آندره گدار از سال 1307 تا 1312 شمسی مدیریت اداره موزه وزارت معارف بود و از سال 1313 با حفظ سمت به ریاست کتابخانه وزارت معارف و با تأسیس موزه ایران باستان به سمت مدیرکل موزه منصوب شد. وی در مدت اقامتش در ایران، فعالیتهای پژوهشی بسیاری و همچنین فعالیتهایی مانند شناسایی و ثبت آثار فرهنگی ایران، انتشار نشریه باستانشناسی، تأسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، ریاست و استادی همین دانشکده را انجام داد. آندره گدار را باید یکی از مهمترین شخصیتهای خارجی دوره رضاشاه پهلوی در زمینه معماری بدانیم. وی در سال 1339 خورشیدی به پاریس بازگشت و در شش سال بعد در این شهر درگذشت.
تألیفات گدار
گدار بخشی از کارها و فعالیتهایش در ایران را در مجلهای منتشر میکرد که قسمتهای مختلف این مجله سرانجام به صورت کتابی در آمد که «آثار ایران» نام دارد. البته نویسندگان دیگری نیز در نوشتن بخشهای مختلف این کتاب سهیم هستند. ماکسیم سیرو دوست دیرینه گدار بخشهایی از این کتاب را نوشته است. این کتاب توسط ابوالحسن سرو قدمقدم ترجمه شده و در دو جلد توسط انتشارات آستان قدس رضوی به چاپ رسیده است. کتاب دیگری که نقش آندره گدار را در تحولات معماری و باستانشناسی ایران نشان میدهد کتابی است که «اسنادی از باستانشناسی در ایران» نام دارد. این کتاب را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چاپ رسانیده و حاوی متن اسناد است.
گدار در اصفهان چه میکرد؟
گدار همچنان که سراسر ایران را میپیمود و با همکاری مدیریت باستانشناسی، به ثبت و ضبط و تحقیق و مرمت آثار ایران میپرداخت، در موارد بسیاری به اصفهان هم سر میزد. اخبار پراکندهای از سفرهای او به اصفهان و تصمیمات وی را در روزنامههای عصر رضاشاه مییابیم. پیش از همه راجعبه اعتبار و نفوذ علمی او و میزان مرجعیت او در امور فنی و باستانشناسی باید بگوییم: در سال 1310 یعنی دو سال پس از استخدام او در ایران، اظهارنظر راجعبه اینکه عمارت چهلستون تبدیل به موزه بشود یا خیر را به تصمیم ایشان دانستند. در خبر روزنامه اخگر میخوانیم: «چندی قبل از طرف حکمران محترم به وزارت داخله پیشنهاد میشود که عمارت چهلستون که نگاهداریاش به اداره بلدیه واگذار شده است، جهت موزه بلدی تخصیص داده شود و اشیای عتیقه از قبیل کاشی و غیره که در مساجد و مدارس و ابنیه تاریخی موجود است، برای آنکه از دستبرد محفوظ بماند درعمارت چهلستون جمعآوری نموده و یک موزه بلدی تشکیل دهند. اخیرا پیشنهاد فوق از طرف وزارت داخله به تصویب رسیده و دستور اجرای آن در تحت نظر «مسیو گدار» متخصص عتیقات، به حکومت جلیله داده شده است و حکومت جلیله هم بعد از آمدن مسیو گدار به اصفهان اقدام به تشکیل موزه اصفهان خواهند نمود» (اخگر، ش 724، 17 اسفند 1310).
نخستین پروژه گدار در اصفهان
در اسفند همان سال 1310 شاید همان وقت که مسیو گدار برای موضوع چهلستون به اصفهان آمده بود، پرونده دیگری را جلوی او نهادند: ایوان مسجد هم شکاف برداشته است. باید هر چه سریعتر فکری کرد! مسیو گدار هم نظرات پیشین راجعبه تعمیر ایوان را رد کرد و خود راهحل دیگری را اعلام نمود. او فناوری جدیدی را که آسفالت مخصوص مرمت ابنیه تاریخی باشد به ایرانیان نشان داد: «پس از آنکه وزارت جلیله معارف ازتوسعه شکاف ایوان مسجدشاه استحضار حاصل نمود، مسیو گدار، متخصص عتیقات را به اصفهان اعزام و متخصص مذکور شکستگی ایوان را دقیقا مورد تحقیق و تفحص قرار داده و بهطوری که کسب اطلاع کردهایم، نظریهای را که معماران اصفهان برای برداشتن و تجدید ساختمان ایوان اظهار و سابقا به اطلاع خوانندگان رساندهایم، غلط دانسته و این طور نظر کردهاند که بروز این شکستگی تنها بر اثر زلزله نبوده و بیشتر برفهایی که در سایه گنبد واقع شده و منجمد و تدریجا ذوب میشدهاند باعث حدوث این خرابی شده و در هر حال برای تعمیر شکاف حاصله بهترین طرز عمل این است که از اروپا آسفالت مخصوصی است، طلبیده و به وسیله آن شکاف را پر کنند. خاصیت این آسفالت این است که حالت آلاستیکی دارد و اگر بعد از این باز هم بر وسعت شکاف افزوده شود آسفالت مذکور نیز متسع شده و از سرایت آب و یخ به شکاف جلوگیری میکند و به این ترتیب دیگر بیم خطری از حیث شکستگی ایوان نمیرود» (اخگر، ش 725، 19 اسفند 1310). مرمت ایوان مسجد حدود نه ماه بعد آغاز گردید. مطابق خبر روزنامه اخگر: «چون بر حسب تصویب وزارت داخله مقرر شده که مبلغ پنج هزار تومان از موجودی بلدیه اختصاص به تعمیر ایوان شکسته مسجدشاه داده شود و بقیه مخارج آن هم از محل دیگری وزارت معارف پرداخت نمایند، لذا مسیو گدار، متخصص عتیقات، در هفته گذشته به اصفهان وارد و قرار است مسیو «فریش» مهندس هم در این هفته ورود نموده و تحت نظر مسیو گدار با پنجهزار تومان موجودی بلدیه شروع به تعمیر شکست ایوان مسجدشاه نمایند که تا قبل از حلول زمستان تعمیر این قسمت خاتمه یابد و نیز به مسیو فریش از طرف وزارت داخله دستور داده شده است که مقدمات تعمیر و ساختمان میدانشاه را هم فراهم نمایند» (اخگر، ش 792، 1 آبان 1311). ایوان کوچک مسجدشاه مرمت شد، اما برای مرمت ایوان بزرگ مسجد که شکسته شده بود، مسیو گدار باید به تهران میرفت و لوازم مورد نیاز را خریداری میکرد: «تعمیر ایوان کوچک مسجدشاه که از چندی قبل شروع و تحت نظر مسیو گدار به عمل میآمد، تمام و چون بعضی لوازم ساختمانی از قبیل میلههای آهنی بزرگ و اشیای دیگری که برای تعمیر قسمت شکست خورده ایوان بزرگ لازم است، در اصفهان موجود نبوده، مسیو گدار برای تهیه آنها شخصا در هفته گذشته به تهران مسافرت نموده که در تهران اشیای لازمه را تهیه و به اصفهان مراجعت و مجددا شروع به تعمیر ایوان بزرگ مسجدشاه نمایند » (اخگر، ش 796، 22 آبان 1311).
سرکشی به آثار تاریخی دیگر
چند سال بعد آندره گدار تقریبا تنها متخصص آثار باستانی ایران شده بود. او به طور مرتب به اصفهان میآمد و آثار باستانی این شهر را زیر نظر داشت. او برای مرمت این آثار دستورهایی صادر میکرد. براساس یک خبر در آبان 1315 گدار به اصفهان آمده است: «روز جمعه آقای گدار، رئیس عتیقات، به اصفهان وارد و روز شنبه پریروز، از جناب آقای حکمران ملاقات نموده و دراین دو روزه کلیه ابنیه تاریخی را بازدید و سرکشی نمودهاند و در مسجدجامع دستورهایی راجعبه آجرها و کاشیکاری گنبد خاکی و صفه صاحب و صفه عمر داده و نیز راجعبه تعمیرات امامزاده اسماعیل دستور داده که کلیه کاشیهای حیاط امامزاده را با کمال دقت نصب نمایند و در قسمتهای مساجد و ابنیههای تاریخی دیگر که تحت تعمیر میباشند، دستورات کافی داده و روز گذشته به تخت جمشید عزیمت نمودهاند» (اخگر، ش 1191، 25 آبان 1315).
یک ماه بعد از این سفر در آذر 1315 او سفر دیگری به اصفهان کرد. در این خبر متوجه میشویم که ابنیه گمنامی مانند گنبد باباقاسم هم در آن مورد توجه او قرار گرفته بوده است. در این خبر کارنامه فعالیتهای گدار را در سال 1315 میبینیم: «در موقعی که آقای گدار برای بازدید تعمیرات ابنیه تاریخی اخیرا به اصفهان آمده بودند، علاوه بر قسمتهایی که از ابنیه تاریخی فعلا در دست تعمیر است، برای تعمیرات لازمه سایر قسمتهای ابنیه تاریخی از قبیل گنبد خاکی و صفه صاحب و مدرس صفوی در مسجدجامع دستوراتی دادند.
اینک طبق دستورات ایشان برای فراهمنمودن وسایل تعمیرات ابنیه مزبوره از طرف اداره معارف اقداماتی در جریان میباشد و نیز طبق دستور آقای گدار، مقدمات تعمیرات لازمه گنبد باباقاسم، واقع در آخر خیابان هاتف و امامزاده اسماعیل که هر دو از ابنیه تاریخی است، فراهم و در نظر است تا آنجایی که هوا اجازه میدهد به بنایی و تعمیرات ابنیه مزبور ادامه داده شود.
سایر تعمیرات ابنیه تاریخی مانند منارههای سردرب مسجدشاه و جلوخان و گنبد و دور گنبد شیخ لطفالله با کمال سرعت پیشرفت دارد و از این هفته شروع به نصب کتیبه معرق دور گنبد شیخ لطفالله شده است و شاید تا هفته دیگر کلیه تعمیرات مسجد شیخ لطفالله خاتمه یابد. تعمیرات چهلستون نیز ادامه دارد و در این چند روزه مشغول تهیه چوب و چوب بست ایوان بزرگ آن هستند که پس از اتمام قسمتهای نجاری، اصلاح و رنگآمیزی آن شروع شود. کلیه تعمیرات بامهای ایوان چهلستون خاتمه یافته است»(اخگر، ش 1195، 9 آذر 1315).
گدار و هتل عباسی
شرح خدمات آندره گدار فقط به دوران رضاشاه محدود نشد. او در دوران پهلوی دوم هم همچنان به فعالیتها و خدمات خود ادامه میداد. شاید بتوان گفت یکی از بارزترین فعالیتهای او در دوران پهلوی دوم برای مردم اصفهان، بازسازی و مرمت بنای بزرگی است که ما امروز به نام هتل عباسی میشناسیم. هتل عباسی کاروانسرایی بود از موقوفات مدرسه چهارباغ که در گذر زمان ویرانه افتاده و کاربریهای گوناگون یافته بود تا زمانی که در دهه سی انبار قند وشکر استان شد. در این زمان شهر اصفهان مورد توجه گردشگران قرار گرفته و مقامات عالی رتبه کشورهای دیگر نیز به طور رسمی و با تشریفات مخصوص بدان سر میزدند، اما اقامتگاه یا هتلی که بتواند پاسخگوی این ظرفیت باشد در اصفهان وجود نداشت. تا اینکه در سال 1336 ش حسن مشرف نفیسی، رئیس بیمه ایران، از سوی مقامات بالای کشور مأموریت پیدا میکند که این نقیصه را در اصفهان جبران نماید. کار بیمه ایران هتلداری نبود اما بنگاهی بود که پول و توان فنی و کارشناسی این کار را داشت. به همین خاطر مأموریت بدانها سپرده شد. مشرف نفیسی به اصفهان میآید و به همراه هیئتی به دنبال جایی برای ساخت هتل میگردد که به او میگویند این کاروانسرا هم در وسط شهر جای خوبی است. کاروانسرا مخروبه شده بود. کاربری انبار قند و شکر کاملا به ما میگوید اوضاع بنا چگونه باید باشد. اما مشرف نفیسی به دلگرمی و تشویق آندره گدار و ماکسیم سیرو دست به کار میشود و قرارداد را با ضیاء مدرسپور، متصدی موقوفات مدرسه چهارباغ، در تاریخ 25/12/1336 میبندد. بنای کاروانسرای معروف به «سرای فتحیه» به مدت شصت سال به بیمه ایران اجاره داده شد. در این اجاره نامه ذکر شده بود که «بیمه ایران ملزم است به هزینه خود مهمان خانهای در مورد اجاره بسازد و تمام اعیان ساختمانهایی که به وسیله شرکت مزبور انجام خواهد شد متعلق به شرکت مزبور است. نقشه مهمان خانه و عملیات ساختمانی باید با قانون عتیقات از لحاظ ابنیه تاریخی مجاور مغایرت نداشته باشد.»
از این دورانِ نه ساله مرمت و ساخت کاروانسرا، تعداد زیادی عکس برجای مانده است. در این عکسها بهخوبی آشکار است بنایی خشتوگلی و نیمهویران در حال ساخت است. در بسیاری از عکسها معلوم است که بیمه ایران برای استحکام بنا در درون آن میلگرد و آهن کار میکند. کف آن را سیمان میریزد و عمارتی در جنوب آن، یعنی بَر خیابان آمادگاه برای بخش نوساز هتل احداث میکند. لابی و اتاقهای نوساز از دل این بنا در آمدند. سه ضلع کاروانسرا بازسازی شده اتاقهای ویژه صفوی و قاجاری در آنها ساخته شد. در بیشتر این عکسها آندره گدار و ماکسیم سیرو بالای دست کارگران ایستاده و مراحل کار را نظاره میکنند. بیمه ایران تلاش میکرد بنای درخوری برای اصفهان بسازد که آبروی این شهر باشد. البته انتقاداتی هم در این مرحله به پروژه وارد میشد. این نوع تغییر کاربری و مرمت آثار تاریخی هنوز شناخته شده نبود. در سال 1342 شخصی به نام رضا کورنگ، در پاسخ به این انتقادات وضع دیروز و امروز هتل را با هم مقایسه کرد. او عنوان کرد کاروانسرا قبل از اقدام شرکت بیمه «به وضع بسیار اسفناکی افتاده و در اثر مرور زمان و عدم مراقبت متصدیان آنچه در پشت نمای داخلی کاروانسرا از گل و خاک ساخته بود تماما پوسیده و به حال مزبلهدانی افتاده بود و حتی دیوارهای آجری نمای داخلی هم به واسطه ضخامت قشر کاه گلی که هر چند سال یک مرتبه قشری بر قشر قبلی اضافه شده بود و فشار سنگین، بامها در قسمتهایی شکاف برداشته و در بعضی قسمتها انحنایی به میزان اقلا ده درجه نسبت به عمود پیدا کرده بود. اگر شرکت بیمه ایران به عملیات عمرانی دست نمیزد پنج سال نمیگذشت که به کلی ضلع شرقی سرنگون میشد»(ارمغان، ش 4 و 5، دوره 32، تیر و مرداد 1342). نویسنده راجعبه پیشینه کاربری و توجه به عمارت افزود: «طرز استفاده از این محل که انبار قند و شکر بود و همهروزه تعداد زیادی کامیونهای سنگین بار خود را در حجرات آن خالی میکردند بر سرعت تخریب میافزود. … تصمیم شرکت سهامی بیمه ایران دائر بر استفاده از کاروانسرا برای احداث مهمانخانه آن بنا را نجات داد…[بیمه ایران] اضلاع چهارگانه کاروانسرا را به همان وضعی که روز احداث بنا داشت احیا کرد. یعنی هرکجا ممکن بود بنای سابق را حفظ و تعمیر نمود و هر کجا امکان نداشت قسمتهای غیر قابل استفاده را بدون اینکه یک مو در وضع آن تغییر داده شود از نوساخت، به قسمی که امروزه تمام صحن کاروانسرای سابق به همان سبک زمان صفویه احیا شده به مراتب از موقعی که ساخته شده بود مجللتر و دلرباتر و جالبتر است. آنچه برای احداث مهمانخانه استفاده شده تبدیل حجرات مخروبه پشتنما به اطاقهای مسکونی طبق سلیقه و مقتضیات روز بوده و تصور نمیرود هیچ کس مدعی شود که با این عمل به آثار باستانی ایران خیانت شده باشد»(ارمغان، ش 4 و 5، دوره 32، تیر و مرداد 1342).
سه سال بعد در مراسم افتتاحیه هتل عباسی، جلوه، رئیس شرکت بیمه اصفهان، طی گزارشی اظهار داشت: «شاید برای شرکت بیمه ایران به مراتب سهلتر و عملیتر بود که همانطور که گروهی از خردهگیران و منتقدان گفتهاند و میگویند فیالمثل در کنار رودخانه زایندهرود به بنای مهمانسرا بپردازد. اما شرکت سهامی بیمه ایران عمدا یک کاروانسرای قدیمی دوران صفویه بنام کاروانسرای مادرشاه را برای ساختمان مهمانسرا انتخاب کرد تا بدین وسیله هم یک بنای زیبای تاریخی را از خرابی و انهدام نجات بدهد و هم کاروانسرایی را که در ابتدا نیز برای پذیرایی از رهگذران و مسافران ساخته شده به صورت مهمانسرایی بدیع و بینظیر در آورد تا مشتاقان تماشای آثار هنری شهر زیبای اصفهان سیصد سال بعد از ساختمان کاروانسرا نیز در همان محل مکان راحتی برای استراحت و اقامت داشته باشند و خاطره فراموشنشدنی بازدید از آثار بیمانند هنری اصفهان را با خاطرهای دلپذیر از اقامت در یک کاروانسرای کهن با کلیه وسایل آسایش مدرن در صحن زیبای باغ و پناه منظره خیالانگیز گنبد و منارههای مدرسه سلطانی چهار باغ توأم سازند» (مجاهد، ش 874، 26 آبان 1345).
امروز بعد از حدود شصت سال، هنوز هم هتل عباسی نظیر و مانندی در این شهر ندارد. اغراق نکردهایم اگر بگوییم همترازی در ایران برایش به وجود نیامده است. هتلی که آبروی اصفهان است. تا پیش از همهگیری کرونا، در سالنهای مختلف آن هر هفته همایشها، نشستها و کنگرههای زیادی برگزار میشد. از سراسر جهان مسافرین و مدعوین به این هتل میآمدند و مسلما ارمغانی جز تعریف و تحسین با خود نمیبردند. هتل عباسی گردشگری اصفهان را به جلو میراند. باشد که این هتل پایدار بماند و همواره یاد و سپاس معمار فرانسوی، آندره گدار در دل ما زنده باقی بماند.