وجود بافت مسکونی در اطراف چهارباغ پایین و سپس به وجود آمدن مدرسهها، مغازهها و بازارچههای مختلف و عبور جمعیت زیاد از دل آن باعث میشد که چشمانداز و نظافت چهارباغ عباسی را نداشته باشد. از طرف دیگر در دهه چهل و پنجاه عبور کابلها و لولههای مختلف از جمله آب و فاضلاب، تلفن و سپس گاز باعث شده بود که چهارباغ پایین همیشه در تخریب و بازسازی مجدد باشد. از سوی دیگر درختکاری خیابان چهارباغ پایین هم آن چنان مورد دقت وتوجه اهالی و مسئولان امر قرار نمیگرفت و به همین جهت دو منظر فضایی و دو فضای سبز متفاوت در چهارباغ پایین و چهارباغ عباسی به وجود آمده بود. شهرداری نیز اهمیتی که به چهارباغ عباسی مینهاد را به هیچکدام از خیابانهای دیگر شهر نمینهاد. به طور خلاصه چهارباغ عباسی فرزند اصلی بود و چهارباغ پایین فرزند صیغهای شهرداری بودند! البته در این میان موضوع گردشگری در رونق چهارباغ عباسی و توجه مدیران شهری به آن بسیار تأثیرگذار بود. وجود هتلها، میهمانخانه و مغازههایی که در واقع ویترین شهر محسوب میشدند، در خیابان چهارباغ عباسی، آنجا را چشموچراغ مدیریت شهری کرده بود.
دروازه دولت به سمت شمال مسیر شهری به روستایی!
در متنی که شصت سال پیش به قلم محمد سعید امامی نوشته شد، آمده است: «شما به محض اینکه از طرف دروازه دولت به سمت شمال میروید،همه چیز رنگ دیگری به خود میگیرد و به کلی وضع عوض میشود و مانند این است که از شهری به دهی وارد شدهاید. اینجا خیابان چهارباغ شمالی یا نو است، تنها درختان و خیابانبندی پیادهرو و سوارهرو به همان ترتیب و شاید درختان سرسبز و خوشمنظرتر باشند؛ ولی در سایر چیزها بین چهارباغ جنوبی و چهارباغ شمالی خیلی تفاوت است. در اطراف خیابان، پیاده روها خراب و گود و بلند است و گاه چالهها پدیدار، کابل زیر زمین تلفن و کندوکوب راههای فاضلاب مزید بر علت شده و برای عابران تولید زحمت کرده و در زمستان قسمتهای گود آن باتلاقهایی ایجاد میکند و اگر احیانا شبها چراغ خاموش باشد، خطراتی هم متوجه عابران میشود. در کنار خیابان و جویبارها در فاصلههای مختلف زباله و کثافت توده شده و محل تولید میکروبهای زیانآور است، تا خیابان محمدرضاشاه (مسجد سید) این آسفالت خراب امتداد دارد. از آنجا به بعد تا میدان پهلوی پیادهروها خاکی است و در تابستان گرد و غبار و در زمستان گل و لای عابران را دچال اشکال و دردسر میکند. بیشتر خیابانهای شهر دو طرف پیادهرو آسفالت آنها آسفالت شده، در صورتی که موقعیت این خیابان را ندارند و معلوم نیست به چه علتی اقدام به آسفالت این تکه خیابان که محل عبور و مرور زیادی است تاکنون نشده است» (اصفهان، ش 1070، 14 بهمن 1341).
چهارباغ جنوبی؛ الگوی چهارباغ شمالی!
ادامه این متن در شماره بعد روزنامه اصفهان که به تاریخ اول اسفند ماه 1341 منتشر شده، نقل شده است: «در قسمت پیادهرو عریض وسط خیابان چهارباغ شمالی، سابق مقداری شن و ماسه ریخته و گاهی آبپاشی هم میشد و برای پیادهروها چندان زحمتی نداشت. (صرف نظر از گرد و غبار تابستان وگل و لای زمستان که قابل گذشت و تحمل نبود) و راهی بود که نسبتا راحت بود و عابران دچار زحمت دوچرخهسوارهای بیبند وبار نمیشدند. پارسال شهرداری فکر بکری کرد و در این پیاده رو دست به چمنکاری زد و آن را به سه قسمت تقسیم کرد. یکی چمن، یکی پیادهرو و دیگری برای دوچرخهسوار. با وجودی که شهرداری این آزمایش و تجربه را چندین سال پیش در خیابان چهارباغ جنوبی کرده، هزینه هنگفتی هم صرف کرده بود؛ ولی مردم چمنها را پامال و خراب میکردند. پس از چند سال تکرار این شاهکار مجبور شد از چمنکاری صرف نظر و آن را موزاییک بکند و دو طرف را هم برای دوچرخه سوار اختصاص بدهد و به مراتب اکنون از وضع ناجور پیش بهتر و پسندیدهتر است و علاوه بر این که آبرومندتر است، برای پیادهروها و دوچرخهسوارها هم راحتتر است. و هر کدام وظیفه خود را میدانند و به کسی صدمه و اذیتی وارد نمیشود.
درختکاری، معضل چهارباغها!
در ادامه همان نوشته در همان تاریخ نویسنده، چنین روایت کرده: «در وسط خیابان چهارباغ شمالی که چمنکاری شده و برای خالینبودن عریضه چند ریشه درخت نیمهخشکیده هم به قطر یک چوب کبریت کاشته و فعلا بیشتر آنها از بین رفته و لگدکوب عابران و منظری ناپسند دارد و بر زیب و زینت خیابان افزودهاند. در قسمت پیادهرو و دوچرخهسوار و نیز در بعضی تکههای آن به عوض ماسه و شن، ریگ و سنگهای درشت ریخته شده و در ایجاد سنگلاخ جهت عابران شهرداری ابتکار جالبی به کار برده است و باید به این حسن سلیقه آفرین گفت. قسمت دیگری که باید مورد عنایت و توجه قرار گیرد، درختکاری اطراف جویهای این خیابان است که بعضی درختان خشکیده و مقدار زیادی در طرفین جویها عریان و بیدرخت است و همه ساله شهرداری از همان درختها چوب کبریتی استفاده کرده و کاشته است و پس از چند روز چون مراقبتی در خرید آن نشده، خشکیده یا باد شدید آن را انداخته یا عدهای ولگرد از ریشه بیرون آوردهاند. خوب به خاطر دارم در دوران درخشان زمامداری مرحوم صوراسرافیل، آبادکننده اصفهان، در موقع درختکاری خیابان چهارباغ شمالی، کارگران را وادار میکرد برای گود درآوردن درختان، خودشان در محل گود رفته و بنشینند و اگر جا وسیع و کافی نبود، باید گود را جادارتر کرده، پس از آن درخت را میکاشتند. همیشه میفرمود نزد من به بار آوردن یک درخت مانند تربیت یک آدم است. از اقداماتی که بایستی در این خیابان صورت پذیرد، اصلاح جویهای اطراف خیابان و جدولبندی آنها با نقشه کامل و طرز شایسته است. جدولبندیها در اثر بیمراقبتی، خراب و پست و پلید و بیقواره شده؛ به طوری که در بعضی جاها آب جویها به خیابان سرایت و قسمتی ازخیابان دریاچهمانند شده و وسایط نقلیه با اشکال و تصادف عبورومرور میکنند. جدولبندی اینجا را هم باید مثل چهارباغ جنوبی با رعایت محل آن جور درختان انجام داد و از طرز و ترکیب کنونی بیرون آورد. در تنظیف و اصلاح خیابان هم مسامحه و سهلانگاری میشود و مثل اینکه اینجا جزو شهر اصفهان نیست و در تمام طول خیابان فاصله به فاصله زباله و کثافت زیادی روی هم ریخته و کسبه اطراف خیابان مانند این است که خود را موظف میدانند این کار برجسته را بنمایند و این مزبلهها مکان نشو و نمو هزاران میکروب زیانآور و منظره زشت و ناهنجاری دارد. مسئله دیگری که بایستی مورد عنایت قرار گیرد، تجاوز کسبه و پیشهوران در طرف خیابان به جلوی دکهها و مغازههای خود است که این عمل بسیار ناپسند و برخلاف تمام اصول مقررات و در تمام خیابانهای این شهر جاری و ساری است و شخص را به یاد بساطاندازی روزهای هفته از شنبه بازار تا هفتهبازار که در میدان قدیم و چهارسو و سایر محلههای اصفهان معمول بود، میاندازد. با این فرق که آنها در یک روز بود و اینها همه روزه است و متجاوزان گمان میکنند جلوی مغازه هم جزو محل استیجاری آنهاست… خیابان چهارباغ شمالی امروز مورد توجه خودی و بیگانه است. سابقا جهانگردان ماهی یکی دو نفر به اصفهان میآمدند؛ ولی هم اکنون در اثر بسط و توسعه راهها و فراهم بودن همه نوع وسایل حملونقل و میهمانخانهها، روزبهروز تعداد مسافران و جهانگردان به این شهر تاریخی زیاد میشود و چون راه تهران و یزد و کرمان و بندرعباس هم از این خیابان است، تقریبا میتوان گفت راه همگانی مسافران است. بنابر این شایسته است طوری این خیابان را تنظیف و آراسته و زیبا بیارایید که باعث شرمساری و سرافکندگی و آبروریزی نشود. محمد سعید امامی»(اصفهان، ش 1073، 1 اسفند 1341).