«حسین کامل مجید» داماد صدام در خاطراتش از عملیات فتحالمبین مینویسد:
:small_orange_diamond:«رنگ از چهره صدام پریده و بسیار نگران بود. به ما نگاه کرد و گفت: اگر اسیر شدیم، من و خودتان را بکشید».
رئیس دفتر صدام در مورد آن روز مینویسد:
:small_blue_diamond:«صدام با خشم و غضب میگفت: اگر ایرانیها مرا پیدا کنند، میدانید چه میشود؟
:small_blue_diamond:او در حالی که به تانکهای ما که در آتش میسوخت، نگاه میکرد، دائم زیر لب میگفت که لعنت بر آنها؛ ما را در ورطه جنگ گرفتار کردند. من میدانستم که منظورش آمریکا، رهبران عربستان و کویت هستند.
:small_blue_diamond:آن روز ما برای چند ساعتی در محاصره بودیم؛ اما ناگهان یک دستگاه خودرو را که افراد مجروح بود، پیدا کردیم. افراد زخمی را بیرون کشیده، خودمان سوار شدیم. رئیس جمهور وقتی سر جایش نشست، گفت: زخمیها مداوا خواهند شد؛ اما اگر ما اسیر ایرانیها بشویم، چه باید بکنیم؟»