بر اساس نظریهای تاریخی در حدود سال 540 قبل از میلاد مسیح و در زمان بختالنصر، کوروش پس از فتح بابل اسرای یهودی را که در آن زمان در بینالنهرین میزیستند، آزاد و به حوالی شوش منتقل میکند. اما به علت شباهتهای اقلیمی و جغرافیایی دامنههای فلات مرکزی زاگرس و بهویژه دشت اصفهان به اورشلیم و موقعیت و شرایط مناسبی که دارا بوده، یهودیان پس از مدتی به این منطقه کوچ کرده و در شمال رودخانه زندهرود در محله «جوباره» کنونی ساکن میشوند؛ بهطوریکه تا قرن پنجم هجری و تا قبل از اینکه به این منطقه «سپاهان» (محل تجمع سپاهیان) یا اصفهان بگویند، «یهودیه» یا «دارالیهود» نامیده میشده است.
مرحوم «لطفاله هنرفر»، تاریخدان و اصفهانشناس برجسته، در کتاب خود با عنوان «گنجینه آثار تاریخی اصفهان» مینویسد: «مساحت یهودیه هفتصد جریب بوده است و دورتادور آن بارویی قرار داشته برای محافظت از شهر. مردم آنهمه یهود و به کارهایی مانند حجامت، دباغی، رختشویی و قصابی مشغول بودند.» او در ادامه از یهودیه و بخشهای مستقل اطراف آن مانند جی، بانام روستا یاد میکند.
با روی کار آمدن سلجوقیان و انتخاب اصفهان بهعنوان پایتخت، رونق و آبادانی بسیاری در شهر ایجاد میشود. تدابیر کارگزاران سلجوقی برای تأمین امنیت و آرامش در اصفهان با گسترش اقدامات عمرانی در شهر همراه میشود که پیامد اصلی این جریان در آن برهه زمانی، افزایش ثبات روانی جامعه بوده است. این ثبات روانی، خود یکی از عوامل مؤثر در گردش سرمایه و رونق تجارت و کسبوکار بوده که تأثیرهای مستقیم و غیرمستقیمی بر همه ابعاد شهر داشته است؛ چنانکه جمعیت اصفهان افزایش مییابد و شهر از غرب و جنوبغربی بهسمت زایندهرود گسترش پیدا میکند؛ همچنین بناهای خشتی و آجری متعدد و زیبایی که سلاجقه مهارت خاصی در ساخت آن داشتند، نظیر مساجد، منارهها، عمارتها و خانههای اعیانی در این دوران ساخته میشود. در این زمان کوچهها و معابر پیچدرپیچ بودند و عرض کمی داشتند و هر محل را با منار یا گنبد مسجدی میشناختند.
شهرسازیِ صفویان بر محوریت زایندهرود و چهارباغ شکل میگیرد
اصفهانِ عصر صفوی را شاید همگان دوران طلایی و شکوفایی معماری و شهرسازی این شهر بدانند؛ چنانکه نام آثاری همچون میدان نقشجهان و خیابان چهارباغ تصویری باشکوه از ساختار شهرسازی در آن دوران را در ذهن تداعی میکند.
بهطورکلی میتوان شهرسازیِ صفوی را منظمتر از دورههای قبلی در اصفهان دانــســت. آنطــور که در مــقــالــهای با عنوان «در جستجوی معیارهای شکلدهنده شبکه فضاهای شهری در بافتهای تاریخی ایران؛ نمونه موردی: اصفهان، دردشت» نوشته سحر اسماعیلیان و محمدرضا پورجعفر ارائهشده و در نشریه مدیریت شهری آمده است، در آن دوره استخوانبندی شهر بر پایه دو محور شاخص عمود بر هم، یعنی زایندهرود (عنصر طبیعی) و گذر چهارباغ (عنصر انسانساخت)، شکل گرفته است. محور چهارباغ را میتوان ستون فقرات اصلی شهر دانست که بقیه عناصر بهنوعی از آن منشعب میشوند و در سطح شهر ادامه پیدا میکنند. پسازآن میدانگاههایی نظیر میدان نقشجهان در قالب فضای شهری ایستا، بهعنوان یکی از اصلیترین گرههای شهری، خود را نشان میدهد.
بزنگاه تجدد در شهرسازیِ قاجارها!
در دوران قاجارها میل به تغییر و گرایش به سبکهای وارداتی از سوی جهان غرب بر معماری و شهرسازی ایران و به دنبال آن، اصفهان اثر میگذارد؛چنانکه شکل و شمایل خیابانها، کوچهها و مــحلــههــا و ویــژگیهــای فــرهنــگی و اجتماعی آنها دستخوش تغییر میشود. این تغییرات در نحوه ساخت خانهها، گذرها، بازارها، خیابانها و… نمایان میشــود. آنطــور که در مقاله «شهر و تاریخ: نظری به روند تــاریــخی تــوســعــه کالبــدی-فضایــی شهر تهران (بخش دوم- نوسازی و پیدایش مادرشهر تهران» نوشته جواد مهدیزاده منتشرشده در شماره سوم نشریه جستارهای شهرسازی آمده است: «در دوره سلطنت پنجاهساله نــاصــرالدینشــاه نــظام اقــتــصــادی و اجتماعی ایران بهشدت تحتتأثیر تــحــولات بــیــنالمــللــی قــرار گرفت. درنتیجه، تــغیــیــرات چشمگیری در پویش شهرنشینی و نظام شهرسازی بهویژه در پایتخت کشور به وجود آمد. در این دوره، سه عامل اصلی توسعه شهری، یعنی تحرک اقتصادی، تمرکز اداری و سیاسی و موقعیت ارتباطی، به نحو بیسابقهای در تهران تقویت شد. به دنبال آن، توسعه کالبدی شهر شتاب پیدا کرد و نوسازی ساختاری و سیمای آن به یک ضرورت بدل شد که دخالت مستقیم دولت را مطرح ساخت.»
نکته دیگری که درباره روند شهرسازی در دوره قــاجــارهــا حــائــز اهــمــیــت
است، تغییر جایگاه خیابان نسبت به دورههای پیشین است. محسن حبیبی در کتاب «از شار تا شهر: تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن: تفکر و تأثر» مینویسد: «اولینبار در این دوره (قاجار) است که خیابان نهفقط بهعنوان تفرجگاه، بلکه بهعنوان مکان تجارت و بازرگانی نقش بازی میکند. خیابانها با بدنههای ساختهشده در طرفین که رو به خیابان دارند، سازمان کالبدی-فضایی ممتدی را تشکیل میدهند. خیابان در این دوره بهعنوان فضای شهری با هویت زنده خود را مطرح میکند و سعی بر آن دارد که مظهر تجددطلبی دولت قاجار در دوره ناصری باشد. خیابانها و عناصر جدید شهری مکان آمدوشد آن دسته از اقشار اجتماعی میشود که «تجدد» و «فرنگیمآبی» را نمایندگی میکنند و مجموعههای کهن شهری (بازار، بازارچهها، سراها و…) محل تردد اکثریت جامعهای میشود که هنوز بر مبنای روابط کهن زیست و تولید که کاملا مسلط نیز هستند، میزیند.»
پهلوی اول و تحولاتی جدی در کالبد اصفهان
پس از افول حکومت قاجارها و با روی کار آمدن رضاشاه، فضای شهر، معابر و خیابانها چهره جدید و متفاوتی به خود میگیرد. ساخت چندین کارخانه، انبار و بنای صنعتی همگام با معماری و بافت سنتی و تاریخی اصفهان در داخل و خارج از شهر، حدفاصل سالهای 1310 تا 1320 خورشیدی که به اصفهان لقب «منچستر ایران» را داد، چهره تازهای به شهر میبخشد و موجب میشود تعداد زیادی از افراد و جوانان جویای کار از روستاها و شهرهای اطراف به اصفهان مهاجرت کنند. افزایش جمعیت، نیاز به مسکن و توسعه حملونقل عمومی از ویژگیهای این دوره در کشور و به دنبال آن در اصفهان است. اسبها و درشکهها رفتهرفته جای خود را به اتومبیلها میدهند و برحسب نیاز معابر، خیابانها و بلوارهای جدید در اصفهان احداث میشود.
در مقاله «تأثیر تحولات شهری بر بازار اصفهان دوره پهلوی (1304-1357)» نوشته نفیسه باقری میخوانیم: «با آغاز دوره پهلوی با توجه به رویکرد نوگرایانه این حکومت و مدرنسازی جامعه، ازآنجاکه شهر نماد تحول سیاسی و اجتماعی و اقتصادی است، بیش از هر پدیده دیگری خصلتهای تحول و مدرنیسم را نمایان ساخت و بافت جدیدی در شهرها با رشدی شتابان شکل گرفت. به بیانی دیگر، در دوره پهلوی، توسعه شهر تحت لوای اندیشه نوگرایی و از دست دادن معنای تاریخی شهر ایرانی انجام شد.»
در بخش دیگری از این نوشتار آمده است: «گرایش حکومت به مدرنسازی و جدال میان کهنه و نو، موجب شد بافت قدیمی شهر کهنه و عقبمانده تلقی شود. فضای شهری که متناسب با توسعه جامعه بود و از شیوه زندگی سنتی فاصله میگرفت، التزامهای جدیدی همراه خود آورد که مهمترین آن، وسیله نقلیه مدرن بود. وسایل نقلیه خود را بر فضای شهری تحمیل کرد و تعریض خیابانها و خیابانکشیهای جدید باهدف تسهیل تردد وسایل نقلیه آغاز شد.»
در این دوره همچنین بهغیراز محله جلفا که به دستور شاهعباس اول صفوی ارامنه را در خود جایداده بود، قسمت جنوبی رودخانه زایندهرود اکثرا محل باغهای صفوی (فرحآباد، هزارجریب، هفتدست و…) و اراضی کشاورزی و مرغزارها بود (نقشه سید رضاخان، سال 1302). این بخشها رفتهرفته تغییر کاربری داده و به اراضی مسکونی و شهری تبدیل شدند. بهنوعی شهرسازی مدرن و از پیش طراحیشده از این زمان و در این قسمت از شهر شروع به ظهور میکند.
امیربانی مسعود در کتاب خود بانام «معماری معاصر ایران» دراینباره مینویسد که شهرسازی شطرنجی (که مبدأ شکلگیریاش را باید در آمریکا دانست) در این دوران در دستور کار قرار گرفت و بلوارهایی از شمال به جنوب احداث شد. خیابانهایی بهصورت شرقی_غربی و موازی با زایندهرود، این بلوارها را قطع کردند؛ سپس در شمال و جنوب زایندهرود پارکهایی با درختان انبوه چنار و بید و کاج ساخته شد که بعدها در دوره پهلوی دوم بلوارهای ساحلی در امتداد رودخانه و در کنار این پارکها احداث شد و در حریم رودخانه فاصله مناسب را برای ساختمانها ایجاد کرد. همین امر، دسترسیهای فراوانی را از محلههای مختلف به قسمتهای نوساز و جدید شهر فراهم کرد.
ادامه ساختوسازهای شهری در دوران پهلوی دوم
در دوران پــهــلــوی دوم، بــنــاهــا و مجتمعهای تجاری و اداری زیادی یکی پس از دیگری در مسیر رودخانه زایندهرود ساخته شد. پلهای ماشینرو بتنی و فلزی که در کنار بر پلهای تاریخی، شمال و جنوب شهر را به هم مرتبط میکردند، در این دوران احداث شدند. ساخت محلهها و خانههای سازمانی، اعم از شرکت نفت و گاز، نیروهای زمینی و هوایی ارتش در خانه اصفهان و شهرک گسترش (شهید محمد منتظری) و ظهور شهرکهای جدید در کنار واحدهای بزرگ صنعتی نظیر فولادشهر (آریاشهر) در نزدیکی ذوبآهن و شاهینشهر در نزدیکی شرکت پالایشگاه نفت اصفهان که در ساخت همگی آنها از نیروهای داخلی و خارجی آمریکایی، روسی، انگلیسی و ژاپنی کمک و همکاری گرفته شد، از دیگر اقدامات عمرانی در دهههای 40 و 50 خورشیدی در اصفهان بود.
ساخت چهار پایانه در ورودیهای شهر
پس از وقوع انقلاب اسلامی، یکی از مهمترین رویــدادهــای اجتماعی و شــهــری، ســاخـت چــهـار پــایـــانــه اتوبوسرانی برونشهری در چهار جهت اصلی شهر اصفهان بود که هرکدام در نزدیکترین حالت ممکن به خروجیهای شهر قرار داشتند. در دهههای 70 و 80 خورشیدی نیز، یکی از مهمترین اتفاقهای ساختاری و ترافیکی شهر، ساخت بزرگراههای درونشهری، یعنی بزرگراه شهید خرازی (کمربند غربی) و بزرگراه آقابابایی (کمربند شرقی)، محقق شد که با افزایش روزافزون ساختوسازها در گوشهوکنار شهر همراه بود. خیابانها، کوچهها، خانهها، ساختمانهای بزرگ و کوچک، مراکز تفریحی و تفرجگاهی، مراکز خرید و بازارها و… در ادامه این روند یکبهیک بر زمین اصفهان سایه انداخته و جمعیتی را که هرسال با افزایشی چشمگیر در این شهر همراه بود، در خود جای دادند.
اصفهانِ امروز اما از جهاتی دچار افسارگسیختگیهای شدیدی در عرصه شهرسازی شده است: از یکسو، تخریب سرمایهها و کاهش زیست روستایی موجب رشد بیرویه جمعیت در سالهای اخیر شده و از سوی دیگر،
ساخت شهرکها و آپارتمانهای بدقواره و افزایش مساحت شهر و بلعیدهشدن زمینهای خارج از اصفهان، خسارتها و آسیبهای جبرانناپذیری را به زیستبوم این شهر وارد کرده است که تبعات مخرب اجتماعی و فرهنگی بسیاری را به دنبال خواهد داشت. اصفهانی که سابقه درخشانی در دورههای پیشین تاریخی از حیث شهرسازی دارد، در حال حاضر دچار سردرگمی فراوانی شده است: انبوهسازیهای نامتناسب مسکن با قیمتهای سربهفلککشیده و افزایش حاشیهنشینی و فقر از معضلهایی است که بر شهرسازی در این منطقه سایه انداخته و باید هرچه زودتر درصدد رفع و حل آنها برآمد.