قصه‌های «قصه‌گویی»

قتی از قصه‌گویی صحبت می‌شود، ناخودآگاه تصویر پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها به ذهن متبادر می‌شود؛ انگار داستان و قصه با این افراد کهن‌سال موی‌سپید گره خورده است؛ بزرگ‌ترهایی که با نقل قصه به بچه‌ها پندواندرزهای زیادی می‌دادند و به همین شکل نصیحت‌ها و درون‌مایه‌های تربیتی، حتی تاریخ کشور و ارزش‌هایی که بخش‌هایی از فرهنگ ایرانی را تشکیل می‌دهند، سینه‌به‌سینه نقل می‌شد.

تاریخ انتشار: 10:37 - دوشنبه 1400/12/2
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه

بزرگ‌ترها که تجربه شنیدن قصه از مادربزرگ و پدربزرگشان را از دوران کودکی در خاطر دارند، از احساسی عاطفی صحبت می‌کنند که در هنگام روایت قصه برای آن‌ها رخ می‌داده است، احساسی مملو از شوق، هیجان و نزدیکی بیشتر بین کودک و راوی. اگر به نظر می‌رسد آن زمان تصور عمومی جامعه این بود که قصه‌گویی تنها مخصوص پیرزن‌ها و پیرمردها و بزرگ‌ترهای از کار افتاده است، امروزه قصه‌گویی به‌گونه‌ای دیگر است؛ حتی برای آن جشنواره برگزار می‌کنند. با همه این تفاسیر اما امروزه کمتر پدربزرگ و مادربزرگ و حتی پدر و مادری را می‌بینیم که مانند نسل‌های قدیمی حال‌وحوصله قصه‌گویی برای نسل جدید را داشته باشند و با همان شوروشوق قصه‌ها را روایت کنند. با گذر زمان فرهنگ‌ها نیز تغییر می‌کنند و برای قصه نیز این قاعده مستثنا نیست.
به‌هرحال شکل قصه‌گویی همانند قدیم نیست و تغییر کرده است. بعضی از کارشناسان معتقدند این فرهنگ در بین خانواده‌ها کم‌رنگ شده و حتی در حال فراموشی است؛ اما برخی دیگر نظری کاملا مخالف دارند و با نگاه خوش‌بینانه‌تری معتقدند قصه‌گویی، این فرهنگ دیرینه در بین مردم، نه‌تنها کم‌رنگ و فراموش نشده، بلکه شکل دیگری به خود گرفته و تغییر کرده است؛ اما همچنان قصه‌گویی در بین خانواده‌ها جریان دارد.

قصه‌ها فرهنگ هر دوره را روایت می‌کنند

قصه‌ها جدای از بن‌مایه‌های تربیتی که در خود دارند، در نقش انتقال‌دهنده فرهنگ و تاریخ یک کشور نیز محسوب می‌شوند. حمید دوازده‌امامی، استاد دانشگاه و عضو هیئت‌علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان، درباره کلیت کارکرد قصه‌گویی در انتقال فرهنگ یک سرزمین می‌گوید: «یکی از  لایه‌های بیرونی فرهنگ حکایت‌ها، داستان‌ها و حتی لطیفه‌هایی است که در یک فرهنگ می‌شنویم و بر سر زبان‌ها است. این حکایت‌ها در هر زمانی تفاوت دارد. با خواندن آن‌ها می‌توانیم فرهنگ آن زمان را ارزیابی کنیم؛ برای مثال، اگر بخواهیم بدانیم در قرن هفت و هشت چه فرهنگی در ایران حاکم بوده است، می‌توانیم داستان‌های گلستان سعدی را بخوانیم.»
این استاد دانشگاه معتقد است: «حتی می‌توان با تحلیل محتوای داستان‌ها متوجه شد که ارزش‌ها، هنجارها و رفتارهای مردم آن دوره چه بوده است و چه باورهایی داشته‌اند. این‌ها با هوش فرهنگی، بهتر تحلیل می‌شود. از آنجایی که فرهنگ از ارزش، باور و هنجار تشکیل‌ شده است، می‌توان با بررسی قصه‌های هر دوره متوجه شد چه ارزش‌هایی در آن دوره پررنگ بوده، چه رفتارهایی تمجید و حتی چه رفتارهایی تقبیح شده است. همه این‌ها فرهنگ آن زمان را نشان می‌دهد. اگر بخواهیم ببینیم فرهنگ کدام برهه چگونه بوده است، باید داستان‌های آن زمان را بررسی کنیم.»
او ادامه می‌دهد: «قصه از دوران گذشته نقش بسیار مهمی در حفظ تاریخ و فرهنگ یک ملت ایفا کرده است. قصه‌ها در اقوام و ملل گوناگون جایگاه بسیار مهمی دارند و یکی از اصلی‌ترین ابزار انتقال و حفظ فرهنگ و میراث هر ملت هستند. قصه‌گویی کارکردهای گوناگونی دارد که می‌توان از بین آن‌ها به حفاظت از میراث فرهنگی، تاریخی و دینی یک کشور اشاره کرد؛ به‌عنوان‌مثال، تاریخ و فرهنگ ایران را می‌توان فرهنگی غنی دانست که قصه‌های بی‌شماری را در دل خود جای داده است، قصه‌هایی با موضوع‌های متنوع که جاذبه‌هایش، هر ســن‌وســالــی را بـه خود جذب می‌کند.»

قصه‌گویی در بین خانواده‌ها کم‌رنگ شده است

دوازده‌امامی بیان می‌کند: «حتی یکی از کارکردهای قصه،‌ساختن رؤیا است؛ رؤیا به معنای هدف و آرزو، آرزویی که مسیر زندگی را به فرزندانمان نشان می‌دهد.مسیری که انسان‌ها انتخاب می‌کنند، ارتباط مستقیمی با رؤیا دارد. یکی از ارکان شکل‌دهی قصه‌ها، شخصیت‌هایی هستند که در هر سرزمین و فرهنگ، الگوی آن جامعه‌اند و سرزمین و ادبیات ما نیز پر از شخصیت‌های موفق و قهرمانی است که با نقل آن‌ها می‌توان مسیری روشن مقابل فرزندان و نسل جدید قرار داد.»
 او می‌گوید: «در گذشته به دلیل نبودن تلفن، تلویزیون و تلفن همراه و اینترنت؛ ارتباط‌ها مستقیم و چهره‌به‌چهره بود؛ به همین دلیل قصه‌گویی به شکل سنتی در بین خانواده‌ها و بزرگ‌ترها رواج داشت؛ اما امروزه کمتر بچه‌ها نزد مادربزرگ و پدربزرگ هستند؛ اگر هم باشند، سرگرم تلویزیون هستند و کمتر فرصت می‌شود بدون هیچ ابزار اضافه‌ای ارتباط داشته باشند؛ حتی تغییر ذائقه نسل جدید نیز مؤثر است. این نسل دیگر حوصله قصه‌های طولانی را ندارد و تنها نکاتی را می‌خواهد که به‌صورت ساندویچی دریافت کند؛ البته این مورد را نمی‌توان برای همه به کار برد. درواقع ما هستیم که این ذائقه‌ها را تعیین و بستر را آماده می‌کنیم.»

 قصه‌گویی کم‌رنگ نشده است

باوجوداین، اما برخی از کارشناسان و پژوهشگران معتقدند جریان قصه‌گویی به قوت خود باقی است. کسانی مانند زهرا معینی‌فرد، نویسنده، پژوهشگر و قصه‌گو، در این‌باره نظری متفاوت دارند. او می‌گوید: «آفرینش قصه پاسخ به یکی از نیازهای روحی انسان است و تا او در این جهان به زندگی‌اش ادامه می‌دهد، هنر دیرپای قصه‌گویی زنده خواهد بود. می‌شود گفت قصه و قصه‌گویی، جریانی و رودی است که در بستر زندگی قرار دارد. بشر از همان زمان که غارنشین بوده، حتی پیش از کشف آتش، قصه می‌گفته و حلقه انسانی با قصه شکل می‌گرفته است.»
او ادامه می‌دهد: «هنوز پیشرفت‌های تکنولوژی نتوانسته است  قصه را محدود کند؛ بلکه سبب تغییر و تنوع در ارائه شیوه‌های آن شده است. بر کسی پوشیده نیست که بن‌مایه تأثیرگذارترین رسانه، یعنی سینما، قصه است و همه می‌دانند اگر قصه را از رسانه بگیرند، جذابیتش را از دست می‌دهد. قصه‌گویی حتی در روابط انسانی به عاملی برای استمرار روابط روزمره تبدیل‌شده و ما می‌بینیم که نه‌تنها بچه‌ها، بلکه بزرگ‌سالان نیز در محیط‌های علمی از کسانی که سخنشان را با قصه آمیخته می‌کنند، لذت برده  و سخن آن‌ها پذیرفته‌شدنی‌تر است.» معینی‌فرد با اشاره به اینکه در روزگاری قصه‌گویان حرفه‌ای کارشان را به خرمن‌ها و میدان‌های شهر محدود می‌کردند و قصه‌گویی انجام می‌دادند، بیان می‌کند: «اما قصه‌گویان امروزی کلاه و خورجینشان را جلوی بقیه نمی‌گیرند؛ بلکه به شکل آبرومندانه‌تری هنرشان را به مخاطب ارائه می‌کنند؛ مخاطبی که نه از سر تصادف و کنجکاوی، بلکه از سر شوق با خریدن بلیت برای شنیدن قصه‌ای از زبان قصه‌گو به سالن‌های بزرگ جهان می‌آید.»
این پژوهشگر قصه تصریح می‌کند:  «به‌هرحال من فکر نمی‌کنم قصه و قصه‌گویی کم‌رنگ شده باشد؛ حتی در رونق کسب‌وکارها، در برندسازی، درمان و روان‌شناسی قصه جایگاه خودش را حفظ کرده است و کماکان اهمیت والایی دارد. مهارت قصه‌گویی و داستان‌پردازی، روایتگری و البته قصه‌های قدیم و مثل‌ها در انتقال فرهنگ یک سرزمین اهمیت بسزایی دارد. ریشه‌های فرهنگی در قصه‌ها، متل‌ها و مثل‌ها است و ما ناگزیریم ریشه‌های فرهنگی را در قالب‌های جذاب به نسل جوان منتقل کنیم. به این موضوع کمتر توجه شده و در ایران کمتر بسترسازی شده است؛ چراکه هنر قصه‌گویی که یک مهارت محسوب می‌شود، بر تمام ابعاد زندگی انسان می‌تواند تأثیرگذار باشد. جدای از  آن، باید برای انتقال فرهنگ و ریشه‌هایمان بستر مناسبی فراهم کنیم. به نظر می‌آید اگر نهادهای دولتی به آن توجه کنند، به همراه خانواده‌ها می‌توانیم در حفظ قصه‌ها کوشا و توانمند باشیم.»
او تشویق هنر قصه‌گویی و استفاده از داستان‌های کلاسیک و فرهنگ قومی در مراکز آموزشی، دبستان‌ها و ایجاد خلاقیت در سامان‌دهی و بازنویسی داستان‌ها از منابع کلاسیک را مؤثر می‌داند و می‌گوید: «قصه‌ها باید به زبان و اصطلاح‌های امروزی بازنویسی و بیان شوند و حتما باید یک قصه‌گوی مجرب این کار را انجام دهد. به نظر من متولی آن باید سازمان و نهادی آموزشی باشد و این نکته بسیار حائز اهمیت است.»
معینی‌فرد بیان می‌کند: «اما گنجاندن میان‌پرده‌های نقل قصه در رادیو و تلویزیون و جنگ‌های شادی و برپایی جشنواره‌های قصه‌گویی نه‌تنها برای کودک و نوجوان، بلکه برای عموم مردم مناسب است و از آنجایی که حدود 60 تا 70درصد قصه‌ها برای بزرگ‌سال است، ترویج قصه‌گویی در خانواده‌ها و انگیزه‌دادن به آن‌ها برای نقل قصه اقدام مناسبی است. امروزه می‌توان از وسایل ارتباط‌جمعی و تکنولوژی در جهان برای معرفی هر چه بهتر قصه‌ها بهره برد. فکر می‌کنم با توجه به جریانی که با عنوان استوری‌تراپی در دنیا مطرح است، ایران هم باید هم‌سو با جهان باشد؛ زیرا کشور ما سرزمین قصه‌های کهن‌سال است و قدیمی‌ترین قصه‌گوی جهان، یعنی شهرزاد، از آنِ این سرزمین است. باید به این موضوع نگاهی ویژه داشته باشیم تا اهمیتش را که خیلی برای دیگران محرز نیست، بتوانیم زنده نگه داریم.»

  مصطفی رحماندوست از تغییر فضای قصه‌گویی چه می‌گوید؟

نام مصطفی رحماندوست با قصه و کتاب کودک و نوجوان گره خورده است؛ کسی که سالیان‌سال است برای بچه‌ها جدای از اینکه داستان می‌نویسد، قصه نیز روایت می‌کند.
 این نویسنده نیز نظر دیگری دارد. رحماندوست چندی پیش درباره تغییر قصه‌گویی نسبت به گذشته و کــم‌رونــق‌شــدن قــصــه‌گویــی در خانواده‌ها به یکی از رسانه‌ها گفت: «با این موضوع که قصه‌گویی خیلی تغییر کرده است، موافقم؛ اما بااینکه کم‌رونق است، مخالفم. امروزه قصه‌گویی تغییر کرده و رونق دیگری یافته است؛ چون قصه‌گوها فقط پدربزرگ و مادربزرگ‌ها نیستند؛ بلکه قصه‌گویی امروز یک هنر و فن و مهارت است که باید آموخته شود و از نسل قدیم به نسل جدید انتقال پیدا کند. در ایران نیز خوشبختانه این اتفاق افتاده است و مربیان مهدکودک‌ها و کتابداران کتابخانه‌های ویژه کودک که برای بچه‌ها قصه می‌گویند، فضای قصه‌گویی را متفاوت کرده‌اند و قصه‌گویی از بخش خواب به بخش دیگری از زندگی تبدیل شده است. الان معتقدم پدر و مادرها نسبت به گذشته، به خواندن کتاب و قصه دل‌بسته‌اند.»

برچسب‌های خبر