برای رونق گردشگری چه باید کرد؟ پیش از همه باید بگویم مقاصد گردشگری همیشگی و دائمی نیستند. هر شهر و منطقه بنا به دلایلی روزگاری گل میکند و جمعیتی گردشگر را به سوی خود میخواند و مدتها مقصد اول گردشگران میشود و بعد به دلایلی افول میکند و جای دیگری رونق مییابد. بنابراین مسئولان امر و مدیران شهری هرگز نباید گمان کنند که ما بازار گردشگری خود را داریم و برای حفظ این بازار دیگر نیازی نیست سرمایهگذاری کنیم و برنامه بریزیم. گردشگری با هیچکس تعارف ندارد! باید همیشه برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت را برای برقرار ماندن بازار گردشگری و رونق آن روی میز داشت. البته این تنها وظیفه مسئولان و مدیران شهری نیست، مردم شهر نیز باید برای گردشگری دل بسوزانند.
باید برای اینکه شهرشان مقصد گردشگری بماند و هر روزه گردشگران بیشتری را به خود جذب کند، خرج کرده و دستکم شرایطی را بر خود هموار کنند. بیتعارف این سالها اصفهان امتیاز داشتن زایندهرود بهعنوان جاذبه گردشگری را از دست داده است، باید به دنبال امتیازهای جایگزین بود. در متنی که پیش روی شماست، و مربوط به سال 1342 است، یک شهروند به نام «محمد کیوانفر» پیشنـهــادهـایـــی را بـــرای رونـــــــق گردشگری اصفهان به مردم ارائه داده است. او از مردم میخواهد دستکم برای امر گردشگری هم که شده، نمای خانهها و مغازههای خود را بر اساس تزیینات سنتی شهر یعنی با کاشی تزیین کنند. به راستی بعد از شصت سال چقدر به این توصیه دقت شده است.
چند درصد مغازههای چهارباغ با کاشی تزیین شدهاند؟ خانههایی که در مسیر خیابانهای گردشگری شهر قرار دارند تا چه حد این توصیه را رعایت کردهاند؟ به یاد میآورم زمانی شهرداریها از مغازهها میخواستند که کرکره مغازه را به رنگ و طرح خاصی در آورند. البته آن هم زیبا بود. ولی اصفهان برند خاص خود را که کاشی باشد دارد.همیشه از خیابان طالقانی که میگذرم، به سردر خانهها و مغازه و نماهایی مینگرم که کاشیهای گرد گرفته آن سالها را در خود دارند و به حسن سلیقه پیشینیان درود میفرستم. اگر کاشی و نماسازی در خیابان طالقانی اینقدر زیباست، چرا ما بعد از دههها به فکر تکرار آن نیفتاده ایم؟ چرا امروزه بعضی کاشیهایی که حاوی خط نستعلیق هستند، اینقدر بدخط نوشته میشوند؟ مگر صنعت کاشی اصفهان در اغما فرو رفته است؟
در این متن که در سال 1342 در روزنامه اصفهان به چاپ رسیده است، نکات دیگری از حواشی و مسائل گردشگری اصفهان وجود دارد که جالبتوجه هستند. اینک متن نامه که تیتر آن این بود: «نمای عمارات و مغازهها باید مظاهر صنایع شرقی را جلوهگر سازد».
متن مقاله بدین قرار است: «مسلما بیشتر سیاحان و جهانگردانی که از راه دور با تحمل رنج سفر به کشور ما وارد میشوند، پس از تهران، پایتخت و مرکز مملکت، نقطه امید و آرزوی آنها به شهر اصفهان و آثار باستانی آن است. نه تنها سیاحان و جهانگردان، بلکه شخصیتهای بزرگ سیاسی و علمی و رؤسای جمهور و سلاطین ممالک اروپایی و آسیایی، چه آنها که بر حسب دعوت متقابل به ایران میآیند و چه کسانی که به منظور شرکت در کنگرهها و مذاکرات دیپلماسی از سرزمین کهنسال ما و مظاهر تمدن جالب آن دیدن مینمایند، میل دارند بیشتر با جنبههای هنر اصیل ایرانی برخورد نموده و از دقت و ظرافت و ریزهکاریهای آن لذت ببرند و طبع کنجکاو و تنوعپسند خود را ارضا و اقناع نمایند. برای مردمی که در اروپا و آمریکا و حتی بعضی از ممالک آسیایی بسر برده و در آسمانخراشها و ساختمانهای چند طبقه زندگی کردهاند، دیدن ساختمان بانک ملی تهران و یا عمارت دادگستری و ساختمان وزارت دارایی تازگی ندارد. و چشم و دل آنها به قدری از این حیث سیر است که به اینگونه عمارات توجهی ندارند، چیزی که برای سیاحان و جهانگردان و شخصیتهای بزرگ سیاسی و علمی بیگانه و در کشور ما اهمیت دارد، و توجه آنها را جلب و حس کنجکاوی و تنوعدوستی و ذوق صنعتیپرستی آنها را راضی و سیر مینماید، مشاهده مظاهر هنر اصیل ایرانی است و هر اندازه آثار و مظاهرش گسترش یابد، مهمتر و عالیتر خواهد بود. مشاهده آثار تاریخی ایران که نمونه کامل آن در اصفهان، میدان نقشجهان و عمارت چهلستون و مدرسه سلطانی و منارههای دارالضیافه جهانباره و منار چهل دختران و غیره به صورت موزه و گنجینه گرانبهایی تجلی و درخشندگی دارد قابل توجه است.
دیدن آثار ذوق و هنر اصیل هنرمندان ایرانی به صورت قلمزنی و نقاشی و کاشیکاری که صنعت منحصربهفرد ایرانی است، و چکیده ذوق و هنر و استعداد سرشار هنرمندان این شهر میباشد، هر بینندهای را که بویی از طبع لطیف و درک دقیق داشته باشد تحت تأثیر قرار میدهد، و بیاختیار او را در مقابل این مظاهر درخشان هنر و استعداد و نبوغ و ایمان استادان وادار به تعظیم و تکریم و اعجاب و تحسین میسازد. برای مشاهده و زیارت همین آثار گرانبهاست که عشاق صنایع ظریفه و اهل ذوق و شرقشناسان، رنج سفر را تحمل نموده و از راه دور به کشور ما میآیند و نقطه امید و کعبه آمال آنها بعد از تهران شهـر اصفهان و شیراز است.
پیشنهادها
بنابراین هر فرد مـتـمـکـن و هر اصفهانی شرافتمند وظیفه دارد هنگام ساختمانهای جدید سردرب و نمای آن را با کاشیهای معرق مزین و به آثار هنری تزیین نماید. مخصوصا در خیابان چهارباغ که تنها نمونه و اثر دوران سلاطین عالیقدر صفوی است، باید نمای عمارات و سردرب مغازهها مظهر ذوق و هنر و نشاندهنده کاشیکاری و طرز فکر و صنایع ایرانی باشد. امیدوارم این تذکر خالصانه که صرفا از روی علاقه به ترقی صنایع هنر ایران و علو مقام هنرمندان و نوابغ هنری اصفهان به نوشتن آن اقدام شده، مورد توجه آقایان مهندسان و معماران و اداره شهرداری و باستانشناسی وسایر مقامات ذی ربط قرار گیرد و به موقع مشوق ساختمانکنندگان بشوند.
اصفهان گنجینه فناناپذیر صنایع کاشیکاری، رنگآمیزی، نقاشی و قلمزنی روی نقره و مس و برنج است و باید حتیالمقدور کوشش بشود این صنایع مورد حمایت قرار گرفته و از تقلب در آن جلوگیری نمایند.» (روزنامه اصفهان، ش 1099، 26 خرداد 1342)