رسانهها روی خوشی به موسیقی ندارند
آرش مـــشتاقی، مـدیر آمـــوزشگاه موسیقی ساربانگ درباره علل گرایش بیشتر نوجوانان و جوانان به سازهای غربی میگوید: «پیش از هرچیز باید بدانیم صرف اینکه ساز، غربی یا ایرانی باشد نشانه خوب یا بد بودن موسیقی آن نیست، اما سؤال شاید این باشد که چرا موسیقی ما با این غنا و زیبایی و این پیشینه درخشان در فرهنگ و هنر جهان، متأسفانه امروزه برای نسلهای جدیدتر ناشناخته است؟ اولین نکته این است که رسانههای داخلی در دنیای امروز در جذب مخاطب خیلی موفق عمل نکردهاند و به نوعی در رقابت بسیار شدید با رسانههای جهان، عقب افتادهاند. علاوه بر این در رسانه ملی برنامهریزی خاصی برای فرهنگ و هنر وجود ندارد و سالهاست که متخصصان هنر در رسانه ملی ما حضوری بسیار کمرنگ و درحد صفر دارند. در این میان خیلی واضح است که این رسانه هیچ روی خوشی به موسیقی ندارد و مثال ساده و همیشگی آن عدم نمایش ساز در تلویزیون است. بنابراین وقتی رسانههای داخلی ما در رقابت با سایر رسانههای جهانی مخاطبان خود را از دست دادهاند و به موازات آن روی خوشی هم به موسیقی ندارند، در نتیجه چیزی که اکثریت جامعه میبینند یا میشنوند، فرهنگ و هنر غیرایرانی است که آن هم در اکثر موارد محصولات خوب و باکیفیت مناسب حتی در هنر غرب نیستند.»
این نوازنده، آهنگساز و معلم موسیقی میافزاید: «البته نمیتوان نقش خانواده را در این بین نادیده گرفت و شاید بتوان گفت خانواده میتواند نقشی بسیار مؤثرتر داشته باشد. کودک در درجه اول و در سالهای ابتدایی شکلگیری شخصیتش کاملا تحتتأثیر پدر و مادر خود است. این درحالی است که متأسفانه امروزه اکثر پدر و مادرها نیز آگاهی خوب و عمیقی در خصوص مسائل فرهنگی ندارند و قضاوتها و تحلیلهای آنها بیشتر براساس فضاهای تبلیغاتی است. به هرحال در مقوله هنر نیز مانند تمام مقولههای دیگر باید از متخصصان آن کمک گرفت که متأسفانه بسیاری از ما چندان به تخصصیبودن هنر معتقد نیستیم.»
مسئولان، تقویت فرهنگ داخلی را فراموش کردهاند
مشتاقی تصریح میکند: «با این وجود همچنان علاقه به هنر و از جمله موسیقی و سازهای ایرانی در مردم وجود دارد و با کوچکترین نشانهای از موسیقی ایرانی، شاهد جذب و علاقه آنها هستیم. به هرحال موسیقی یک سرزمین از مردم آن جداشدنی نیست و ناخواسته در زندگی روزمره آنها جریان دارد. ای کاش این علاقه مردم به موسیقی توسط مسؤلان درک میشد و با بهرهگیری از متخصصان و هنرمندان خوب این حوزه در مسیر پربارتر و درستتری قرار میگرفت. اینکه سازها در تلویزیون نمایش داده نمیشود، موضوعی است که چند دهه حلنشده باقی مانده است و هیچکس جرئت نمیکند در حل این مشکل قدم بگذارد و همیشه با آن به صورت کجدار و مریز رفتار کردهاند. نکته جالب اینجاست که تمام مسؤلان حوزه فرهنگ از نابسامانی و تهاجم فرهنگی شکایت دارند؛ اما ظاهرا سادهترین راهکار آن که تقویت فرهنگ داخلی است را فراموش کردهاند!»
این نوازنده تار و سهتار ادامه میدهد: «در آموزشگاههای موسیقی معمولا برای انتخاب نوع ساز مشاورههایی به مراجعهکنندگان داده میشود که البته مثل هرچیز دیگری این مشاورهها ممکن است ضعیف یا قوی باشند؛ اما شخصا و در آموزشگاه خودم این را دیدهام که در بسیاری موارد نوجوانان حتی سازهای ایرانی را تاکنون ندیدهاند! البته نباید یک مسئله را هم فراموش کرد که نمیتوان به هنرجویی که خودش سازی را تهیه کرده و برای آموزش مراجعه میکند گفت که سازت را تعویض کن. به هرحال انتخاب ساز در درجه اول بر حسب علاقه فردی است، اما شکلگیری این علاقه مانند تمام علایق دیگر تا حدود زیادی محصول محیط اجتماعی و خانواده است.»
ذائقه جامعه براساس خوراک ارائه شده تغییر میکند
«اشکان رهبر» مدیر آموزشگاه آزاد موسیقی پارت نیز میگوید: «مدتهاست که نوجوانان گرایش بیشتری به سمت سازهای غربی و به ویژه پیانو، ویولن و گیتار دارند؛ ضمن اینکه آنها کمتر در انتخاب ساز دخیل هستند و خانوادهها برای آنها ساز انتخاب میکنند که با توجه به رونق بیشتر موسیقی پاپ نسبت به موسیقی سنتی، طیف گستردهای از خانوادهها به دنبال سازهای غربی هستند؛ از سوی دیگر اکتیوبودن موسیقی پاپ نیز در گرایش نوجوانان به سمت سازهای غربی مؤثر است.»
او همچنین درباره تأثیر محیط بر روی انتخاب ساز اعتقاد دارد که صدا و سیما نقش بسیار مهمی دارد. او میافزاید: «باتوجه به اینکه صداوسیما از نشاندادن سازهای ایرانی خودداری کرده و به موسیقی ایرانی توجهی نمیکند و متأسفانه حتی زمانی که میتواند سازی را نشان دهد مانند برنامه اینترنتی همرفیق که امکان حضور گروههای موسیقی وجود دارد، متأسفانه از موسیقی و گروههای پاپ استفاده میشود و کسی به دنبال این نیست که موسیقی ایرانی را نشان دهد؛ درحالی که هویت ما موسیقی ایرانی است، اما درحال از بینرفتن است.»
رهبر درباره نحوه مشاوره هنرجویان در آموزشگاهها برای انتخاب ساز نیز تصریح میکند: «زمانی که هنرجویی نمیداند چه سازی را انتخاب کند، ما هیچوقت به او ساز خاصی را پیشنهاد نمیکنیم؛ بلکه به او میگوییم که تمام سازهای موجود در آموزشگاه را ببیند و به کلاسها برود و از مربی و نحوه تدریس او اطلاع پیدا کند تا بتواند انتخاب بهتری داشته باشد.»
این نوازنده ساز تار مهمترین راهکار برای گرایش دوباره نوجوانان و جوانان به موسیقی و ساز ایرانی را رسانه دانسته و میافزاید: «افراد برنامه ساز در صداوسیما باید از موسیقی ایرانی استفاده کنند تا جوانها نسبت به آن گرایش پیدا کنند؛ چرا که ذائقه جوانها تغییر کرده است و ذائقه با توجه به خوراکی تعیین میشود که به جامعه ارائه شده است، درنتیجه این خوراک به سلیقه مخاطب تبدیل میشود. مدتهاست نود درصد از موسیقی تولیدشده از سوی رسانهها از نوع پاپ و تنها ده درصد آن موسیقی سنتی ایرانی است بنابراین نوجوان به سمت آن نود درصد غالب گرایش پیدا کرده است.»
معیار شادی در موسیقی ایرانی تعریف نشده است
«علیرضا قاسمی» مدیر آموزشگاه موسیقی سرایش مهر نیز با بیان اینکه بیشترین طیف هنرجویان موسیقی را بانوان تشکیل میدهند و میانگین سنی اکثریت هنرجویان موسیقی از ۱۲ تا ۲۵ سال تشکیل میشود، میگوید: «گرایش به سازهای ایرانی یا غربی مقولهای است که به چندین عامل از جمله سن و جنسیت افراد، قابلیتهای ساز و محدویت هایش، شناخت یا عدم شناخت ژانرهای موسیقی، فرهنگ و ذائقه موسیقیایی افراد خانواده و محل زندگی افراد بستگی دارد. روحیه نوجوانی و جوانی همراه با نوگرایی است و از آنجایی که موسیقیهای پاپ، راک و جاز و متال همراه با نوعی نوگرایی است، با آن بیشترین ارتباط را برقرار میکنند. همچنین عامل سن در نوجوانان که خود را در آستانه استقلال از دیگر افراد خانواده میبینند، به دنبال ایجاد تفاوتها از والدین و بزرگترهای خود ژانر موسیقی متفاوتی را برای خود برمیگزینند که نشاندهنده تفاوت و جوانی آنها باشد و آن را از طریق رسانهها دریافت میکنند و مجذوب شادیهای کاذب برخی از اینگونه موسیقیها میشوند که البته این موضوع به دلیل کمکاریهای مسئولان محترم ارشاد و صداوسیما در اشاعه موسیقی کلاسیک و فلوکلوریک ایرانی و همچنین وضع قوانین و دستورات دستوپاگیر برای گرفتن مجوز کنسرتهای موسیقیهای کلاسیک ایرانی، محلی و نواحی است.»
او میافزاید: هیچ ملاک و معیار دقیقی از شادی در انواع موسیقیهای ایرانی تعریف نشده است؛ چطور نوجوانان ما به موسیقیهای مبتذل غربی گرایش پیدا نکنند؟ مسئله دیگر خود قابلیتهای سازهاست که بعضی از سازها مانند ویولن و گیتار و پیانو قابلیت اجرایی بالایی دارند و علاقهمندان ژانرهای بسیاری را مجذوب خود میکند که این ویژگی دیگر به هیچ عاملی بهجز قابلیت استثنایی خود ساز مربوط نیست و باید پذیرفت که نمیتوان هیچ فردی را از انتخاب سازی با قابلیت اجرایی بسیار منع کرد.»
این نوازنده و مدرس ساز نی تصریح میکند: «این نکته لازم است که بعضی از سازهای با قابلیتهای محدود اما خاص مورد توجه اقلیتی هستند که خوشبختانه این افراد، اغلب، موسیقیشناسهای بهتری هم هستند؛ مانند سازهایی همچون نی، کمانچه، سرنا، بالابان، چنگ ایرانی یا عود. همچنین در سازهای موسیقی غربی میتوان به ویلنسل، هورن، فاگوت، ترمبون، ساکسیفون، هارمونیکا و هارپ اشاره کرد که در این بین سازهای ایرانی مانند ساز دف، سنتور، تنبک، تار و سهتار جایگاه ویژهای یافتهاند که میتوان گفت تا اندازهای بین طیف وسیعی از مردم طرفدار دارند.»
قاسمی با بیان اینکه فرهنگسازی غلط در رسانههای ملی به پیکره موسیقی کلاسیک ایرانی ضربه بسیاری زده است، ادامه میدهد: «استفاده کلیشهای از صدای بعضی سازها به عنوان مثال استفاده از صدای ساز نی که در اکثر فیلمها و مستندها بر روی تصاویر چرای گوسفندان یا بر مزار اموات شنیده میشود، دعوتکردن از اشخاصی در برنامههای تلویزیونی که بهواسطه فضای مجازی معرف مردم هستند و نه سوابق و تحصیلات هنری، موجب بازخورد منفی مخاطبان خواهند بود.»
وقتی دغدغه موسیقی نباشد اتفاق مثبتی نخواهدافتاد
مدیر آموزشگاه موسیقی سرایش مهر میگوید: «استقبال از ساز گیتار در اکثر آموزشگاهها زیاد است که علاوه بر گرایشات خاص سنین نوجوانی و تعدد اجرای سبکهای متفاوت با این ساز، امروزه با وجود تب و تاب خوانندگی، بیشتر افرادی که قصد اجرای آواز همراه با ساز دارند، این ساز را به عنوان اکومپانیمان (ساز همراهیکننده) انتخاب کرده و به سوی کلاس آموزش گیتار میروند؛ البته تأثیر دیدگاه سانتیمانتالی بهوجودآمده توسط اربابان و مافیای حاکم بر صنعت موسیقی پاپ کمک کرده تا این ساز را به نمادی از موسیقی روز و امروزیبودن اشخاصی جلوه داده که به نواختن آن روی بیاورند و غالبا هم بُعد هنری آن را در نمییابند و در سطوح پایین ادامه میدهند.»
قاسمی وجود بسترهای لازم برای جذب نوجوانان به سازهای ایرانی را مهم دانسته و تصریح میکند: «وضع فعلی موسیقی مملکت خوب نیست، اما امثال من در هنرستان موسیقی اصفهان یا آموزشگاههایمان نقش یک دانشگاه موسیقی را ایفا میکنیم، از تئوری موسیقی، تاریخ موسیقی و کارگاههای ریتم و سلفژ که لازمه درک درست موسیقی است کسی چیزی نمیخواهد و نمیداند که بخواهد؛ درحالی که ما با صبوری و حوصله باید با مرور این بدیهیات ارزشمند موسیقی را با هنرجویان به اشتراک بگذاریم تا به ضرورت و اهمیت آن پی ببرند. طی شش سال گذشته از تأسیس آموزشگاه سرایش مهر در شهرستان فلاورجان تلاش کردم تا پنجرهای هر چند کوچک باشم به مناظر زیبای موسیقی درست و معنوی. چون در این شهرستان هیچ بستری برای موسیقی فراهم نیست و هیچ امکانات یا سالن کنسرت درستی وجود دارد و اگر ما بخواهیم یک کنسرت آموزشی برگزار کنیم، باید هفتخوان رستم را طی کنیم، حتی سالن آمفی تئاتر اداره ارشاد را به ما نمیدهند و اگر بدهند میگویند شخصی در تهران این سالن و گویا سالنهای تمام شهرستانها را اجاره کرده و باید به او زنگ بزنید و فلان مبلغ به حساب ایشان بریزید تا بتوانید از سالنی که در شهر خودت وجود دارد، استفاده کنی و این دقیقا برای ما اتفاق افتاده است.»
او تأکید میکند: «وقتی نهادهایی مانند آموزش و پرورش با ترویج و تبلیغ موسیقی بین دانشآموزان مشکل دارند و سازمانهایی مانند صدا و سیما حمایت خود را از هنرمندان دریغ میکنند و بسیاری از هنرمندان خوب در گمنامی و روزمرگی و تنگدستی روزگار میگذرانند، در نتیجه علاقهمندان موسیقی ایرانی دچار یأس فلسفی میشوند و موسیقیهایی را دنبال میکنند که خارج از مرز ایران جایِ کار دارد. ما با عشق به موسیقی وارد شدیم و پس از سالها تلاش به دانشگاه موسیقی رفتیم و نزد استادها زانو زدیم و برای شرکت در کلاسهای موسیقی مسافتهای طولانی را طی کردیم و جانمان همراه با ساز کف دستمان بود؛ اما آن چیزی را که باید، از ما دریغ کردهاند.»
این نوازنده ساز نی ادامه میدهد: «مشکل دیگر، خانه موسیقی ایران است که مانند یک سد عمل میکند و مدتهاست که چندنفر در این خانه حضور داشته و هنوزهم هستند و دور را به دست کسی دیگر نمیدهند و بیشتر منابع، رخدادهای مهم هنری و امکانات معطوف به اطرافیان خودشان است؛ فقط نوچهپروری میکنند و تا وقتی که وضعیت چنین است همین است و همین. چرا هنرمندان نباید به صورت کاملا مستقیم زیر پوشش دولت قرار بگیرند که تعارض منافع بهوجود نیاید و منابع، امکانات و رخدادهای هنری و فرصت دیدهشدن به همگان تخصیص داده شود!؟»
قاسمی میگوید: «حمایت چندانی از گروههای کوچک و بزرگ موسیقیهای ایرانی سنتی یا محلی نمیشود و اگر هم گروهی در خارج از ایران برنامهای دارد، با هزینههای شخصی اعضای آن گروه بوده است. این که موسیقیدانهای دیگر کشورها را ببینیم و از آنها بیاموزیم یا آنها از فرهنگ موسیقایی ما چیزی یاد بگیرند بسیار تأثیرگذار است. همچنین صنعت توریسم موسیقایی که با توجه به گستره جغرافیایی و قومی و نژادی در پهنه وسیع ایران با تنوع بسیار زیاد گونههای موسیقی مواجه هستیم که میتواند در چرخه اقتصادی نواحی ایران بسیار مؤثر باشد؛ اما همواره نادیده گرفته شده است. درحالی که میتوان برای چنین تورهایی، کنسرتهایی را در فضای باز برگزار کرد تا جایی که انواعی از موسیقیهای آیینی در گوشه و کنار ایران همچون موسیقی زار در بوشهر و انواع دیگر موسیقی در سیستان و بلوچستان، موسیقی شمال خراسان، تالش، کردی، لری، بختیاری و بسیاری دیگر میتوانند برای تمام دنیا بسیار جاذب باشد و از طرف دیگر صنعت گردشگری هم به راه بیفتد، اما وقتی کسی دغدغهاش را نداشته باشد هیچ اتفاق مثبتی هم نخواهد افتاد.»