به همین شکل بود و حدود 80درصد بازار منفی بود. البته وضع در نمادهای بزرگ و شاخصی بهتر بود و در بسیاری از آنها رالیهای مثبتی هم دیده شد. هماکنون اختلاف سرانه خرید از فروش حقیقی در کلیت بازار در حال بهبود است. ابتدای سال جاری هر کد حقیقی به طور متوسط کمتر از 10 میلیون تومان خرید و بیش از 20 میلیون تومان در روز فروش انجام میداد. از ابتدای خرداد حقیقیها بیش از 10 میلیون تومان در روز خرید میکنند و فروش آنها به زیر 20میلیون تومان کاهش یافته است. لذا با وجود منفیبودن ظاهری بازار اما در صورت نبود یک شوک جدید، به تعادل نزدیک میشویم. نمودار سرانه خرید و فروش حقیقیها (برگرفته از سایت خلاصه بازار) در نمودار مشخص است.
انتخابات و رویکرد سیاسیاقتصادی دولت
بازار این روزها درگیر چند مسئله اساسی است. دیگر البته بحثها در خصوص ادامهدار بودن ریزش شنیده نمیشود و عمدتا اعتقاد دارند که بازار در حال رسیدن به تعادل است. بااینحال، نـیـمنـگـاهــی خواهیم داشت به مفروضات اصلی بازار در سطح سیاسی و اقتصادی.
انتخابات عامل مهمی است از این جهت که رویکرد سیاسیاقتصادی دولت مهم است. با توجه به پیروزی آقای رئیسی، به نظر میرسد سیاستهای انبساطی تداوم خواهد یافت. دولت سیزدهم برای حل مشکلات و راهاندازی چرخهای اقتصادی، طرحهای توسعه و زیرساختی تعریف میکند که حوزه مسکن، حملونقل و نظایر آن در کانون توجه خواهد بود. حال اگر دولت به اندازه کافی منابع ارزی حاصل از لغو تحریم داشته باشد، اجازه رشد نرخ ارز را نمیدهد؛ اما به سبب تزریق منابع در اقتصاد، تورم بالا میماند؛ لذا حالتی خواهیم داشت که رونق تورمی است؛ اما دلار به اندازه سود بانکی و تورم رشد نمیکند. این در شرایطی است که در صورت پیروزی احتمالی آقای همتی، با توجه به علاقه ایشان به آقای طیبنیا، منطقا شاهد بالا ماندن سود بانکی، کاهش میزان کسری بودجه و عدم ایجاد هزینههای جدید برای دولت بودیم که منجر به رکود شده و از این جهت که سیاست انقباضی اتخاذ میشد، تورم نیز به زیر سود بانکی میرسید.
اگر با فرضیه سیاستهای انبساطی پیش برویم، سرمایهگذاران باید در سهام شرکتهایی سرمایهگذاری کنند که درآمدشان با تورم رشد میکند و لزوما عدم رشد نرخ ارز، منجر به عدم رشد نرخ محصول آنها نمیشود. به عبارتی، محصول آنها باید تورممحور باشد و در توسعه کشور نیز کارایی داشته باشد. در صورتی که سیاستهای انقباضی در پیش گرفته شود، سرمایهگذاری در سپرده بانکی و عدم انجام سرمایهگذاریهای بـلـنـدمـدت تـولیـدی، قـابـلتـوصـیـه است.
توافق و نقش تأثیرگذار بر تحلیلها
این تحلیل با این فرض است که توافق صورت بگیرد. اگر فرض کنیم که توافق صورت نگیرد، تفاوت زیادی در سیاستهای اقتصادی وجود نخواهد داشت. به عبارتی فضایی وجود ندارد که آنها در سیاستهای اقتصادی انعطاف به خرج دهند. منابع ارزی محدود خواهد بود و در دنیای پساکرونا، هزینههای دولت رشد میکند. باید توجه کنیم که کرونا بر درآمد ارزی کشور اثری نداشته؛ اما بر مصارف ارزی اثر داشته و آن را کاهش داده است. در خصوص نرخ ارز هم زمانی دولت جدید و توافق میتواند قویترین حالت ممکن جهت کاهش نرخ ارز باشد و از آن طرف عدم توافق قطعی، افزایش تنش قبل از حضور دولت جدید و انتقال قدرت، قویترین حالت ممکن برای جهش نرخ ارز است. اگر قبل از مراسم تحلیف، روابط سیاسی تیرهوتار شود و رسیدن به توافق غیرممکن به نظر آید، بدترین سـنـاریـو برای ارزش ریال خـواهـد بود.
از منظر سیاست خارجی، دنیا به نظاره نشسته؛ چون ایران در حال مذاکره با اعضای برجام است. گروسی، مدیرکل آژانس انرژی اتمی، میگوید که باید منتظر تعیین دولت جدید در ایران باشیم؛ اما عراقچی این مسئله را رد کرده و میگوید مذاکرات در جریان است و موضوع فراتر از دولت است. این رویکرد عراقچی نشان میدهد که ایران واقعا قصدی برای وقتکشی ندارد و این امیدواری را فراهم میکند که ایران به دنبال توافق است. با این حال، با توجه به خواستههایی که گاهی به صورت غیررسمی شنیده میشود گویا همچنان طرفین مذاکره در حال بیان سقف مطالبات خود هستند. به طور مثال ایران از آمریکا خواسته تضمین بدهد که اتفاقی نظیر آنچه ترامپ رقم زد صورت نگیرد. به عبارتی، ایران از آمریکا میخواهد که توافق در سطح مجالس این کشور تأیید شود و این چیزی نیست که آمریکا به سرعت بتواند در خصوص آن به اجماع برسد.
هنوز شاهد پالسهایی نیستیم که نشان دهد طرفین مذاکره حاضر به پذیرش میانهای از خواستههای خود هستند؛ با این حال، هیچکس از طولانیشدن مذاکرات و تداوم این وضعیت خوشحال نیست. به عبارتی، طرفین غربی نیز با توجه به کاهش زمان گریز هستهای ایران میخواهد که به سرعت به نتیجهای برسد؛ لذا بعید است که امکان تداوم سیاست «نه جنگ نه مذاکره» فراهم باشد. در نتیجه به نظر میرسد در ماههای آینده یا تنش بالاتری شاهد خواهید بود یا توافق را تجربه خواهیم کرد.
در مسیر بورس
اگر بازار سهام را با عینک سال 98 و 99 ببینیم، غیرمنطقی به نظر میرسد و رفتار آن هنوز به تعادل نرسیده؛ اما اگر این عینک را برداریم خواهیم دید که وضعیت نسبتا منطقی است. در این میان دیدگاه تحلیلگران بنیادی، تکنـیـکـال و مـعـامـلـهگــــران بازاری میتواند متفاوت باشد.
آنگاه که بازار اولین حرکت صعودی را آغاز مـیکـنـــد، بـنـیـادیکـارهـــا و چارتیستها میتوانند آن را تحلیل و برای آن دلایل بیاورند و طبعا یک هدفی تعیین کنند. در ابتدا یا میانه راه، معاملهگران بازاری هم بر اساس وضعیت تابلو به این قافله افزوده میشوند؛ اما هرچه بالاتر میرویم، کمکم فضا از تحلیل خارج میشود و اینجاست که تحلیلگران فضا را غیرقابلباور، غیرقابلتحلیل و عجیب توصیف میکنند؛ اما معاملهگران بازاری همچنان بیوقفه به خرید ادامه میدهند و استراتژی خود را تغییر نمیدهند (به همین دلیل در سال 99 بهطور کلی معاملهگران بهتر از تحلیلگران بنیادی عمل کردند.)
اکنون بسیاری از معاملهگرانی که رویکرد آنها صرفا تجربی است انتظار دارند که نمادها پس از برگشت رو به بالا، یک موج بسیار بزرگ رقم بزنند. در واقع هنوز انتظار دارند که یک رالی صعودی 50درصدی اتفاق افتد. در حالی که هماکنون بازده موردانتظار کاهش یافته و ایجاد بازده مثبت با اهمیت در کوتاهمدت، موجی از عرضه را پدید میآورد. لذا در حالی که متغیر جدید مهمی نداشته باشیم، قیمتها در مسیر صعودی جامپ نمیکنند، بلکه یک رشد منطقی را به نمایش میگذارند.
اگر چارتیستها بخواهد بر اساس ابزارهای مبتنی بر روند اخیر آینده را پیشبینی کنند، همچنان منتظر گامهای بسیار بزرگ صعودی خواهند بود که صحیح نیست. به طور مثال سهمی که از سه هزار تومان به 500 تومان رسیده است، اگر بر اساس مبانی فیبوناچی بخواهد اصلاح کند، باید یک بازده مثبت بااهمیت بدهد. شاید این بازده نسبت به آن افت سنگین اخیر، اندک به نظر برسد؛ اما برای آنان که نقدینگی تزریق میکنند و بازده موردانتظارشان را با یک ریسک و سود بانکی فعلی مقایسه میکنند این رشد اندک هم غنیمت است؛ لذا عرضهها خیلی سریع تقویت میشود و اجازه رشد با اهمیت را نمیدهد. بنیادیکارها گروهایی هستند که معمولا توجه بیشتری به مفاهیم سود و بازده دارند. آنها به تورم موردانتظار و بازدهی ارز وزن بیشتری میدهند و از این زاویه آنها در این مقطع زمانی برای رالیهای صعودی جدید، تارگتهای نزدیکتری تعیین میکنند. این مسئله باعث شده که طی هفتههای اخیر، معاملهگرانی که بازده موردانتظار پایینتری دارند، سود بهتری ببرند و بقیه در انتظار رشدهای با اهمیت باشند و سودی نبرند. در نتیجه باید عینک سالهای 98 و 99 را از چشم برداشت و بازار را از زاویه دیگری تحلیل کرد.
چشمانداز کامودیتیها
بازارهای کامودیتیها را میتوانیم از دو زاویه بررسی کنیم. این دو شامل تأثیر کرونا بر مقدار تولید و مقدار تقاضاست. برخی از کالاها در دنیا به سبب کرونا با کاهش تولید مواجه شدند؛ اما تقاضا برای آنها تقویت شده است. برخی کالاها در بخش تولید مشکلی نداشتهاند و اتفاقا تقاضا به سبب کرونا محدود شده است. از این زاویه حذف کرونا تأثیرات مختلفی بر قیمت کامودیتیها خواهد داشت. مس و سنگ آهن به سبب کرونای کنترلنشده در کشورهای تولیدکننده با کاهش عرضه مواجه هستند؛ اما تقاضا برای آنها به سبب عبور کرونا در چین و پس از آن آمریکا، تقویت شده است. در خصوص زغالسنگ، روی، آلومینیم و ورق فولادی، مسائل زیستمحیطی تا حدی بر تولید آنها اثر گذاشته است؛ اما پس از کرونا هم این تأثیر وجود خواهد داشت. در نفت اگر تکنولوژیهای جدید به سرعت توسعه نیابند، عدم سرمایهگذاری جدید در این محصول باعث تقویت قیمت آن در بلندمدت میشود. هر چند تمام کشورهای توسعه یافته، به سمت سوختهای جدید میروند؛ اما کاهش عرضه نـفــت، مـیتــوانــــد از قـیـمـــت آن پشتیبانی کند. برای محصولات پلیمری_ اولفینی بالادست همچون اتیلن، پروپیلن، پلیاتیلن و نظایر آن نباید انتظار افت با اهمیت قیمت داشت؛ اما در پایین دست، مشکلات عرضه وجود داشته که مرتفع میشود. به عبارتی کرونا تقاضا را در پاییندست پتروشیمی تقویت کرده و عرضه را مختل!