سفر به شهرک طلایی صفویه در اصفهان

رکاب‌زدن در هر کوچه و خیابان اصفهان مانند رکاب‌زدن در هزارتوی تاریخ است. حتی خیابان‌هایی که تازه‌ساز و مدرن‌تر به نظر می‌رسند هم ریشه‌هایی در تاریخ این شهر کهنسال دارند. خیابان عباس‌آباد یکی از همین خیابان‌هاست. گذرگاهی نود ساله با پیشینه‌ای چهارصد ساله. این خیابان نامش را از ثروتمندترین و زیباترین شهرک‌های صفوی اصفهان یعنی عباس‌آباد گرفته. شهری که شاه عباس برای مهاجران تبریزی در غرب اصفهان بنا کرد و خیلی زود تبدیل به شهرک طلایی پایتخت شد. شهرکی با خانه‌ها و خیابان‌های زیبا و اشرافی مسکن تاجران و ثروتمندان و درباریان صفوی. پُر از باغ و مادی و مدرسه و بازار و حتی نقاره‌خانه و مسجد جامع. پس دوچرخه‌های خود را زین کنید تا در یکی از محورهای تاریخی اصفهان رکاب بزنیم و به جست‌وجوی شهر گمشده عباس‌آباد برویم.

تاریخ انتشار: 09:36 - چهارشنبه 1400/06/3
مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه

 از مارنان تا صائبیه

برای جست‌وجو در محله تاریخی عباس‌آباد، شاید پل مارنان بهترین نقطه شروع باشد. پلی که غرب جلفای قدیم را به حاشیه محله عباس‌آباد متصل می‌کرده. این پل همچنین محل تولد یکی از مهم‌ترین مادی‌های اصفهان یعنی مادی نیاصرم هم هست که احتمال داده می‌شود برای آبیاری باغ‌های پرتعداد شهرک عباس‌آباد و شهرک خواجو در دوره صفوی ساخته شده باشد و نسبت به مادی‌های دیگر اصفهان سن کمتری داشته باشد. این نوشته ملاجلال منجم که احتمالا درباره مادی نیاصرم است، تاریخ تولد آن را به‌خوبی نشان می‌دهد: «…فرمان مطاعه صادر گشت و در سال 1006 قمری نهری عظیم از زاینده‌رود جدا ساختند و به باغ عباس‌آباد آوردند و از آنجا به کل باغ‌ها جاری ساختند.» پل مارنان را خواجه سرفراز یکی از تاجران مشهور جلفا در دوره شاه‌سلیمان صفوی بنا کرد. ظاهرا در آن روزگار  ارامنه بیش از قبل تحت‌فشار قرار گرفته بودند که برای به‌حداقل‌رسیدن تماس با مسلمین از سی‌وسه‌پل تردد نکنند. بنابراین جلفائیان به تکاپو می افتند و پلی در انتهای غربی شهرک جلفا بنا می‌کنند تا رفت‌وآمدهای تجاری و اجتماعی خود را از این پل سامان دهند و ضمنا کمترین تردد را به داخل شهر داشته باشند. چراکه مارنان درواقع دروازه غربی شهر اصفهان صفوی بود. ماه‌هایی که زاینده‌رود پیچان و خروشان است، دل‌انگیزترین صدای همهمه آب را می‌توان در دهانه‌های همین پل مارنان شنید. کمی آن‌سوتر از پل، سنگ‌چین‌هایی به چشم می‌خورد که محل تولد مادی نیاصرم را مشخص می‌کند. همین مادی را اگر بگیریم و به سمت خیابان عباس‌آباد در مسیر ویژه دوچرخه‌سواری رکاب بزنیم خیلی زود به مقبره صائب تبریزی می‌رسیم. مادی نیاصرم در روزگار صفوی از وسط باغ صائب عبور می‌کرده و وارد شهرک عباس‌آباد می‌شده.

صائب تبریزی در محله تبریزی‌ها

رکاب‌زدن در امتداد مادی نیاصرم در خیابان صائب به‌ویژه هنگامی که مادی پر آب باشد بسیار لذت‌بخش است. چهره زیبای مقبره صائب که از پشت درختان سر به فلک کشیده محله به چشم آمد، فرمان را به سمت مزار شاعر شهیر می‌چرخانیم و اندکی زیر سایه مقبره باشکوهش می‌آرامیم. اینکه صائب در تبریز به دنیا آمد و بعد همراه پدرش که از تاجران مهاجر عصر شاه‌عباس بود به اصفهان سفر کرد یا اینکه در همین اصفهان متولد شد، چندان اهمیتی ندارد. زیراکه صائب در اصفهان بزرگ شد، در هنرش بالیدن گرفت و در همین شهر هم از دنیا رفت. صائب شاعر غریبی است، حتی در وطن خودش. او که بزرگ‌ترین غزل‌سرای قرن یازدهم قمری است یکی از پُرشعرترین شاعران فارسی زبان نیز هست، اما به اندازه هم‌صنفانش نظیر حافظ و خواجوی کرمانی قدر ندیده. شاید دلیلش کم ارزش‌شمردن شعر سبک اصفهانی یا هندی در میان مجامع ادبی و هنری ما بوده. هرچند صائب در زمان حیاتش مدتی ملک الشعرای دربار شاه عباس دوم بود، اما به دلیل موج تزویر و ریا و چاپلوسی و تندروی که در آن دربار و درگاه مشاهده می‌کرد کم‌کم از عالی‌قاپو فاصله گرفت و به گوشه دنج باغش پناه آورد. جایی که خیلی زود پاتوق شاعران و مریدان میرزامحمدعلی صائب شد. سقوط اصفهان به دست افغان‌ها، ستاره‌های فرهنگ و هنر اصفهان را خاموش کرد. صائب یکی از این ستاره‌ها بود که خاموشی‌اش چند قرن به طول انجامید. مقبره‌اش به فراموش سپرده شد و باغ زیبایش در باغشهر محله عباس‌آباد گم شد. تا اینکه سرانجام در دوره پهلوی اول و دوم تلاش‌هایی برای یافتن مزار و ساختن مقبره‌ای درخور نام صائب، دوباره این ستاره چهارصدساله را در آسمان شعر ایران روشن کرد.
دل‌کندن از مزار صائب کار دشواری است اما تاریخ ما را به خود می‌خواند. ناچار باید از مقبره صائب و مزار فرزندان و نوادگانش که غریبانه در گوشه سکوی جنوبی باغ خفته‌اند دل بکنیم و به سمت خیابان عباس‌آباد رکاب بزنیم. ما حالا در آستانه ورود به شهرک طلایی صفوی هستیم.

 شهری در دل یک شهر

از شهرک عباس‌‌آباد صفوی هیچ عکس و تصویری بر جای نمانده. هرچه هست توصیفات گردشگران فرنگی است که می‌تواند به بازسازی ذهنی این شهر رؤیایی کمک کند. در این میان شاید تنها راهنمای تصویری ما نقشه پاسکال کوست باشد که در دوره محمدشاه قاجار در اصفهان بوده و محدوده عباس‌آباد را به خوبی ترسیم کرده. عباس‌آبادی که پاسکال کوست کشیده، از شمال و جنوب به دو مادی نیاصرم و فدن در محدوده دروازه‌دولت و ابتدای خیابان طالقانی امروزی و از شرق و غرب به چهارباغ و خیابان صائب محدود می‌شده است. این شهرک بزرگ طبق توصیفات شاردن و کمپفر دارای خیابان‌کشی‌های مستقیم و نونوار بوده و باغ‌های مصفا در جای جای آن به چشم می‌خورده است. رکاب‌زنان در ابتدای خیابان عباس‌آباد امروزی توقف می‌کنیم. بر اساس نقشه پاسکال حالا ما در آستانه غربی‌ترین خیابان شهرک عباس‌آباد ایستاده‌ایم. خیابانی که بعدا در دوره پهلوی اول توسعه یافت و به شکل امروزی‌اش درآمد. کتاب تاریخ قصص الخاقانی سال ساخت این شهرک را اینطور ذکر می‌کند: «… و در سنه 1019(ه.ق) معماران کشور فطرت و طراحان شهرستان همت… بنای مسجدجامع (عباسی) اصفهان را گذاشته در جنب بلده طیبه، عباس‌آباد، جهت سکنی اهل تبریز و غیره طرح نمودند.» استاد جلال‌الدین همایی سال اتمام ساخت عباس‌آباد را 1020 ه.ق می‌داند. اسکندربیک ترکمان منشی شاه‌‌‌عباس هم ساخت عباس‌آباد را اینطور گزارش کرده: «شهر عباس‌آباد که در جانب غربی بیرون شهر صفاهان جهت مسکن تبریزیان احداث شده، درغایت صفا و نزهت و خرمی و جداول آن‌ها رشک روضه رضوان وشهره جهان است.» ژان شاردن فرانسوی که خودش در این خیابان‌ها و کوچه‌های شهر عباس‌آباد قدم زده آن را به خوبی توصیف کرده است: «این ناحیه زیباترین قسمت شهر اصفهان است، زیرا هم تازه‌ساز است و هم عموم عمارات آن مجلل و باشکوه می‌باشد و کوچه‌های آن برخلاف سایر کوچه‌های شهر مستقیم و راست ودر اغلب آن‌ها جوی آبی روان است. کوچه‌ها دو دریف درخت یکی کنار نهر و دیگری نزدیک دیوار عمارت دارد و در هیچ بخشی از شهر به اندازه ساکنین این محل مردم متمول و متشخص وجود ندارد.» در روزگار قدیم داشتن نقاره‌خانه نشانه اهمیت و استقلال یک شهر از نواحی پیرامونش بوده است. و شهرک عباس‌آباد میدان و نقاره‌خانه داشته: «…از میدان موصوف چهار کوچه جدا می‌شود و در یک گوشه‌اش کلاه فرنگی مرتفع و چهارگوشه‌ای است که هر سحرگاه و شامگاه بالای آن نقاره می‌زنند، همچنان‌که در نقاره‌خانه میدان شاه (نقش‌جهان) می‌کنند، و این از جمله امتیازات شهرهای بزرگ می‌باشد. شاه عباس از آن این امتیاز را بدین محله داد تا در آن جمع بیشتری سکونت اختیار کنند.»
 در کتاب رستم‌التواریخ داستان جالبی در پیوند با همین نقاره خانه و حکایت یکی از تجار عباس‌آباد روایت شده: «در محله عباس‌آباد اصفاهان، نقاره‌خانه‌ای بود که هر روز به قاعده معروفه می‌زدند… و هروقت که غراب (نوعی کشتی بادبانی به شکل کلاغ) میرزاتقی از دریا بیرون می‌آمده و اموالش وارد اصفاهان می‌گردید، نقاره‌خانه مذکور عباس‌آباد را فرو می‌کوفتند… و تجار و پیله‌وران با خبر و مطلع و آگاه می‌شدند و می‌آمدند و امتعه‌اش… را می‌خریدند. اتفاقا در نیمه‌شبی نقاره‌خانه مذکوره را می‌نواختند، طفل یتیم بی‌پدری در عباس‌آباد از صدای نقاره… از خواب بیدار گردید، از مادر خود پرسید: این چه صداست، مادر جوابش گفت: غراب میرزاتقی تاجرباشی از دریا بیرون آمده واموالش وارد اصفاهان گردیده به جهت اخبار و آگاه‌نمودن … نقاره می‌زنند. آن طفل عالی همت گفت ای مادر چقدر نقد من نزد تو جمع شده؟ مادر گفت مبلغ هفتاد دینار، آن طفل گفت… صبح بسیار زود مرا بیدار کن تا بروم و به توفیق خدا همه اموالش را بخرم، مادر در جوابش گفت ای بیعار به‌خواب رو و این بیهوده‌ها را مگو.» اما آن طفل به خانه میرزاتقی می‌رود و پیشنهاد خرید اموال او را که یکصدهزارتومان ارزش داشته به هفتاد دینار می‌دهد. میرزاتقی از طفل خوشش می‌آید و هفتاددینار او را به‌عنوان بیعانه می‌پذیرد و اموالش را به او می‌فروشد. سپس به‌عنوان وکیل پسر، اموال را به قیمت صد و سی هزارتومان به تجار شهر می‌فروشد و سودش را به پسر می‌دهد و او را به دامادی خویش قبول می‌کند.» شاردن در ادامه آمار دقیقی از جمعیت و ساختمان‌های شهرک عباس‌آباد به دست می‌دهد: «…مجموع خانه‌های این محله و توابعش متجاوز از دوهزار باب است و افزون بر دوازده مسجد و نوزده گرمابه، بیست و چهار کاروانسرا و پنج مدرسه دارد که جزو خانه‌ها به حساب نیامده است.»
امامزاده ابراهیم محله مستهلک هم بر اساس گزارش‌های تاریخی احتمالا در میان قبرستانی به نام شامیان واقع بوده که شاید قبرستان عباس‌آباد محسوب می‌شده. حیرت انگیز است که شهرک عباس‌آباد مسجد جامع هم داشته. میرزا محمد طاهر نصرآبادی تذکره نویس عصر صفوی که پاتوقش مسجد لنبان بوده و در شهر عباس‌آباد هم تردد داشته شخصی به نام شیخ عماد را معرفی می‌کند که متولی مقبره بابارکن الدین بوده و در یکی از حجره‌های این مسجد جامع زندگی می‌کرده است. افسوس که از این شهرک طلایی حتی یک خشت هم باقی نمانده. رکاب زنان خیابان عباس‌آباد را تا دومین چهار راه آنجا که به خیابان آذر می‌پیوندد رکاب می‌زنیم. در این شهر گمشده کمترین نشانی از یک بنای تاریخی هم برای ما دلخوشی کوچکی است.

 بادگیرهایی که نیست!

در تقاطع خیابان عباس آباد و آذر یک سقاخانه قدیمی دیده می‌شود که به این چهارراه رنگ و بوی خاصی می‌بخشد. چسبیده به سقاخانه در امتداد خیابان آذر دیوار قدیمی خانه استاد کسایی به چشم می‌خورد. نی نواز جاودان ایران روزگار طولانی زندگی با برکتش را در همین خانه که پاتوق اهل فرهنگ و هنر بود به سر می‌برد. احتمالا در همین حدود هم روزگاری خانه یا مقبره آذر بیگدلی، شاعر و تذکره‌نویس قرن دوازده قمری قرار داشته که خیابان را به نام او نام‌گذاری کرده‌اند. اینجا که می‌رسیم ناخودآگاه مشتاق دانستن شکل و شمایل خانه‌های اشرافی عباس‌آباد صفوی می‌شویم. ژان شاردن نکته عجیبی درباره این خانه‌ها می‌گوید: «بیشتر خانه‌های این محله برج‌هایی دارد که برای خنک کردن خانه در هنگام تابستان به کار می‌رود و ایرانیان آن‌ها را بادگیر می‌نامند. این برج‌ها مانند لوله‌های بخاری بلند و بزرگی است که از بام خانه سر به درآورده است معمولا مقطع برج‌ها مربع و هوای اتاق‌ها را بالا می‌کشد و هرچقدر هم هوا را کم بالا ببرد باز اتاق را خنک می‌کند. زمستان دهانه آن‌ها را می‌بندند.» ای کاش فقط یک خانه از این همه خانه بادگیر دار باقی مانده بود.

خانه‌های رؤیایی

چقدر خوش‌اقبال بوده این ژان شاردن که توانسته داخل برخی از خانه‌های کاخ مانند عباس‌آباد را ببیند و آن‌ها توصیف کند: «وصل به این کاخ عمارتی بس مجلل و باشکوه و زیباست که آن را خانه پسر عزیزالله می‌نامند، وی جواهرفروش معتبری بوده و هنگامی که در هندوستان اقامت داشته درگذشته است. درب این خانه کوچک است و باور نمی‌توان کرد که در پس دری بدین حقیری قصری و باغی بدان شکوه‌مندی وجود داشته باشد… این کاخ دارای دو بنای بزرگ اصلی، چند اتاق در مدخل قصر، و عمارت حرمسراست که من نتوانستم آن را ببینم، اما معمولا باید بسیار باشکوه و مزیّن و زیبا باشد… .» اثاثیه این خانه نیز همچون سایر خانه‌های عباس‌آباد همه در نوع خود از بهترین‌ها بوده است: «… اثاث این تالارها بهترین انواع آن‌هاست. مخده‌هایی که برای نشستن بر آن‌ها آماده و در طول دیوار نهاده شده، همه زرتار است، و جابه‌جا گوی‌های سیمینی بر آن‌ها تعبیه کرده‌اند تا نیفتند… در برخی اتاق‌ها تختخواب‌هایی از چوب هندی وجود دارد که در نهایت مهارت ساخته و زرکوبی کرده‌اند. بر روی این تختخواب‌ها نهالی‌ها، لحاف‌ها و بالین‌هایی است که همه از زیباترین پارچه‌های زربفت دوخته و پرداخته شده است… .»
 باغ این خانه نیز در نوع خود بی‌نظیر بوده: «… در باغ‌هــــا جوی‌هایی است که لبه آن‌ها از سنگ یشم و مرمر است. در آن‌ها آب روان است و به حوض‌هایی که کناره آن‌ها از سنگ یشم و مرمر برآمده، می‌پیوندد. و روی هم منظره زیبایی در وجود می‌آورند که دل‌انگیزتر و فرح‌بخش‌تر از آن نمی‌توان دید… .» اما چه بر سر این همه شکوه و جلال آمد؟

 سقوط شهر طلایی

حمله افغان‌ها و سقوط صفوی، شهرک عباس‌آباد را نظیر سایر شهرک‌های اقماری اصفهان کم‌کم به نابودی کشاند. البته به گزارش کمپانی هندِ هلند در اصفهان، نادرشاه پس از شکست‌دادن افغان‌ها مدت‌ها در خانه‌های عباس‌آباد سکونت داشته که این نشان‌دهنده رونق این محله حتی پس از سلطه هفت‌ساله افغان‌هاست. اما عباس‌آباد هم مانند سعادت آباد، جلفا، فرح‌آباد و خواجو که شهرک‌های حاشیه اصفهان بودند بر سر فشارهای مالیاتی دوره نادرشاه و قحطی‌ها و جنگ‌های پیاپی دوره زندیه کم‌کم از جمعیت خالی شد؛ به‌مرور توسط غارتگران غارت شد تا اینکه در دوره قاجار فقط شبحی بی‌جان از آن باقی ماند. تصویر عباس‌آباد انتهای دوره قاجار در همین خیابان امروزی خلاصه می‌شود. جایی که بیمارستان عیسی بن مریم و کلیسای لوقا و خانه قدیمی پیوسته به این مجموعه قرار دارند.

 رستاخیز عباس‌آباد

خیابان خوش‌منظر عباس‌آباد را تا آخر که رکاب بزنیم نرسیده به خیابان شمس‌آبادی یکی از قدیمی‌تریــن بیمارستان‌های اصفهان یعنی عیسی‌بن‌مریم دیده می‌شود. روی نقشه سیدرضا خان که از اصفهان قدیم ترسیم شده، نام این بیمارستان، مریضخانه مرسلین انگلیس ثبت شده و خیابان عباس‌آباد هم به همین نام نام‌گذاری شده است. این بنا که یک بیمارستانی تبلیغی مسیحی محسوب می‌شود تقریبا اولین بنای مجهز و مدرن حوزه سلامت در اصفهان است که در حدود سال 1282 خورشیدی بنا شد.
هنوز هم نام بعضی از پزشکان این بیمارستان نظیر دکتر کار در حافظه تاریخی مردمی که تا آن زمان برای درمان انواع بیماری‌هایشان فقط به داروهای گیاهی اکتفا می‌کردند باقی مانده است. روبه‌روی بنای بیمارستان در خیابان عباس‌آباد باغ محمد حسین کازرونی قرار داشته که بعدا مسجدی به همین نام در آن ساخته می‌شود. اما رستاخیز شهر عباس‌آباد با آن درجه نابودی که دچارش شد، به تاریخ 1312 خورشیدی باز می‌گردد. زمانی که در میان موج خیابان‌کشی‌های شهر، تصمیم گرفته می‌شود، خیابان مریضخانه مرسلین را گسترش دهند و با نام قدیم شهری که اینجا بوده یاد و خاطره عباس‌آباد صفوی را زنده کنند. روزنامه اخگر در شماره 872 خود به تاریخ 6 شهریور ماه سال 1312 گزارش ساخت این خیابان را منتشر کرده است: «آقای انصاری مهندس بلدیه در این هفته به نقشه‌برداری خیابان عباس‌آباد از چهارباغ تا خیابان شاهپور شروع نموده‌اند.»
ساخت خیابان عباس‌آباد از مرحله نقشه برداری تا افتتاح ظاهرا حدود چهارسال طول کشیده. چون همین روزنامه در شماره 1254 خود به تاریخ 24 تیرماه 1316 خبر بهره‌برداری از عباس‌آباد را منعکس کرده است: «خرابی و ساختمان خیابان عباس‌آباد که از چندی پیش شروع گردیده بود پیشرفت کامل نموده و اینک که خرابیان خاتمه یافته به ساختمان نماهای آن شروع شده است.» بدین ترتیب ققنوس صفوی از خاکستر خود برخاست و اصفهان در مکان تاریخی شهر عباس‌آباد صاحب خیابانی شد که امروزه یکی از قدیمی‌ترین و زیباترین خیابان‌های اصفهان و ایران است.
بی‌شک ثبت ملی این خیابان با آن درخت‌های چنار کهنسال و سر به فلک‌کشیده قدمی در مسیر تقویت تاریخ محلی شهرهای قدیمی نظیر اصفهان است. تلفیق سنت و مدرنیته در این خیابان قدیمی به‌خوبی مشهود است. چرا که یکی از خیابان‌های چهارصد ساله شهرک عباس‌آباد به شکل مدرنی احیا شده و به جای اسب و درشکه خودرو و دوچرخه در آن تردد می‌کند. و شگفتا که عباس‌آباد پس از گذر قرن‌ها از نظر ارزش مِلکی هنوز هم محله طلایی اصفهان است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط