این تغییر نگرش، به مرور زمان خود را در آموزههای شهرسازی نیز جای داد و مدیران شهری را بر آن داشت تا توسعه شهرها را بر مبنای حفظ و صیانت از هویت و معنای شهر دنبال کرده و شهر را به فضایی دوستداشتنی، امن و متناسب با نیازهای اقشار مختلف شهروندان بدل کنند.
بد نیست بدانید که در این رابطه، مقالهای با عنوان «فضای شهری در شهر اسلامی» توسط حسن سجادزاده (استادیار دانشکده هنر و معماری دانشگاه بوعلی سینا همدان) و محمدتقی پیربابایی (دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اسلامی تبریز) نوشته شده که به نحوی دقیق به تأثیر فضاهای شهری بر ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی زندگی شهروندان پرداخته و سپس مولفههای یک شهر اسلامی را بهطور خاص بیان کرده است.
در بخشی از این مقاله، پس از توضیحات مفصلی که درباره فضای شهری ارائه شده است، چنین میخوانیم: «فضای شهری محلی است که از “عمل تکراری روزمره” کنشگران خود (شهروندان) شکل میگیرد؛ به گونهای که انسان گمشده در شهر، تنها در فضای شهری است که به واسطه بازآشنایی خود در فضا از “پیدا شدن” خود اطمینان حاصل میکند.»
نویسنده در ادامه به ارائه یک مورد خاص در این زمینه میپردازد و مینویسد: «یکی از نمونههای برجسته و عینی، میدان بزرگ مرکزی شهر همدان است که بهوسیله کارل فریش، مهندس چرمساز آلمانی، با پیروی از الگوی شهرسازی هوسمانی (بارون هوسمان، شهرساز مشهور فرانسوی) و با ساختار و پوستهای تأثیرگرفته از سبک نئوباروک، در دوره رضاشاه پهلوی در مرکز بافت سنتی و با شش خیابان که بهصورت شعاعی با زاویه و ابعاد یکسان، از آن منشعب شده، بناشده است. با وجود نداشتن سازگاری هویت کالبدی نمونه موردی با زمینه خود، امروزه شاهد هستیم که فضای ذکر شده بهعنوان صحنهای از یک فضای شهری و معنادار در اذهان مخاطبان خود ثبت شده است. هرچند ورود و شکلگیری چنین ساختاری تااندازهای ازهمگسیختگی بافت سنتی را فراهم کرد و حضور تحمیلی و اقتدارگرایانه آن با مقاومت آشکار و پنهان مردم همراه بود، اما بهتدریج، نهتنها بهعنوان یکی از فضاهای اصلی شهر، نوعی کارکرد روزانه و عامهپسند به خود گرفته و موجبات نو شدن شهر را از درون به برون، فراهم کرده است، بلکه بهعنوان یکی از فضاهای تمثیلی و نمادین شهری، محسوب شده و بستری برای بروز کنشهای اجتماعی و رفتارهایی مبتنی بر ارزشها و نظامهای سنتی ساکنان را خلق کرده است.»
نویسنده با تأکید بر اینکه ایجاد یک فضای شهری مناسب تنها مشروط به رعایت اصل شکلی و کالبدی نیست، تأکید میکند: «آیینهای جمعی همچون: مراسم ملی و مذهبی، برگزاری جشنها و عیدهای مذهبی، محل گردهمایی مردم در روزهای خاص و برگزاری سوگواری و عزاداریهای مختلف، خریدهای روزانه و… در میدان مرکزی شهر همدان برگزار میشود. انتخاب این نمونه به آن دلیل است که شاهدی بر این ادعا باشد که معنای فضای شهری فقط مرتبط به نظام فضایی و شکلی نیست؛ بلکه حضور اجتماع در فضا نیز سهمی بسیار مؤثر در تولید و بازتولید چنین فضاهایی دارد. گواه این ادعا ظهور تعداد بیشمار خیابان و میدان در بسیاری از شهرها در آغاز اندیشه مدرنیته در شهرهای ماست. اما تنها تعداد اندکی از چنین فضاهایی توانستند زمینه جذب و پذیرش خود را در متن شهر فراهم آورند.»
قیاس میان فضای شهری در کشورهای اسلامی و غربی بخش بعدی این نوشتار است که درباره آن آمده: «تحقق معنا در فضای شهری شهر اسلامی برخلاف گونه غربی آن، بیش از آنکه مرتبط با گونههای نمادین خاص باشد، در ارتباط با تجلی مفاهیم “وجودی و ذهنی” در “موجودیت کالبدی”
است. بهاینترتیب فضای شهری در همراهی توأمان “چیستی” و “هستی” فضا، یا به عبارتی “سوژه” و “ابژه” است. سازمان فضایی و شکلهای کالبدی فضای شهری در شهر اسلامی، عینیتی است در راستای تجلی مفاهیم اجتماعی و ذهنی که در قالب کنشها و باورهای مخاطبان و ساکنان شهر در فضای شهری متجلی میشود.»