به یاد ابوذر انقلاب اسلامی

سید محمود علایی طالقانی در ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی در خانواده‌ای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز متولد شد. پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد او بود. او دوران کودکی خود را در زادگاهش سپری کرد. هنگامی که هفت‌ساله بود، پدرش به تهران مهاجرت کرد و در خانه‌ای کوچک در محله قنات‌آباد ساکن شد. محمود طالقانی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال ۱۳۱۷ تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد.

 آیت‌الله طالقانی صرفا یک چهره دینی نبود و در بطن مسائل سیاسی روز جامعه خود حضور جدی داشت. در دوران رضاشاه در زندان قصر هم بند تقی ارانی بود و پس از آن برای مخالفت با جریان پیشه‌وری و ارتش سرخ وارد زنجان شد تا به تبلیغات دینی و ملی بپردازد. او در تأسیس جبهه ملی دوم و سپس نهضت آزادی در اردیبهشت 1340 نقش اساسی ایفا کرد و پس از آن با روند جدی‌تری به مبارزه علیه شاه پرداخت و در این راه بارها و بارها منزل دوم خود یعنی زندان را تجربه کرد. مسجد هدایت نیز بخش دیگری از سرنوشت سیاسی آیت‌الله طالقانی است. مسجدی در نزدیکی لاله زار که هنوز نیز سر پاست و آیت‌الله طالقانی در آن مسجد سخنرانی و نمازهای پرشکوهی برگزار می‌کرد و چهره‌های سیاسی و مبارزاتی مطرحی نیز در مسجد هدایت همراه ایشان بودند. طالقانی اندکی پس از آزادی‌اش در 1341 بار دیگر مسجد هدایت را به کانون فعالیت‌های فکری و سیاسی تبدیل کرد و براساس اسناد موجود با وجود محدودیت‌هایی که علیه او اعمال می‌شد او همچنان از اوضاع کشور انتقاد می‌کرد. حضور او باعث شد تا این مسجد به پایگاهی جهت اجتماع و فعالیت عناصر وابسته به جناح‌های مخالف تبدیل شود. بعد از رمضان ۱۳۵۰ خورشیدی در ادامه مبارزاتی که آیت‌الله طالقانی داشت به مدت ۱۰ سال به زابل تبعید شد که این موضوع اعتراض‌های زیادی در پی داشت و عوامل رژیم آن زمان با فشار مردم و علما رأی صادرشده را پس از شش ماه تقلیل و محل اقامت اجباری او را از زابل به بافت کرمان تغییر دادند و پس از یک سال اقامت در بافت او به تهران بازگشت. از او در زندان به‌عنوان یک شخصیت اهل تعامل و به دور از تندروی یاد می‌کنند. این عالم مجاهد، آثار گرانبهایی را از خود به یادگار گذاشته است که از آن جمله می‌توان به پرتوی از قرآن، مقدمه و تعلیق بر کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله، اسلام و مالکیت، به سوی خدا می‌رویم، پرتوی از نهج البلاغه، آینده بشریت از نظر مکتب ما، آزادی و استبداد، آیه حجاب، مرجعیت و فتوا، درسی از قرآن و درس وحدت اشاره کرد.

قیام برای آزادی

آیت‌الله طالقانی در هشتم آبان ۱۳۵۷ آزاد شد و در جمع انقلابیون پر شور مسلمان قرار گرفت و در نخستین پیامش مردم را به وحدت و پیروی از رهبری یگانه امام فراخواند. محرم سال ۱۳۵۷ ش. (آذر ماه) برای انقلاب لحظه حساس و سرنوشت سازی بود. آیت‌الله طالقانی همگام با امام، برای شدت بخشیدن به قیام مردم، در اول محرم با بهره‌گیری از سخن آغازین امام حسین علیه‌السلام در نهضتش، پیامی حماسی برای ملت ایران فرستاد که منجر به راهپیمایی‌ها و اعتصابات گسترده‌ای شد.
او برای واردکردن ضربات نهایی بر پیکر رو به زوال حکومت پهلوی، تصمیم گرفت همراه امام، پیامی دیگر به مناسبت روز تاسوعا (نهم محرم) صادر کند و از این رو، بدون توجه به اخطارهای پی‌درپی مقامات دولتی و حکومت نظامی مبنی بر منصرف شدن از فرستادن پیام‌های انقلابی، در روز چهارم محرم پیامی دیگر برای ملت ایران فرستاد و اعلام کرد که خود نیز در راهپیمایی روز تاسوعا شرکت خواهد کرد. این اعلامیه همراه پیام امام و تأکید دیگر رهبران روحانی، غوغایی به پا کرد؛ به طوری که در تهران حدود چهار میلیون نفر به خیابان‌ها ریختند و حمایت خود را از رهبری امام خمینی رحمة‌الله‌علیه و برقراری حکومت اسلامی علنی کردند.

از حضور در شورای انقلاب تا حل مسئله کردستان

حضور در شورای انقلاب و سپس حل مسائل کردستان و نماز جمعه تهران نیز فصل دیگری از زیست سیاسی او است. فرزند آیت‌الله طالقانی درباره اولین نماز جمعه‌ای که به امامت آیت‌الله طالقانی برگزار شد گفته است: «اولین خطبه پدر ۵ مرداد و آخرین  هم ۱۷ شهریور ۱۳۵۸ بود. پدر در این نمازجمعه‌ها بخش‌های مختلفی از قرآن و نهج‌البلاغه را مطرح کرد. جالب است بدانید در اولین نماز جمعه بیش از یک میلیون نفر شرکت داشتند، به‌طوری که ما خودمان نتوانستیم به درون دانشگاه برویم و در نزدیکی‌های خیابان نشستیم. یک بار که ایشان از منزل برای شرکت در نمازجمعه به محل دانشگاه رفت به من گفت با من نیا! به خاطر ازدحام جمعیت اذیت می‌شوی! وقتی ماشین به محل رسید، جمعیتی عظیم به سمت ماشین آمد و پدر و من در حال خفه شدن بودیم. یعنی آنچه مسلم بود، استقبال بسیار پرشور مردم از خطبه‌های پدر بود.» مهدی طالقانی، فرزند آیت‌الله طالقانی در گفت‌وگویی که سال گذشته با «اصفهان زیبا» داشت در رابطه با نقش پدرش در حل و فصل‌کردن مسئله کردستان در اوایل انقلاب گفت: «آقای طالقانی خودشان داوطلب شدند که به کردستان بروند. آقایان بهشتی، هاشمی و بنی‌صدر از طرف امام (ره) مسئول شدند که همراه آقای طالقانی باشند. به‌هرحال در آن منطقه، درگیری‌های بسیاری وجود داشت. آن زمان تنها یک ماه از تأسیس سپاه پاسداران می‌گذشت و ارتش نیز مشغول پیداکردن موقعیت تازه خود در شرایط بعد از انقلاب بود. درنتیجه باید با سیاست این مشکل بزرگ حل‌وفصل می‌شد. آقای طالقانی وقتی به کردستان رفت در یک سخنرانی، پیشنهاد شورایی اداره شدن شهر سنندج را مطرح کرد که از سوی کردها پذیرفته شد. البته در آن زمان، از سوی برخی چهره‌ها انتقادهایی به این طرح وارد می‌شد. منتقدانِ طرح شورایی شدن سنندج می‌گفتند که ممکن است چپی‌ها بیشتر از مذهبی‌ها رأی بیاورند. آقای طالقانی هم در پاسخ آن‌ها می‌گفت، اگر آن‌ها بهتر کار کنند، مردم به آن‌ها رأی می‌دهند. پس بچه مسلمان‌ها بروند بهتر کار کنند تا رأی بیاورند.»

 تشییع جنازه با شکوه آیت‌الله

آیت‌الله طالقانی سرانجام در نخستین ساعات سحرگاه نوزدهم شهریور سال ۱۳۵۸ پس از سال‌ها تلاش خستگی‌ناپذیر، فعالیت سیاسی و مبارزه با رژیم پهلوی دار فانی را وداع گفت و در میان اندوه هزاران نفر از مردم تهران تشییع و به خاک سپرده شد.
 امام خمینی (ره) در پیام خود درباره شخصیت آیت‌الله طالقانی فرمودند: «عمر طولانی این عیب را دارد که هر روز عزیزی را از دست می‌دهد و به سوگ شخصیتی می‌نشیند و در غم برادری فرو می‌رود. مجاهد عظیم‌الشأن و برادر بسیار عزیز حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلی با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار، سعادت و راحت و برای ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه. آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت‌وآمد بود؛ و هیچ‌گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود، و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت می‌دهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه
حق.»
 آیت‌الله طالقانی اگرچه بسیار نابهنگام و در سال‌های نخستین پیروزی انقلاب از دنیا رفت اما تأثیر منش و رفتارش برای همیشه در تاریخ انقلاب باقی خواهد ماند.