دکتر احمد باقری مقدم در گفتوگو با اصفهان زیبا میگوید: «عدم تمرکز مدیریت یکپارچه بر دو حوزه ماساژ تفریحی و درمانی موجب سوءاستفاده برخی افراد شده و تنها راه برخورد با آنها، همکاری بین بخشی میان ادارهکل ورزش و جوانان، هیئت پزشکی ورزشی، میراث فرهنگی، فنیوحرفهای، دستگاه قضایی، نیروی انتظامی و استانداری است، اما این هماهنگی را نمیبینیم.» سخنگوی ستاد کرونا استان نیز هرگونه تخلف بهداشتی را برعهده مدیرکل ورزش و جوانان دانسته و میافزاید: «حوزه ماساژ رها شده و نظارتی بر آن وجود ندارد.» این در حالی است که اداره اماکن نیز مسئولیت را برعهده اتاق اصناف میگذارد.
شَتَرق! قولنج آدم را میگیرد و دست و پا را میکشد و میرود زیر دوخم و تا به خودت بجنبی، صدای مهرههای کمر و گردنت بلند شده است! حضرت استاد معتقد است که «این کار، پدر طب کایروپراتیک است!» او تمام دهکورههای وطن را گشته و در بَرِ شکستهبندهای بسیاری فن آموخته و مراجعانش معتقدند که «معجزه میکند.» و از اتفاق، کراماتی فیزیکی هم دارد و گفته میشود که آدم چوله را راست میکند. شاید برای همین است که فتیله را کشیده بالا و دودش به چشم خلایق رفته و ما را برآن داشته تا ضمن شرفیابی ببینیم که باشد آنکه خوانندش ماساژور!
مشتمالچیِ عارف با سبیل دسته کتری!
بوی دمنوشهای گیاهی در فضا وول میخورد و جناب منشی در حال مشتومال تلفنی مخاطب آن سوی خط است، دفتر مشتریها در برابرش باز. آدمها، بعضی سرخوش و برخی ناخوش، کج و معوج وارد اتاق ماساژ میشوند و شق و رق و پرهیجان برمیگردند. هوا خفه است و تنها دو پنجره مربعی کوچک، سی درجهای باز هستند. نور هالوژنهای رنگی فضا را عرفانی کرده است. دورتادور اتاق انتظار، آقایان و خانمها منتظر نشسته، برخی مشغول گپوگفت و برخی دیگر سرشان در گوشی است. سه ماسک سه لایه پوشیدهام و نزدیک است در دموبازدم و عرق صورتم غرق شوم. به نظر میرسد اینجا کرونا نیامده، مشتریها و اساتید فن هم به ظاهر مشکلی با آن ندارند. حتی حضرت استاد پس از اینکه میفهمد واکسن زدهام مسخرهام میکند! شواهد نشان میدهد اینجا جایِ دو قشر آدم است، بادردها و بیدردها. بادردها به دو گروه تقسیم میشوند: نخست آنهایی که حاضرند برای به دست آوردن سلامتیشان هرکاری را فارغ از هزینه آن انجام دهند و دوم آنهایی که از درمانهای دیگر نتیجه نگرفته و به اجبار به اینجا آمدهاند. این فعالیت، در درمانهای خودمانی و غیررسمی دستهبندی میشود که فعالان آن در حاشیه طب رسمی فعالیت میکنند، در عین حالی که به تشخیص و درمان رایج نظام پزشکی تنه میزنند و مشروعیت خود را از کمکارآمدی، عدم تشخیص و درمان درست از سوی مبادی رسمی کسب میکنند. بی دردها هم محض فال و تماشا و کیفِ بدنی به اینجا میآیند. ایشان، دستهای از آدمها هستند که ماساژ برایشان یک تفریح بدنی مفرح محسوب میشود، گلهای مراجعه میکنند و مثل باقلوا کارت میکشند و میروند. نکته مهم ماجرا اما اینجاست که ماساژ برای قاطبه مردم یک عادت لاکچری به حساب میآید. با نگاهی به نقشه پراکندگی مراکز ماساژ در اصفهان درمی یابیم که مشتمالچیها از سیتیسنتر تا خیابان هشتبهشت غربی پراکندهاند و از آن سو، سر از ملکشهر و شاهینشهر درمیآورند، مابقی هم احتیاجی به مشت و مال ندارند.
آقای فلانی در ویدئوی آیجیتیوی!
در همسایگی زن و مردی مینشینم. زن، تندوتند با تلفن همراهش حرف می زند و آدرس اینجا را میدهد و از کرامات حضرت استاد تعریف میکند. حرفهایش که تمام میشود نگاهی به عکسهای رادیولوژی من میاندازد و پوزخندزنان میگوید: «معلومه تا حالا اینجا نیومدین!» میگویم: «نه، بارِ اوله.» میگوید: «آقای فلانی کارش حرف نداره. من همه خونوادم رو آوردم اینجا، دردهای قدیمی که داشتیم رو کشید بیرون.» انگار کِشو بوده است! به حرفهای تبلیغاتیاش فکر میکنم و منتظرم تا نوبتم برسد. مردی تنومند با سبیل فلفل نمکی کت و کلفتی از اتاق ماساژ بیرون میآید و به آشپزخانه میرود و دست و پرش را میشوید و به اتاق ماساژ برمیگردد. لباس فرم پوشیده و از رفتار مشتریها مشخص است که او خودِ خودِ حضرت استاد است. در این بین، منشی برای همه دمنوش میآورد؛ اما من تمایلی نشان نمیدهم. چند مشتری دیگر وارد میشوند. جا برای نشستن و هوا برای تنفس نیست. همه از دم، شلماسکاند! خوشبختانه خانم و شوهرش به اتاق میروند و این بار، مردی حرّاف جای آنها مینشیند. او هم با اشاره به عکسهای رادیولوژی میگوید: «حیف پول. آقای فلانی تا نگات بکنه میفهمه چته. من پنج سال یه درد عجیبی داشتم که از توی سینوس راستم شروع میشد و میاومد توی چشمهام و میرفت توی گوش و گردن و دست چپم.» ماسکش را برمیدارد و ادامه میدهد: «صدتا دکتر هم رفتم فایده نداشت تا اینکه اومدم اینجا و با یه جلسه، همه دردام بر طرف شد.» حس میکنم ویدئوی آیجیتیوی توی اینستاگرام است! تلاش میکنم بروم ویدئوی بعدی، اما طرف زبان به کام نمیگیرد.
شمع و گل و پروانه و ماساژ!
نوبت به من میرسد و وارد اتاق میشوم. صحنه، صحنه فجیعی است. یک میز تحریر کوچک که با پارچه قلمکار پوشیده شده کنار اتاق قرار دارد و روی آن چندین گلدان گل و شمع و شمعدان چیدهاند و یکی دو پیاله چینی پر از شربت نبات و زعفران هم روی آن است. وسط اتاق، تخت سپید ماساژ دیده میشود که سوراخی برای نفسکشیدن موقع ماساژ دارد. گوشه اتاق هم نزدیک به سی قاب شیشهای روی هم چیده شده که حضرت استاد با نوعی فروتنی پرنخوت میگوید انواع و اقسام مجوزها، گواهینامههای شغلی و تقدیرنامه و… است. با من، شش نفریم: سه مرد و سه زن. حالِ بیماری در اتاق عمل را دارم که توأمان دچار ترس و تعجب شده است. بعدا متوجه میشوم همه کارآموز هستند، اما چه کارآموزهایی؟ پزشکان متخصص ارتوپدی که برای تلمذ نزد حضرت وی آمدهاند تا پندی بگیرند که آن، بِه! استاد که از آن اصفهانیهاست! اول از همه با اشاره به عکسهای رادیولوژی میگوید: «چِدِس؟!» میگویم طبق آخرین یافتههای متخصصان مشهور خیابان آمادگاه، مهره دیسکم زده بیرون، مهره بالایی هم درگیر شده و اندکی هم انحراف ستون فقرات دارم. اخمهایش را میکشد تو و میگوید: «ما چیزی به عنوان بیرونزدگی دیسک نداریم.» بعد، با لیزر برگه پرینت شده ستون فقرات انسان را روی تخته وایتبرد نشان میدهد و میگوید: «بیماریهای ستون فقرات از نظر ما افتادگی شانه، افتادگی لگن و انحراف ستون فقراتس.»
سپس، باانتقاد فراوان از نحوه ویزیت بیماران در بارگاه متخصصان میگوید: «شرط میبندم فقط پنج دقیقه ویزیتت کرده!» به رو نمیآورم اما راست میگوید. در ادامه از شغل و سبک زندگیام میپرسد و از اینکه آیا تا به حال عمل کردهام یانه؟ آیا جاییم شکسته؟ آیا بیماری خاصی مثل صرع، تنگی نفس یا بیماری قلبی دارم یانه؟ و خلاصه یک عرض حال بایسته میگیرد و اضافه میکند: «زبوندا درآر!» بیفاصله تشخیص میدهد که علاوه بر زباندرازی، طبعم سرد است و مشکلات گوارشی دارم و… در نهایت اشاره میکند که «دراز بکش.»
کشتی ژاپنی روی تخت یکنفره
دراز میکشم روی تخت. پنج نفر آدم میآیند دورتا دورم. حضرت استاد نقاط چاکرا را از زیر گلو تا زانو با نامردی تمام فشار میدهد و میگوید: «اینجا درد داره؟» میگویم بله. میگوید: «یادت باشه.» برمیگردم و به پشت میخوابم و صورتم در سوراخ وقت وارونگی فرو میرود. دوباره با نامردی تمام نقاط چاکرا را از بالای شانهها تا پشت ماهیچه پاهایم پیدا میکند و می فشرد و من جیغ میکشم. میگوید: «اینجا درد داره؟» پاسخ مثبت است. میگوید: «یادت باشه.» تا به خودم بیایم با چنان حرکات حرفهای از بالای شانهها تا نزدیک لگن را میفشرد که آه از نهادم بلند میشود و نفسم در نمیآید. کارورزها میگویند در میان جیغ و خنده نفس عمیق هم بکش! من هم نامردی نمیکنم، جیغ میکشم و میخندم. برم میگرداند و دوباره به همین شیوه صداهای بدنم را درمیآورد. بعد میگوید: «دست راستت را بگذار روی شانه چپت.» میگذارم. ناگهان شترق، گردنم را به سمت راست میچرخاند و بعد میرود سراغ دست چپ و شانه راست و شترقی دیگر. دوباره به شکم میخوابم و میرود سراغ مهرهها و به کارآموزانش میگوید: «ببینید، ستون فقراتش تابیدس.» شروع میکنند به عکسگرفتن. پاهایم را میکشد و پاشنه پاها را به هم میزند و میگوید: «ببینید جفت نیست. این آقا افتادگی لگن داره.» و ناگهان با حرکت حرفهای دیگری پاها را میکشد و میآید روی تخت و به جان سر و صورت و گوش و بینیام می افتد. در نهایت، نفسزنان میایستد کنار تخت و تمام نقاط درد را فشار میدهد و میگوید: «درد داره؟» میگویم نه انصافا. لبخند ملیحی میزند و میگوید: «انصافت به دلم نشست.» کار که تمام میشود، با سادهلوحی تمام از حضرت استاد میپرسم: «یعنی من الان خوب شدم دیگه؟!» میزند زیرخنده و میگوید: «ما ادعا نداریم که کسی رو درمان میکنیم، ما فشار محیط و عضلات رو از روی بدن ورمیداریم. هرکسیهم ادعای درمان داره دروغ میگه. کار ما طب بدون دارو است، یعنی فقط با فیزیک بدن سروکار داریم.» بیرون که میآیم انگار روی هوا راه میروم. به این فکر میکنم که حضرت استاد سه روز بیشتر در هفته کار نمیکند، صبح تا شب مشتریِ چهارصدهزارتومانی دارد، پولش از پارو بالا میرود و حالا که دو هفتهای از مشتومال گذشته، آش همان و کاسه همان است! روابطعمومی علومپزشکی میگوید: «نظامپزشکی صرفا نظارت محدودی بر این مراکز دارد اما آنها مجوزشان را از ادارهکل تربیت بدنی میگیرند.» او همچنین تأکید میکند که «این کارها در و دکان است و نباید گول آنها را بخورید.»
هیئت پزشکی ورزشی: حوزه ماساژ رها شده است
رئیس هیئتپزشکی ورزشی استان در گفتوگو با خبرنگار اصفهانزیبا میگوید: «فدراسیون پزشکی ورزشی متولی آموزش و صدور گواهینامه ماساژ ورزشی است، اما این به آن معنا نیست که افراد مجوز کار دارند.»
او تأکید دارد که این هیئت «صرفا مجوز مراکز ماساژ و حرکات اصلاحی را برای افرادی که دارای گواهینامه آموزش هستند صادر میکند.» صدور این مجوز به گفته او «منوط به رعایت استانداردها، پروتکلهای بهداشتی، فنی و اخلاقی است و باید صرفا مسئول فنی و پرسنل آموزشدیده در این مراکز خدمات ارائه کنند.»
دکتر احمد باقری مقدم، تعداد مراکز دارای مجوز را نزدیک به سی مرکز عنوان میکند و از حضور دائمی بازرسان این هیئت در این مراکز خبر میدهد. در حالی که نمیداند همه این مراکز در حال فعالیت هستند، بهخصوص بیمجوزها. او در پاسخ به این سؤال که چه کسی متولی نظارت بر فعالیت این مراکز است، از عدم تمرکز مدیریت یکپارچه سخن گفته و میافزاید: «حوزه ماساژهای تفریحی و ریلکسیشن مربوط به میراث فرهنگی و گردشگری است و آموزش آنها را سازمان فنیوحرفهای به عهده گرفته و صدور مجوز نیز برعهده میراث فرهنگی است.»
باقری ادامه میدهد: «بنابراین نظارت بر این حوزه ارتباطی به ما ندارد و مسئولیتی هم در قبال آنها نخواهیم داشت! این دوپارگی ناشی از عدم تمرکز مدیریت یکپارچه بر این دو حوزه است و همین امر، موجب سوءاستفاده برخی شده است. آنها مراکزی تأسیس کردهاند که از هیچکدام از این دو مرجع مجوز ندارند و بعضا هم ممکن است به صورت زیرزمینی فعالیت کنند.»
رئیس فدراسیون پزشکی ورزشی مدعی است که «تعرفه ماساژهای مراکز ما مشخص است ولی تعرفه ماساژهای تفریحی را نداریم.» این در حالی است که به گفته او، «آخرین مصوبه تعرفه ماساژهای ما مربوط به سال 98 بوده و پس از آن چیزی مصوب نشده است. درگذشته، تعرفه هر ساعت ماساژ 80هزار تومان بود که حالا نهایتا با وجود تورم ممکن است 100 تا 120 هزار تومان افزایش داشته باشد.»
او نظارت بر این حوزه را یک کار گروهی میداند و معتقد است که «کنترل و ساماندهی ماساژ در کشور و در استان نیازمند همکاری بین بخشی است. از حوزه قضایی و دادستانی محترم استان تا اداره اماکن، ورزش و جوانان، میراث فرهنگی و گردشگری، نیروی انتظامی و حتی استانداری باید روی این قضیه تصمیم بگیرند و ضمن مشخصکردن مراکز مجاز، بعدا با ایجاد طرحی یکپارچه اقدام به تعطیلی مراکز غیرمجاز کنند. همچنین مراکز مجاز را تحت کنترل شدید قرار دهند تا بتوان آنها را کنترل کرد. اما متاسفانه همکاری بین بخشی در این زمینه رها شده است.» به همین خاطر به نظر میرسد که نمیتوان از این مراکز به جایی شکایت برد و پیگیری کرد.
باقری همچنین معتقد است که «ممکن نیست ارتوپدها برای یادگیری به چنین مراکزی مراجعه کنند. در شرایط کرونایی هم این مراکز اصلا اجازه فعالیت ندارند و هرجایی که باز است به خلاف باز است.»
رئیس فدراسیون پزشکی ورزشی تأکید دارد که «این مراکز حتی در شرایط نارنجی هم اجازه فعالیت ندارند و صرفا باید در شرایط آبی فعالیت کنند. بنابراین اساسا مشکل دارند و نیازمند ساماندهی هستند. پیشنهاد ما این است که سازمانهایی که در این زمینه دخیل هستند، طی برنامهای به عنوان طرح ساماندهی ماساژ در استان متولیان را مشخص و حوزهها را تفکیک کنند؛ آن وقت در صورت گزارششدن هرگونه تخلف ما میتوانیم این گزارشها را به اداره اماکن و دادستانی ارجاع کنیم تا پلمب شوند یا مورد اعمال قانون قرار بگیرند، ولی در استان این همت وجود ندارد.»
جعفری، رئیس دفتر رئیس اداره اماکن اصفهان نیز ضمن آنکه از مصاحبه تلفنی سرباز زد، اعلام داشت: «نظارت بر قیمتها و وضعیت مراکز ماساژ احتمالا بر عهـــــده اتحادیـــــه و اتاق اصناف و مصوبه کمیسیون نظارت است.»
ستاد کرونا: مسئولیت به عهده ورزش و جوانان است
سخنگوی ستاد کرونا استان نیز در گفتوگو با خبرنگار اصفهانزیبا، همه مسئولیتها را بر عهده ادارهکل ورزش و جوانان دانسته و میگوید: «مدیرکل این سازمان در جلسات ستاد شرکت داشته و به ایشان ابلاغ شده است که باید مستقیما بر همه سالنهای بدنسازی نظارت داشته باشند.»
او معتقد است: «اکنون که شرایط نارنجی و زرد شده، در دستورالعمل طرح جامع هوشمند تغییـــــراتی داشتهایم. بنابراین تغییرات، مراکز ورزشی سرپوشیده با تعداد محدودی بین 30 تا 50 میتوانند فعالیت داشته باشند. این، مصوبه ستاد است و تمام مسئولیت و نظارت بر اجرای درست آن با ورزش و جوانان و بهداشت و درمان استان است. اگر گزارش تخلفی داده شود، با گزارش بهداشت و درمان این محل با حکم قضایی پلمــــب میشود.»