کسب سود مطمئن حتی در قمار!
روش مارتینگل در شرطبندیهایی بهکار میرود که فرد دو حالت برد یا باخت دارد و احتمال رخداد هرکدام از شرایط برد یا باخت نیز برابر است. برای مثال میتوانید پرتاب یک سکه سالم را در نظر بگیرید؛ چراکه احتمال آمدن شیر یا خط، 50 به 50 است. در این روش فرد قمارباز در یک رشته شرطبندی حاضر میشود با این پیشفرض که بتواند در هر زمان وارد و از شرطبندی خارج شود. اگر فرد قمارباز در هر بار پرتاب سکه ببازد، میزان شرطبندی خود را دو برابر حالت قبل میکند تا جایی که بالاخره ببرد و با سود از بازی خارج شود. در این حالت اگر فرض کنیم این شخص چندین بازی پشت سر هم را ببازد ولی آخرین بازی را ببرد، در نهایت با سودی برابر پول اولیه خود از بازی خارج میشود.
برای مثال فرض کنید شما با 100 تومان وارد این بازی میشوید؛ اگر ببازید، در دور بعد، 200 تومان وارد شرطبندی میکنید. اگر ببرید، سود شما در مجموع همان 100 تومان خواهد بود؛ چراکه در بازی نخست، 100 تومان از دست دادهاید. حال فرض کنید بازی اول و دوم را باختهاید. در بازی سوم باید 400 تومان (دو برابر 200 تومان) را هزینه کنید. اگر در دور سوم برنده شوید، 400 تومان درآمد خواهید داشت؛ اما در دورهای قبلی به ترتیب 100 و 200 تومان از دست دادهاید. در نتیجه سود کلی شما در طی سه مرحله بازی، همان 100 تومان خواهد بود.
تاریخچه مارتینگل
مارتینگل بر پایه تئوری احتمال و بازگشت به میانگین طراحی شده است. این سیستم در ابتدا توسط ریاضیدان فرانسوی به نام پاول پیر لوی در قرن هجدهم میلادی معرفی شد که بر پایه این فرضیه استوار است که شما تنها به یک شرطبندی یا معامله خوب نیاز دارید تا در نهایت برنده شوید. بعد از آن یک ریاضیدان آمریکایی به نام جوزف لئو دوب، با فرض اینکه با این روش نمیتوان به بازدهی ۱۰۰درصد رسید، تحقیقاتی انجام داد. در مقابل این استراتژی، سیستم دیگری با نام سیستم ضدمارتینگل نیز وجود دارد. سیستم ضدمارتینگل معتقد است با هر شکستی که در معامله شما اتفاق میافتد، میزان پولی را که در شرطبندی گذاشتهاید، نصف کنید و هر بار که سودی نصیب شما شد، این میزان را دو برابر کنید. کاملا بر عکس سیستم مارتینگل.
ورود مارتینگل به بورس
ایدئال همه سرمایهگذاران، خرید در پایینترین قیمت و فروش در بالاترین قیمت است. اما این آرمانگرایی در اغلب اوقات محقق نمیشود در نتیجه خرید پلکانی یا پلهای، استراتژیای است که گروهی از سهامداران برای خرید یک سهام در نظر میگیرند. در این روش شما سرمایه خود را به چند بخش تقسیم کرده و خریدهای خود را در دورههای زمانی و قیمتهای مختلف انجام میدهید.
اگر قیمت سهام شروع به افت کند، شما در قیمتهای پایینتر نیز دوباره از همان سهم میخرید. به این ترتیب میانگین قیمت خرید شما نیز پایین میآید. روش مارتینگل نیز بر همین اصل استوار است، با این تفاوت که شما سرمایه خود را به بخشهای نامساوی تقسیم میکنید. به این ترتیب شما در بار اول یک واحد از آن سهم را میخرید و اگر قیمت سهم 10درصد افت کرد، شما دو واحد دیگر از آن سهم میخرید. با افت بعدی قیمت سهم، باید این بار چهار واحد از این سهم خاص را بخرید و به همین ترتیب استراتژی خرید شما ادامه خواهد داشت. مزیت این استراتژی آن است که اگر قیمت سهام شروع به رشد کند، قبل از آنکه به قیمت اولین خرید شما برسد، شما به سود رسیدهاید. اما عیب روش مارتینگلی چیست؟
نقطهضعف روش مارتینگلی
در گام نخست باید بدانید که سرمایه شما نامحدود نیست. در نتیجه اگر روند نزولی قیمت سهم ادامه داشته باشد، شما نمیتوانید روش مارتینگلی را به مدت زیادی ادامه دهید؛ چرا که سرمایه شما تمام میشود! برای مثال فرض کنید یک سهم دلخواه را شهریور 1399 خریده باشید و بخواهید از روش مارتینگلی استفاده کنید. با توجه به افت بیش از 50درصدی قیمت بسیاری از سهام در نیمه دوم سال 1399، به احتمال زیاد در خرید دوم یا سوم، سرمایه شما به پایان میرسید و در نتیجه از اینجا به بعد فقط میتوانستید نظارهگر افت بیشتر قیمت سهام خود باشید!
نسبت ریسک به سود در این روش نیز یک عیب دیگر است؛ چرا که سود بهدستآمده تنها به اندازه سود معامله اول است؛ اما میزان ریسک شما در هر بار، افزایش مییابد. از سوی دیگر در زمانی که بازارها روند صعودی پرقدرت دارند (5 ماه نخست سال 1399) اگر شما برای خرید سهام به روش مارتینگلی عمل میکردید، به احتمال زیاد بخش قابلتوجهی از سود احتمالی را از دست میدادید. بسیاری از سهامداران حرفهای، در زمانی که بازار وارد روند صعودی پرقدرت میشود نهتنها از تمام نقدینگی خود برای خرید سهام استفاده میکنند، بلکه تا جای ممکن سعی میکنند از خرید اعتباری هم برای بیشینهکردن سود خود استفاده کنند. / گروه بورس