موقعیت این مجموعه و قرارگیری آنها در جوار همسایگی یکدیگر که هریک بهخودیخود، بنایی ارزشمند و چشمگیر هستند، ارزش آنها را چند برابر کرده است. قرارگيری در بافت تاريخی محله دردشت نيز كه علاوه بر قدمت، خود از شاخصههای ارزشگذاری اين بناها محسوب میشوند، ارزشافزودهای را به آنها بخشيده است. اين خانهها در حريم ثبت جهانی مسجد جامع عتيق هستند كه خود حديث مفصلی است؛ مجموعهای از قوانین و مصوبات نقضشده که حریم مسجد جامع را مخدوش کرده است؛ خانههای ارزشمندی که ازنظر تاریخی دورههای ساخت متفاوتی دارند (از پهلوی تا صفوی و ماقبل آن) و هرکدام گنجینهای از میراث ما هستند. میتوان گفت این هفت خانه نمایندهای از آخرین بازماندههای بافت تاریخی اصفهاناند؛ خانههایی که بعضی از آنها به لطف متولیانشان، در حال صحبت برای مرمت و جانگرفتن دوباره هستند؛ ولی برخی دیگر به حال خود رها شدهاند و شاید مسئولان ارگانهای ذینفع خیال دیگری برای آنها در سر دارند.
متین شریفی:
این مجموعه متشکل از هفت خانه اصیل و صاحب سبک است که در شرایطی ویژه از حیث مالکیت قرار گرفتهاند؛ اما ارگانها و مسئولانی هستند که بهخوبی میتوانند این شرایط را تبدیل به فرصت کرده و بستری برای احیا و مرمت این ابنیه و مهمتر از آن، احیای تفکر خودمان ایجاد کنند. این تفکر نشان میدهد چگونه میتوان به جای لگدزدن به جسم بیجان بافت تاریخی، نفسی تازه به آن داد. در این پرونده به هفت خانه پرداختهایم که هرکدام باوجود تمام کملطفیها و فقدان رسیدگیها هنوز هم دارای عناصری بیبدیل در معماری و ساخت هستند و اتصال زنجیروار آنها باهم بافتی خاص را ایجاد کرده است که نظیر پیوستگی آن در جای دیگری از اصفهان قابلمشاهده نیست. بررسی این هفت خانه نشان میدهد که بافت تاریخی شهر اصفهان همانند سایر شهرهای اقلیم گرم و خشک فلات ایران بافتی متراکم و بههمفشرده و دارای خانههایی با حیاط مرکزی و دو الی چهار جبهه ساخت است. با وجود این شباهت کالبدی اما هرکدام شاخصههایی منحصربهفرد دارند.در میانه کوچه باباسنگکی در پشت مسجد جامع عتیق با یکی از ورودیهای کنونی این مجموعه مواجه میشویم که البته شکوه گذشته را دیگر ندارد.
خانه نیمهجان با شومینه پرتزیینات 
ورودی این خانه در انتهای بنبستی در کوچه باباسنگکی است. درب فلزیای که دیگر خبری از بودن آن نیست، ما را به داخل بنا هدایت میکند. با خانهای صفوی که اکنون تنها دو جبهه از آن باقی مانده است، مواجه میشویم. بااینکه تنها دو جبهه از بنای صفوی باقی مانده است، اما همین برای رساندن ارزش این خانه کفایت میکند. چوبهای ارسی شاهنشین این خانه در زمستانهای سرد گذشته توسط کارتنخوابهایی که به این بنا پناهنده شده بودند، سوزانده و جهت گرمایش یا استعمال مواد مخدر مصرف شدهاند. ارسی زیبا و رنگارنگ این خانه که دیگر بر قواره شاهنشین این خانه نیست، دود شده است، دودی که بهزودی به چشمان بافت تاریخی شهرمان خواهد رفت. در مجاورت شاهنشین، اتاقی با سقفی تیرپوش و فروریخته مشاهده میشود که گویا بهواسطه آتشسوزی دچار این وضع شده است.
در جبههای دیگر از این بنا اتاقهایی با طاقهای کجاوهای که از مشخصههای معماری صفوی این بنا هستند، وجود دارد. ناکشهای این جبهه حفاری شده است که نشانگر قصدی برای مرمت این بنا دارد و دلیل متوقفماندن آن معلوم نیست. بهدنبال راهی برای رفتن به نیمطبقه اول این جبهه، به راهپلهای برمیخوریم که پر از جهاز کارتنخوابها شده است.
وجود تزیینات گچبری و قطار مقرنسها روی بدنههای داخلی باقیمانده و عناصری مانند شومینه پرتزیین صفوی، حال خوش این خانه را در گذشتههای نهچندان دور روایت میکند، تزییناتی که امروزه با زندگی کارتنخوابها، جای خودش را به سیاهیهای ناشی از سوختگی و تخریب داده و خانه را محل تجمیع زباله کرده است. در حیاط این خانه، حوض هشتضلعیای خودنمایی میکند که گویا هنوز منتظر جرعهای آب است. وجود دو درخت تشنه در دو طرف حوض نیز این خواسته را تصدیق میکند.
خانه صفوی-قاجاری 
کافی است فاصله حیاط خانه اول را طی کنیم تا با کمی جستوجو بهواسطه حفرهای که یادگار تخریبهای نااهلانی است که تازه به خانه سرزدهاند، وارد خانه شماره دو شویم؛ خانهای بینظیر که تناسبهای آن، لایههای صفوی تا قاجاری آن را حکایت میکند. این خانه نسبت به آسیبهای وارده کمی مقاومتر از خانه قبلی بوده و فقط یک جبهه از آن تخریب شده است. تیرپوشهای نقاشیشده، کاشیهای معقلی و مشبکهای سنگی موجود در بین نخالهها، کیفیت این اثر را بیشتر نمایان میکند؛ کیفیتی که بهواسطه تناسبهای سهدری و پنجدری و همچنین تزییناتی است که دیگر فقط در بین نخالههای تخریبی میتوان آنها را جست.
به دنبال راهی برای دسترسی به زیرزمین خانه به حفرهای پرشده از خاک برمیخوریم که سرنوشت زیرزمین خانه را برایمان مجهول میسازد. از حیاط توسط پلههایی با ارتفاع زیاد، راهی بام خانه میشویم. روی بام بااحتیاط قدم برمیداریم؛ چراکه هرلحظه امکان تخریب سقف زیر پایمان وجود دارد. با قدمگذاشتن روی بام این خانه قابی از گنبدخانه و ایوانهای مسجد جامع مقابل نظرمان نقش میبندد؛ خط آسمانی که در هیچ کجای بافت تاریخی اصفهان به اینگونه وجود ندارد و همین منظر میتواند توانمندی فوقالعادهای برای رونق گردشگری این منطقه باشد. چه بسیار منظرهایی که در این بافت موردغفلت واقع شده و بهواسطه مزاحمتهای بصری، مخدوش شدند.
در میانه حیاط این خانه، در یکی از جبههها بهسمت مطبخ و چاه خانه میرویم که بهمراتب اثرات حضور کارتنخوابها در بنا حس میشود. در جداره دالانی پشت مطبخ، با دستکند دیگری مواجه میشویم که میتوان از طریق آن وارد گنجینهای دیگر از مجموعه شد: خانه شماره سه.
خانه ارسیهای نیمهجان 
این خانه از دو خانه قبلی متأخرتر است و معماری متفاوتی دارد. لایههای تاریخی خانه قاجاری و پهلوی هستند. گنجینهای زیبا از ارسیها و بازشوهای چوبی در حال تخریب، سه جبهه حیاط را احاطه کردهاند و در جبهه جنوبی خانه، ستونها شکوه خانه را به رخ میکشند. تزیینات و آیینهکاریهای باقیمانده در شاهنشین خانه و مشبکهای سنگی بهجامانده در حیاط، حس حیات را در این خانه بهطور ویژهتری عرضه میکند. پوششهای گیاهی حیاط که هنوز سعی در حفظ حیات خود دارند، بدون آرایش و پیرایشی اتمسفر خانه را متفاوت ساختهاند؛ اما بااینحال به گنبد مسجد قاضیالحاجات که در کوچه روبهرویی است، اجازه میدهند کمی بالاتر از آنها در خط آسمان حیاط خانه منظری چشمنواز ایجاد کند؛ درختانی که با حیات خود نویدبخش امید در این خانهاند. در زمان ورود به هرکدام از اتاقهای این خانه، اولین چیزی که موردتوجه قرار میگیرد، تکههای شکستهشده ارسیهای ظریف این خانه است. مرمت این خانه با توجه به تعدد ارسیهای موجود در آن، نظام فضایی کارآمد و همچنین دسترسی مناسب خانه در مجاورت مسجد جامع میتواند یکی از قابلیتهای گردشگری این مجموعه را فعال سازد.
ورودی دوم این مجموعه ارزشمند از کوچه دیگری و در جبهه مقابل ورودی اول قرار دارد که این موضوع، پیوستگی و انسجام بافت موجود و همینطور شأن معماری آنها را نشان میدهد، شأن ورود به خانهای که از شکوه سابقش فاصله گرفته و نیازمند توجه است.
در جداره شمالی شاهنشین حفرهای به چشم میآید که زیرزمین خانه مجاور را آشکار میسازد و انسجام اجتماعی مردم اصفهان در قدیم را نشان میدهد که در آینه معماری جلوهگر شده است. این دانههای شهری به نحوی درهم تنیده شدهاند که به معنای واقعی یک «بافت» را تشکیل میدهند.
خانه تکجبهه با زیرزمین نفیس 
ورودی این خانه از دربندی در مجاورت مجموعه علامه مجلسی و بقالی آقای امینی است. در ابتدای دربند فکرش را نمیکنیم که با ورودی خانهای صفوی مواجه شویم. از مسیر باریک دربند عبور کرده و به درب فلزی میرسیم که به روی همگان باز است! خانه، خانهای غریب است که نفسهای آخرش را میزند. در این مجموعه، خانهای قرار دارد که تنها یک جبهه از آن باقیمانده و باقی خانه مانند بیشتر بناهای پیرامونش سرنوشت تلخ تخریب را پشت سر گذاشته است؛ بااینحال ارزش معماری این خانه، از تنها جبهه باقیمانده آن قابلتشخیص است، جبههای با قدمت صفوی با تناسبهای پنجتایی و سهتایی به همراه قطار مقرنسها و شومینههایی در داخل. در اتاق میانی گلهای کوچک آیینهای در سقف مشاهده میشود. شاید در گذشتهای نهچندان دور تزیینات بیشتری از این بنا موجود بوده که بهمرورزمان تخریب شده است. زیرزمین این جبهه سالمترین قسمت این خانه است که با رمپی خاکی با شیب تند به تراز زیرین خانه میرود. سقف آجری آن با فن خاصی کار شده است و تناسبهایی مشابه با تراز بالایی خود دارد. تخریب بدنههای دیگر، حیاط این خانه را به منظرگاهی تبدیل کرده است که دیدی باز به ایوانها و گنبدهای مسجد جامع دارد.
در این مجموعه، این خانه نزدیکترین بنا به مسجد جامع است که بهعلت دسترسی مناسب آن قابلیت تخصیص کاربریهای متنوع را داراست. مسئله مهم در دسترسی به دانههای تاریخی در بافت تاریخی، دربندها و کوچههای باریک است که در طرحهای توسعهای یا عمرانی شهری بهعنوان یک «مزاحم» شناخته میشوند. حالآنکه با نگاه تخصصی میتوان از دربندها و ساباطها بهعنوان عناصر نقشآفرین در توسعه گردشگری اصفهان استفاده کرد. هرگونه طرح و اقدام برهمزننده یکپارچگی بافت تاریخی، نخ تسبیح این دانههای ارزشمند را ازهمگسسته میکند.
خانه پر ایوان با درخت انار 
ورودی این خانه اکنون در حفرهای درون دیواری آجری در شمال خانه شماره چهار قرار دارد، خانهای که به سبب قدمت کمترش، توان بیشتری برای حفظ خود نشان داده است و هنوز با ستونهای قاجاری و متأخر شکوهمندش باقی مانده است. در جبهه شرقی سوختن تیرهای چوبی و ریختن بیشتر سقفها، این جبهه را فوقالعاده آسیبپذیر کرده است. مقطع این خانه به نسبت خانههای مجاورش بسیار معمارانهتر است؛ بهنحویکه از زیرزمین و حوضخانه وارد دالانی میشویم. بعدازآن به حیاط و بعد به ایوانهای پیش روی هر اتاق میرسیم. ترازهای مختلف طبقاتی که همانند سایر گنجینههای اطرافش، دیدی مستقیم از بام به مسجد جامع عتیق را به کاربرانش هدیه میدهد؛ موهبتی که اگرچه در این خانهها مشاهده میشود، در معماری امروز ما گمشده محسوب میشود. دید و منظر خانه، صرفا به سکانسهایی از مسجد جامع خلاصه نمیشود. درخت انار در کنار حوض زیبای وسط حیاط منظری طبیعی را ایجاد میکند که بیانگر ارتباط معماری ایرانی و طبیعت است. همین موضوع کیفیت زندگی در خانههای قدیمی را بهمراتب افزایش میدهد. چه بسیارند افرادی که در شهر اصفهان بهدنبال تجربه این کیفیت هستند و این خانه اجازه این تجربه را به آنها میدهد.
در جبهه شمالی این خانه تیرهای فلزی کار شده است که بههمراه خشتهای چیدهشده در وسط حیاط، نشانگر اقدام مرمتی در گذشتهای نزدیک است. سقف زیرزمین جبهه شمالی این خانه تخریب شده است و جثههای عظیم جرزهای تخریبی را نیز میتوان در کف زیرزمین مشاهده کرد؛ خانهای که اگر بهزودی به آن رسیدگی نشود، دردانهای دیگر از میراث اصفهان از دست خواهد رفت.
خانه گودالباغچه با «دربند» 
خانه قاجاری سهجبههای با تناسبهای کوچکمقیاس که در گذشته با سلسلهمراتب فضایی، اهالیاش را از دربند به هشتی، از هشتی به دالان و از دالان به حیاط هدایت میکرده است، اکنون خبری از آن مراتب نیست، هر هشت جداره هشتی خانه بر اثر رطوبت در حال فرسایشاند و دربند متصل به هشتی خانه نیز مسدود شده است. زیر پایمان در لابهلای نخالههای موجود در هشتی میتوان آجرهای لعابدار فیروزهای را که اصطلاحا «رخ بام» گفته میشوند، جستوجو کرد.
در جبهه جنوبی خانه در اتاقی سهدری میتوان حضور پررنگ کارتنخوابها را در این خانه حس کرد؛ شعله آتشی که بهتازگی خاموش شده و بویی ناشناخته از مواد مخدر. افسوس! خانهای که روزی عطروبوی غذاهای ایرانی در آن میپیچید، امروز به این وضع دچار شده است.
این خانه نیز همانند تمامی دانههایی که معرفیشده، گنجینهای به تمام معناست. شاخصه اصلی ارزشمندی این بنا تزیینات یا مقرنسها نیستند، بلکه استفاده از الگوی فضایی «گودال باغچه» است. امروزه شاید بهندرت خانهای در حوالی مسجد جامع با این الگو یافت شود. وقتی از پلههای حیاط به طبقه بالایی خانه میرویم، دو چشمانداز مسجد جامع و طبیعت موجود در حیاط باعث آرامش چشمانمان میشود. در طبقه اول در جداره صفه شمالی حفرهای رو به خرابههای بافت تاریخی وجود دارد. خانههایی که امروزه تنها تلی خاک از آنها باقیمانده در یکقدمی این مجموعه ارزشمند قرار دارند؛ خانههایی که نهتنها هیچ مستنداتی برای تخریب آنها موجود نیست، بلکه مستندنگاری دقیقی از آنها در زمان حیاتشان صورت نگرفته است.
در طبقه اول این خانه در بین تکهپارچههای کارتنخوابها، تکهای از کاشیکاریهای نفیس این خانه به چشم میآید. معلوم است که با چیزی از جایش درآمده است و بیپناهان از آن بهعنوان بالشت استفاده میکنند.
خانهای با نیمطبقه پرنقشونگار مأمن کارتنخوابها 
این خانه در مجاورت بافت تخریبشده اطراف مقبره مجلسی قرار دارد که راه ورودی به آن از بام خانه شماره شش است. در بدو ورود از بام خانه قبلی به این خانه با اتاقی بینظیر روبهرو میشویم، اتاقی پر از نقشونگار، با نقاشیهای نفیس که نقشهای شاهزادههای قاجاری آن خبر از قدمتش میدهند. این اتاق که در بالاخانه خانه شماره هفت قرار دارد، پر از نقاشیها، آیینهکاریها و شمایلی است که هرکدام از آنها راوی قصهای منحصربهفردند. در شکاف داخل شومینه اتاق، آجرهایی از سوی کارتنخوابها چیده شده تا شاید از نفوذ سرما به داخل اتاق جلوگیری کنند.
این اتاق بهوسیله پنجرهای با حیاط ارتباط بصری برقرار میکند، حیاطی با حوض بزرگ و پر از درخت. البته این خانه مانند دیگر همسایگانش دیدی هم به مسجد جامع و گنبد و گلدستهها و ایوانهایش دارد. از طریق همین بالاخانه، وارد فضایی میشویم که اکنون فضایی باز محسوب میشود؛ ولی وجود حوضی در آن فضا ، مشخص میکند که ما در فضای حوضخانه ایستادهایم، حوضخانهای که دیگر سقفش خرابشده و تنها یک حوض از آن برجا مانده است. وجود حوضخانه در طبقه اول از شاخصهای ارزشمندی این بناست، بنایی که کالبد آن از دوره پهلوی به بعد دستخوش تحولات بسیاری شده است. در جبهه شمالی حیاط در مطبخخانه با آجرکاریهای زیبایی مواجه هستیم، مدخل ورودی چاه خانه که به زیبایی هرچهتمامتر در جداره مطبخ تعبیه شده است.