ساختار مدیریت شهری در ایران باهدف گذر از نظام متمرکز و حرکت به سمت نظام غیرمتمرکز و برونرفت از چالشها ایجاد شده و به همین دلیل باید ایجاد تحول در نظام برنامهریزی و مدیریت توسعه شهری را بهعنوان یک راهحل اساسی پذیرا باشد. این امر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی انکارناپذیر تلقی میشود؛ چراکه در شرایط فعلی این ساختار بهرغم سعی و تلاش فراوان در ایجاد ارتباط و تعامل میان سه عامل اصلی شکلگیری شهر یعنی «انسان، فضا و محیط» عاجز از پاسخگویی و حل مشکلات رو به تزاید اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیستمحیطی شهرها بهویژه در شهرهای بزرگ کشور بوده و شیوههای کنونی برنامهریزی و مدیریت توسعه شهری در مواجهه با این معضلات، ضعیف و ناکارآمد جلوه میکند.
در گذشته در رشته روابط اجتماعی بههمپیوسته بود و مردم یک شهر باورهای مشخص و مشترک داشتند. افراد همدیگر را میشناختند و به یکدیگر اعتماد داشتند؛ روابط اجتماعی برپایه آشناییهای درازمدت مثل فامیلی یا دوستی پایدار بود. اما شهروندان امروز، فرصتی برای شناختن همدیگر ندارند و روابط بیشتر با توجه به موقعیت اجتماعی افراد شکل میگیرد. ضمن آنکه در شهرهای بزرگ تحرک اجتماعی و تغییر پایگاه طبقاتی به راحتی اتفاق میافتد. شهرهای امروز بیگانگی را در انسانها تقویت میکنند و احساس تنهایی و تمایل به تنهایی را در میان طبقات مختلف جامعه رشد میدهند. در چنین شرایطی وجود مشکلات و معضلات شهری مثل ترافیک سنگین، بیکاری، گرانی مسکن، آلودگی زیستمحیطی و مصائب فرهنگی، زمینههای بیاعتمادی را بین شهروندان تشدید میکند و این تصور را به وجود میآورد که مدیران شهری توانایی اداره شهر را ندارند و بهتبع آن میل به قانونگریزی در بین برخی شهروندان ناراضی افزایش مییابد؛ جلوگیری از این امر نیازمند توجه مدیریت شهری به رویکرد فرهنگی و برنامهریزیهای لازم است.
مدیران شهری در کنار تلاش برای حل مشکلات شهری همچون ترافیک سنگین، آلودگیهای زیستمحیطی، گرانی مسکن و… باید به نیازهای فرهنگی، آرمانها و خواستهای درونی جامعه نیز توجه داشته باشند. هر شهری علاوهبر فضا و کالبد، نیازمند برقراری ارتباطی معقول بین فضای فیزیکی شهر با شرایط اجتماعی و فرهنگی شهروندان است؛ زیرا بسیاری از بحرانها و معضلات اجتماعی در کلانشهرها و شهرهای بزرگ در ضعف فرهنگ بومی و محلهای ریشه دارد. زندگی ماشینی، افزایش روابط مجازی و نبود یا کمبود فضاها و عرصههای عمومی در شهرها و محلهها به از بینرفتن روابط واقعی بین شهروندان منجر شده است و خصوصیشدن اوقات فراغت، تمایل به تنهایی، گذراندن زمان زیاد در منزل، کاهش ارتباط میان همسایگان و متعاقب آن نداشتن زمان و فرصت کافی برای تخلیه فشارهای روانی ناشی از مشکلات زندگی روزانه، باعث تشدید بحرانهای شهری شده است. همچنین ناآگاهی یا بیتوجهی بعضی از مدیران شهری به مسائل اجتماعی و فرهنگی روز، زمینهها را برای افزایش این بحران و نابسامانیهای شهری هموارتر کرده است. به همین دلیل مدیریت کامل و جامع شهری و توجه به مسائل فرهنگی و اجتماعی برای یک شهر ضروری بهنظر میرسد. در واقع مدیریت شهری باید برای حمایت و تقویت فعالیتهای فرهنگی و هنری و همچنین تفریحات جمعی و سرگرمیهای عمومی شهروندان برنامهریزی کند.
توجه به خردهفرهنگهای موجود در شهر بهویژه در محلهها بسیار مهم است. بیتوجهی به این خردهفرهنگها موجب به نتیجه نرسیدن برنامههای کلان فرهنگی خواهد شد. باید توجه داشت که برای ایجاد فضاهای فرهنگی در یک شهر، توجه به شرایط جغرافیایی و بومی محلهها و نیاز منطقه با در نظر گرفتن استانداردهای موجود اهمیت بسیاری دارد.
مدیریت شهری برای برنامهریزی نتیجهبخش، ناگزیر به ایجاد هماهنگی بین دستگاههای تصمیمگیرنده در حوزههای فرهنگی و اجتماعی مثل شهرداری، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، صداوسیما، سازمان میراث فرهنگی، اداره ورزش و جوانان و سایر دستگاههای متولی است. در کنار این هماهنگیها باید با اصلاح رفتار شهروندان و در واقع ترویج فرهنگ صحیح شهرنشینی برای حل ریشهای مسائل شهری و رفع بحرانها برنامهریزی کرد. تعیین و تبیین مبانی فرهنگ شهرنشینی برای شهروندان بهویژه جوانان و نوجوان، فراهمآوری زمینههای مناسب برای رشد و اعتلای این فرهنگ و اصلاح و ارتقای فرهنگ همگانی با تکیه بر مراکز فرهنگی محلههای شهر مثل مساجد، سرای محلهها، فرهنگسراها، خانههای فرهنگ، کتابخانههای عمومی و تخصصی، نگارخانهها، موزهها و سازمانهای مردمنهاد، گامی بزرگ و مؤثر در دستیابی به شهر فرهنگی خواهد بود.
کار فرهنگی و اجتماعی در شهرداری باید از مجرا و بستر متناسب با آن تعریف و عملیاتی شود و به عبارتی هماهنگی فرم و محتوا در ساختار آن وجود داشته باشد. شهرداریها بهصورت سنتی و بر اساس نگاهی که از سالهای دور باقیمانده، نگاهی خدماتیعمرانی را دنبال میکردند؛ اما شهرداری نهادی اجتماعی است و این نهاد اجتماعی مقتضیات و گفتمان مختص به خود را دنبال میکند که همانا پرداختن به فرهنگ در حوزه مدیریت شهری است.
البته فقط داشتن جایگاه مدیریت فرهنگی و اجتماعی نمیتواند به نتایج مطلوب منتج شود و این مهم با بودن افراد متخصص و متعهد درزمینه دانش و آگاهی فرهنگی و داشتن نقشه راه فرهنگی و مهندسی فرهنگی و دغدغههای فرهنگی مدیران شهرداری و حمایت متخصصان و فعالان حوزههای فرهنگی و اجتماعی میسر میشود.
منبع: پرهیزکار اکبر، فیروزبخت علی، چـشـمانــداز مدیریت شهری در ایران با تأکید بر توسعه پایدار شهری، زمستان1390