خیمه در رود!

شانه زاینده‌رود خشک، آخرین پناه چشم‌های ترِ کشاورزان اصفهانی شده؛ اهالی غرب و شرق پس از سال‌ها پیگیری، پناهی جز بستر بی‌آب رودخانه نیافته‌اند و از دوشنبه شب گذشته با دایرکردن چادر در کف رودخانه بی‌آب و در هوای ابری و آلوده و سرد اصفهان به امید معجزه بست نشسته‌اند. دوشنبه، سه‌شنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، جمعه و شنبه، شش روز متوالی؛ همه روزهایی که اهالی شرق به امید دستیابی به حقابه برای کشت پاییزه، خانه‌های خود در 30کیلومتری اصفهان را رها کرده‌اند و به اصفهان آمده‌اند.

کشاورزان اصفهان، پس از اینکه ماه گذشته در مقابل دفتر یکی از نمایندگان مجلس، تجمع کردند، روز دوشنبه گذشته با تجمع در مقابل آب منطقه‌ای و صداوسیما مطالبه خود را تکرار کردند و خواستار تخصیص حقابه شدند. چند روز پس از آن، مرد و زن روانه رودخانه شدند و شانه‌به‌شانه پل خواجو، یار دیرینه زاینده‌رود، چادر علم کردند و پنج شب متوالی در سرمای موذی آبان ماه را زیر لحاف آسمان به سر کردند؛ تجمعی آرام و بدون سروصدا و تنها با یک درخواست: «حقابه»؛ واژه مشترکی که ترجیع‌بند تک‌تک جملات کشاورزان است؛ فرقی نمی‌کند؛ چه آن‌هایی که میان‌سال هستند و بی‌آبی نان از رویِشان بریده و چه آن‌ها که پا به سن گذاشته و در این بیست سال، گرد خشکی زاینده‌رود دویده روی موهایشان و کمرشان را خموده.

یک مطالبه ساده

دست‌های چروکیده و فرتوت، چهره‌های آفتاب‌سوخته و چشم‌های نگران و خشم فروخورده، شناسنامه زنان و مردان شرق اصفهان است؛ یکی مثل حاج‌اکبر، 77ساله که از وقتی چشم بازکرده و یادش می‌آید، شغل آباواجدادی‌اش کشاورزی بوده. اهل زیار است و پوستی تیره و زنگ‌زده دارد. 40 جریب زمین دارد که سال‌هاست خشک و بایر رها شده و هر بار نداری ناچار به فروش یک تکه زمینش کرده. نشسته کف رودخانه نمناک. حرف که می‌زند، کشاورزان دیگر دورش حلقه می‌زنند و حرف‌هایش را تأیید می‌کنند. می‌گوید او و باقی زنان و مردانی که کف رودخانه ساکن شده‌اند، دل پُردردی دارند: «روز دوشنبه ساعت‌ها جلوی آب منطقه‌ای تجمع کردیم و مطالبه‌مان را فریاد زدیم، اما مدیر از اتاق خود بیرون نیامد که نیامد! سؤال من از این مسئولان این است ما که اینجا جمع شده‌ایم، آدم نیستیم؟ کجا باید برویم و حقمان را طلب کنیم؟ جای نرفته نگذاشته‌ایم. وزارتخانه، آب منطقه‌ای، فرمانداری، استانداری، دفتر مسئولان استان، صداوسیما، هر کجا که به عقلمان می‌رسید، رفتیم! »  این گزارش البته روز چهارشنبه تهیه شده و روز جمعه، وزیر نیرو به همراه استاندار اصفهان و تعدادی از نمایندگان استان در جمع کشاورزان حاضر شده و شنونده دغدغه‌ها و مطالباتشان شدند.
چشمان عسلی پیرمرد تر می‌شود وقتی این جملات از دهانش بیرون می‌آید و راه گونه را می‌گیرد: «مدیونی اگر این حرف‌ها را ننویسی! برخی از مسئولان به ما می‌گویند شغلتان را عوض کنید. آخر این چه حرفی است که به ما می‌زنند، بعد از 80 سال عمر دنبال چه کاری بروم. والله من و همه این آدم‌هایی که اینجا می‌بینید، سال‌هاست که از روی زن و بچه خودمان خجالت می‌کشیم. بعضی‌هایشان نان شب ندارند بخورند. یخچالشان خالی خالی است. از کجا بیاورند خرج زن و بچه را بدهند؟!» مرد دیگری که جانباز است و یک پایش را در جنگ تحمیلی از دست داده، به میان حرف‌های او می‌آید و می‌گوید: «با این وضعیت جسمانی چند روز است که اینجا هستم، آیا این انصاف است من و امثال من که برای این کشور جنگیدیم، حالا خجالت‌زده خانواده‌مان باشیم؟ نتوانیم از پس نیازهای معمولی آن‌ها برآییم؟ آب حق قانونی ماست. براساس طومار شیخ‌بهایی کشاورزان حقابه دارند؛ اصلا آب قباله زنانمان است. پولش را داده‌ایم و خریده‌ایم. فقط هم سهممان را می‌خواهیم، نه بیشتر و نه کمتر، ولی کسی مطالبه ما را پاسخ نمی‌دهد.»

تجمع نجیبانه!

گعده کشاورزان مدام شلوغ‌تر می‌شود. زن‌ها و بچه‌ها روبه‌روی چادر زیرانداز انداخته‌اند و ساکت و بی‌صدا نشسته‌اند و لابد به آینده نامعلوم و مبهم خود و بچه‌هایشان فکر می‌کنند. دو سه مرد دیگ غذا را عقب وانت گذاشته‌اند و بسته‌های غذا را بین کشاورزان توزیع می‌کنند. سوز سرما سیلی می‌کوبد به صورت مرد میان‌سال که چهارزانو زده کف رودخانه. می‌گوید 3 هکتار زمین دارد که در این سال‌های بی‌آبی همه آن‌ها را تبدیل به باغ کرده، اما «حالا دیگر آب برای ترکردن باغ‌ها هم نیست؛ البته آب برای انتقال به این طرف و آن طرف ظاهرا هست، اما برای ما کشاورزان بینوا که سال‌هاست داریم می‌سوزیم و می‌سازیم، نه.» می‌گوید دختر و پسر دم بخت دارد، اما زیر کشت نرفتن زمین‌هایش دست‌هایش را خالی گذاشته و او را شرمنده کرده: «ما 250 میلیون متر مکعب آب سهمیه داریم، اما بهمان کامل ندادند!» اشاره او به مصوبه خرداد ماه شورای تأمین آب استان است که براساس آن، در سال آبی گذشته باید 250 میلیون مترمکعب آب به کشاورزان اختصای می‌یافت؛ در حالی که کشاورزان می‌گویند از این میزان، فقط 62میلیون مترمکعب آب به آن‌ها اختصاص داده شده و آن‌ها نزدیک به 190 میلیون مترمکعب آب طلب دارند؛ آبی که حالا خبری از آن نیست و کشاورزانی که به آن‌ها وعده داده شده بود و تاکنون منتظر بازگشایی برای کشت پاییزه بودند، بدون آب ماندند و امیدشان نقش بر «آب» شد، چرا که حسن ساسانی، مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای اصفهان در گفت‌وگو با «ایسنا»، «آب» پاکی را ریخته روی دست کشاورزان و گفته که زاینده‌رود بازگشایی نخواهد شد. او هم مثل خیلی‌های دیگر راه چاره را امید به سخاوت آسمان دانسته و گفته: «درحال حاضر تأمین آب امکان‌پذیر نیست و امیدواریم با بارش‌های آذر و دی و با پایش حجم مخزن سد زاینده‌رود و میزان ورودی به حجم مخزن، در کارگروه سازگاری با کم آبی در این خصوص تصمیم‌گیری کنیم.»

حق مصوبمان را بدهند

کشاورزان می‌گویند از این وضعیت خسته شده‌اند. مردی که حدودا 60ساله می‌زند و 30 جریب زمین در زیار دارد و منتظر بازگشایی آب برای کشت گندم و جو است، می‌گوید: «اگر آب حق ما نبود، چرا مصوب کردند که بهمان آب بدهند و نمی‌آیند مرد و مردانه این را رودررو به ما بگویند، اگر حق است، چرا سهممان را نمی‌دهند؟ از زمانی که آب را به جاهای دیگر بردند و صنعت را فربه‌تر کردند ما را بدبخت کردند. همه داروندار ما این زمین‌های کشاورزی بود و محصولاتی که از آن برداشت می‌کردیم. روزگاری چند خانوار را نان می‌دادیم، حالا شده‌ایم صدقه‌بگیر این و آن، درحالی که ما هم دلمان می‌خواهد، مثل بقیه آدم‌ها زندگی راحت و بی‌دردسری داشته باشیم. بیکار که نیستیم با زن و بچه در گرما و سرما این همه را بلند شویم بیاییم اینجا. برای گذراندن زندگی‌مان دار و ندارمان را فروختیم. دیگر چه داریم که بفروشیم؟ همین زمین‌هایمان را هم فروختیم. دیگر چیزی نمانده. زمین بی‌آب چه فایده دارد؟ آب دیگر برای باغ‌ها هم نیست.»
تقویم زندگی اهالی شرق اصفهان با موعد پرداخت یارانه‌ها ورق می‌خورد؛ درآمد ناچیز و اندک که در این روزهای خشکسالی تنها درآمد آن‌ها به شمار می‌آید. حرف از پرداخت خسارت به کشاورزان که به میان می‌آید، مردها خشمگین می‌شوند و همه با هم شروع می‌کنند به بلند بلند حرف‌زدن. جملات از دهان یکی بلندتر به بیرون پرتاب می‌شود: «کدام خسارت؟ نزدیک دو سال است که کشت نداشته‌ام، فقط 5 میلیون تومان به من خسارت داده‌ام. 5 تومن پول کتاب و دفتر بچه‌هایم هم نمی‌شود! ما صدقه‌بگیر نیستیم و نان گدایی نخورده‌ایم. می‌خواهیم کار کنیم و خودمان پول درآوریم. ما پول آب را داده‌ایم، اما حالا به ما آب نمی‌دهند. ما زاینده‌رود را می‌خواهیم.»
مرد این را می‌گوید و شروع می‌کند زیر لب زمزمه‌کردن: «زاینده‌رود، کو آب‌های زلال و ماهی‌های کپور و… .» صدای پچ‌پچ‌زن‌ها و مردهای کشاورز پیچیده به آواز مردی که صدایش را رها کرده زیر پُل خواجو و چه غمگین و اندوهناک می‌خواند؛ شاید مرثیه‌ای شبیه به آنچه در دل کشاورزان می‌گذرد و کسی از آن خبر ندارد! مرغان دریایی بالای چادر کشاورزان در زاینده‌رود خشک به پرواز در آمده‌اند و آن‌ها را همراهی می‌کنند. رهگذران لحظه‌ای درنگ می‌کنند و به تماشای کشاورزان می‌ایستند. زیرلب چیزی می‌گویند و به سرعت رد می‌شوند. آسمان ابری و آلوده در حال تاریک‌شدن است و سرما شهر را در آغوش گرفته. کشاورزان، اما سرما و گرما نمی‌شناسند. آن‌ها فقط یک مطالبه دارند: «آب» و دیگر هیچ!

بعد از تحریر

در ساعات پایانی روز گذشته، وزیر نیرو و مسئولان استان پس از بازدیدهای میدانی، در جلسه ای مفصل به بررسی جوانب مشکل کم‌آبی و بحران های ناشی از آن برای اصفهان پرداختند . هم‌زمان، جمع زیادی از مردم اصفهان با حضور در بستر خشک رودخانه زاینده‌رود، به کشاورزان تجمع‌کننده پرداختند و از مطالبات قانونی آن‌ها اعلام حمایت کردند. سفر دیروز وزیر و برنامه های متراکم او و جلسات فشرده، اگر به نتیجه منجر شود، امید مردم اصفهان را به احیای زاینده‌رود زنده خواهد کرد.