ویروس ضدفرهنگ

این روزها از پیر و جوان و نوجوان تا  کارمند و بیکار، تقریبا همه از اینستاگرام استفاده می‌کنند؛ اما به نظر می‌رسد معایب و آسیب‌های این نرم افزار (با وجود اینکه مزایایی نیز دارد) بیشتر به‌چشم می‌خورد. تقریبا با گسترش فضای مجازی و به‌خصوص اینستاگرام، حریم خصوصی بی معنی شده است. انگار که همه در اتاق شیشه‌ای زندگی می‌کنند؛ به همین دلیل امروز به بررسی اثرات این نرم‌افزار بر فرهنگ جامعه پرداخته شده است.
خرده‌خوانی
کاربران  هر روز با پرسه‌زدن در این نرم‌افزار با انبوه پست‌هایی روبه‌رو می‌شوند که زیر هرکدام متنی تحت‌عنوان «کپشن» نوشته شده است. حالا با توجه به زمان محدود و یا حوصله اندکی که بیشتر افراد این روزها دارند، حاضر نیستند تمام یک متن را بخوانند و یا شاید اصلا جذابیتی هم برایشان نداشته باشد. این یعنی در تعدادی از پست‌ها  همان یکی‌دو جمله و دو سه خط ابتدایی‌اش را می‌خوانند و قلبی را سرخ می‌کنند و به سراغ پست بعدی می‌روند؛ حالا آن متن می‌خواهد از ارسطو و ملاصدرا باشد یا داستانی کوتاه و یا قطعه‌ای شعر از یک شاعر. اما آنچه که اتفاق می‌افتد ناخونک‌زنی به متن است که اگر به مرور زمان برای آن کاربر تبدیل به عادت شود، حوصله را برای مطالعه متن‌های عمیق و بلندتر در خارج از این فضا از او خواهد گرفت. این اولین شلاق اینستاگرام بر پیکره دانش‌اندوزی برخی از کاربران اوست!
زرد اندیشی
اینستاگرام کارخانه‌ای زرد است که در آن از زردنویسی و زردخوانی آغاز شده و در نهایت منجر خواهد شد به زرداندیشی و تولید متخصصانی زردفکر که جدی‌ترین مسائل را با نگاهی زرد قضاوت می‌کنند. فضایی که متخصصان آموزش‌ندیده اینستاگرامی در آن از بورس و سقوط هواپیما گرفته تا گل‌آرایی شهرداری و تحلیل سینما از خود نقد می‌نویسند.نکته قابل توجه آن است که اینجا شخص چه از روی عصبانیت و یا چه از روی تقلید و یا هر عامل دیگری، اگر به تحلیل و نقد بدون پشتوانه علمی بپردازد، لزوما کسی جلودار او نخواهد بود و این به مرور زمان توهم تخصص را به‌دنبال خواهد آورد که بیماری خطرناکی است و وجود آن، چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی، مضر و آسیب‌زا خواهد بود.در نهایت این پوچ‌خوانی لاجرم منجر خواهد شد به سطحی‌نگری و به ناچار سوءهاضمه در فرآیند تفکر را برای عده فراوانی از آن مخاطبان  درپی خواهد داشت. در این‌ا دیگر کمتر کسی به‌دنبال دلیل و قوت استدلالی یک محتوا خواهد بود و همین که مطلبی پرلایک بوده و یا توسط فلان مدل و سلبریتی گفته شده باشد، برای آن عده کافی خواهد بود.
نظام ارزش‌گذاری جدید
در این فضا قدرت بیشتر که نشانه آن، تعداد فالوور و لایک و کامنت است دیگر با اندیشمندان و محتواهای فاخر نیست. اینجا ملاک افتخار از کتابِ بیشتر خواندن به متولد فلان ماه بودن تغییر می‌کند و اقبال به تن، جای اقبال به روح و اندیشه را می‌گیرد؛در نتیجه رسم الگویی برای آنانی که در اینجا قرار است تماشاگر باشند صورت خواهد گرفت.
سخن آخر
همان طور که اشاره شد، اینستاگرام محاسنی هم دارد. از محتواهای فاخر و روشنگر گرفته تا کارهای خیر و امور مربوط به کسب و کارها که اتفاق مثبتی را برای کاربران رقم می‌زند؛ اما این فضا با فرهنگ و اخلاق مردمان ایران فرسنگ‌ها فاصله دارد و این مسئله باعث شده تا زنگ خطر فرهنگ در مواجهه با مضرات جبران‌ناپذیر این برنامه به‌صدا درآید.