وینسنت که از بیماری روانی نیز رنج میبرد، گوش چپش را با تیغ سلمانی برید و حتی به خاطر نیاورد که برای چه و چگونه این بلا را سر خودش آورده، اما در صحت انجام این کار شکی وجود ندارد. میگویند گوشش را به عنوان کادو برای دختری فرستاده و گفته این هدیه ارزشمندی است؛ اما درباره این داستان، تردید وجود دارد. ونگوگ احتمال زیاد به دلیل بیماری روانیاش، کابوسها و هذیانهای زیادی را تجربه میکرد و صدای عجیبی را هم در گوش چپش میشنید. دلیل بریدن گوشش هم همین بود.
وینسنت بعدا دو خودنگاره با سر باندپیچیشده کشید. خودنگارههای زیادی از ونگوگ به جا مانده و آخرین آنها، یک سال پیش از مرگش کشیده شد. روزبهروز بیماری او تشدید میشد، در خود بیشتر فرو میرفت و نادیده گرفتهشدن و فقر و تنگدستی هم بیش از قبل رنج میبرد. تا اینکه در سال هزار و هشتصد و نود میلادی، احتمالا خودکشی کرد. بر پایه شواهد و نامههای موجود از ونسان، شاید او قصد خودکشی نداشته، اما با تیری که به شکمش شلیک شده بود و امکان درمانی نبود، خودش را تسلیم مرگ کرد.
زندگی ونگوگ در هالهای از ابهام
بیشتر جزئیات زندگی ونگوگ، تا امروز هم مبهم مانده است و بیشترش را از نامههایش به برادرش، تئو فهمیدهاند. این دو برادر رابطه خیلی نزدیکی با یکدیگر داشتند. تئو همیشه ونسان را حمایت میکرد تا او با خیال راحت به نقاشیکردن برسد. وینسنت هرگز نتوانست به آرزویش که جبران زحمات برادرش بود برسد. حرفها و شایعات زیادی برای ونگوگ وجود دارد و بیشتر آن، درباره مجنونبودنش است، البته پشت سر هر هنرمند یا نویسندهای، حتی الان هم شایعات زیادی مطرح میشود.
احتمالا او آدم ساکتی بوده و استعداد نقاشیاش پس از مرگ مورد توجه قرار گرفت. همچنین در آن زمان، بیماریهای روانی چندان شناختهشده نبودند و افراد مبتلا نیز مورد بیتوجهی یا حتی خشونت قرار میگرفتند. فیلمهای زیادی توسط کارگردانهای معروف از سرنوشت غمانگیز این هنرمند ساخته شده است. همچنین بازیگرهای معروفی مثل کرگ داگلاس در نقش ونگوگ بازی کردهاند.
فیلم وینسنت دوستداشتنی
چیزی که فیلم «وینسنت دوستداشتنی» را متمایز میکند، استفاده از خود آثار و سبک کار ونگوگ است. سعی شده تا سبک کارهای او در انیمیشن حفظ شود.
کارگردانهای این انیمیشن تا پیش از این ناشناخته بودند و «وینسنت دوستداشتنی» را با بودجه کمی ساختند. با این وجود در سال دوهزار و هفده، به همراه انیمیشن «کوکو» نامزد جایزهبهترین انیمیشن اسکار شد. به گفته خود کارگردانان این اثر، هفت سال تبدیل نقاشیهای ونگوگ به انیمیشن، طول کشید و بیشتر بودجه این کار را نیز با کمک مردم و استارتاپها به دست آوردهاند.
داستان یک سال پس از مرگ ونسان و از دید پسر پستچیای روایت میشود که نامههای ونگوگ را به دستش میرسانده است. پستچی در بستر بیماری است و پسرش باید وظیفه پدرش را انجام بدهد. او ابتدا با اکراه این کار را قبول میکند؛ اما کم کم در زندگی ونگوگ، شروع به کنجکاوی میکند.
دیالوگهایی از این فیلم
من میخواهم مردم را با هنرم تحت تاثیر قرار بدهم، میخواهم بگویند او نیز عمیقا احساس میکند.
در زندگی یک نقاش، مرگ شاید سختترین چیز ممکن نباشد.
چیزی با قطعیت نمیگویم؛ اما ستارهها باعث خیالپردازی من میشوند.
عوامل فیلم
کارگردان:دوروتا کوبیلا، هیو ولچمن
نویسندگان:دوروتا کوبیلا
هیو ولچمن
یاتسک دهنل
بازیگران:داگلاس بوث
جروم فلین
سیرشا رونان
هلن مککروری
کریس اودوود
جان سشنز
النور تاملینسون