امام خمینی چگونه با آیتالله شیخ محمدرضا نجفی آشنا شدند؟
حوزه علمیه نجف به همت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد، حوزهای که توانست بسیاری از فضلا و علما را تربیت کند. در ابتدای دوره پهلوی اول جمعی از علمای اصفهان به رهبری حاج آقانورالله نجفی در اعتراض به حکومت راهی قم شده و آنجا متحصن میشوند. مرحوم حائری از زمان نجف و کربلا با شیخ محمدرضا نجفی همدرس و هم مباحثه بودند و شناخت کاملی از هم داشتند. او از شیخ محمدرضا که ازجمله علمای مهاجر اصفهان به قم بوده، درخواست میکند درسی را شروع کنند.وقتی آیتالله نجفی درس خود را شروع میکنند، همه شاگردان مرحوم مؤسس حائری در این درس شرکت میکنند؛ برای همین، نام بزرگانی چون امام خمینی، آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی، آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی و آیتالله سید احمد خوانساری در میان شاگردان شیخ محمدرضا نجفی دیده میشود. البته آیتالله شیخ محمدعلی اراکی در این درس شرکت نمیکنند؛ زیرا همواره در کنار استاد خود مرحوم مؤسس بودهاند. پس در این درس بسیاری از بزرگان و فضلا شرکت میکنند که یکی از این شرکتکنندگان مستمر امام خمینی بودهاند.
آیا امام خمینی از این استاد خود تأثیراتی هم پذیرفتهاند و آیا شواهدی دراینباره وجود دارد؟
امام خمینی از شیخ محمدرضا نجفی اجازه روایتی دریافت میکنند. تعبیراتی که حضرت امام درباره ایشان به کار میبرند، تعبیرات فوقالعاده عجیبی است. من این تعبیرات را درباره شخص دیگری در سخنان امام ندیدهام. این تعبیرات در ابتدای کتاب چهل حدیث به اینگونه آمده است: أخبرنی أجازه، مکاتبه و مشافهه[1] عدّه من المشایخ العظام و الثقات الکرام منهم الشّیخ العلّامه المتکلّم الفقیه الأصولی الأدیب المتبحّر الشّیخ محمّدرضا. یعنی برخی از بزرگان به من اجازه نقل روایت و حدیث دادهاند؛ هم بهصورت کتبی و هم بهصورت شفاهی. یکی از آن بزرگان، شیخ محمدرضا نجفی است.امام خمینی درباره مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا نجفی این تعبیرات را دارد: «العلامه»، «المتکلم»، «الفقیه»، «الاصولی» و «الادیب الماهر». تعبیر به علامه، متکلم، فقیه، اصولی و ادیب چیرهدست دارند. من در کلام امام راحل، چنین تعبیرهایی را درباره شخص دیگری ندیدم.
آیا در نظرهای فقهی و معرفتی هم ردی از تأثیرگذاری شیخ محمدرضا نجفی بر امام دیده میشود؟
نهتنها در این موارد، بلکه حضرت امام در درسهایی هم که دارند، یعنی در مواردی که از ایشان بهصورت مکتوب باقیمانده است، میبینیم که نگاه ویژهای به آیتالله شیخ محمدرضا نجفی دارند؛ مثلا در مکاسب محرمه در بحث ربا، مطلبی از ایشان نقل میکند و نظر ایشان را میپذیرد. در بحث غنا همینطور. در اصول فقه در بحث حقیقت و مجاز، میفرمایند ما رأی ایشان را قبول داریم. البته این مطلب که امام خمینی چگونه مطالب را رد یا تأیید میکنند و درنهایت نظری را به نحوی میپذیرند، روشی تخصصی دارد که در این فرصت بهصورت عمومی مجال توضیح آن نیست.
آیا از بزرگان و غیر از شاگردان شیخ محمدرضا اشخاص دیگری هم بودهاند که دراینباره بیانی داشته باشند؟
تعبیرهایی هم مرحوم مؤسس حائری درباره شیخ محمدرضا نجفی دارند که به نظر من این تعبیرها هم مؤثر بوده تا مرحوم امام حضور در درس ایشان را مغتنم بشمارند. این تعبیرها، تعبیرهای بسیار بلندی است. مرحوم مؤسس حائری در جایی گفتهاند:«شیخ محمدرضا اگر ذیفنون نبود، شیخ مرتضی انصاری زمان ما بود».این تعبیر به آن معناست که او در رشتههای مختلف تبحر دارد و اگر در یک رشته تمرکز میکرد، شخصیت اول زمان خودش میشد.
اگر بخواهیم نمونهای مشابه آن مثال بزنیم، میتوانیم بگوییم شیخبهایی اینگونه بوده است؟
شیخبهایی این گونه بوده است. هنگامی که آثار شیخ بهایی را میبینیم، متوجه میشویم در هر عرصهای شیخبهایی وارد شده حرف اول را زده است. مرحوم شیخ محمدرضا نیز همینگونه است.
میدانیم که در سالهای ابتدایی قرن چهاردهم شمسی حوزه علمیه اصفهان دچار افتی میشود؛ یعنی زمانی که رضاشاه قواعد شبه مدرن خود را در ایران حاکم میکند. رسالت سیاسیاجتماعی شیخ محمدرضا نجفی در این دوران چه بوده است؟
من تاریخچه ایران از 1300 تا 1325 به مدت ربع قرن، یعنی در زمان تسلط رضاخان را بررسی کردم. در این مقطع نقش چند نفر بسیار ممتاز است.یکی از این افراد، مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا نجفی و حفظ حوزه اصفهان است. حوزه علمیه اصفهان، حوزهای بسیار کهن است. این حوزه را با بزرگان زمان صفویه میشناسیم؛ اما اگر به عقب برگردیم، متوجه میشویم از همان زمانی که مسلمانها وارد اصفهان شدند، شخصیتهای تأثیرگذاری اصفهان دارد که نامشان در طول تاریخ مانده است. تا پیش از بر سر کار آمدن رضاخان، حوزه علمیه اصفهان دوران اوج و شکوفایی را سپری میکند. رضاخان قصد دارد بساط حوزهها ازجمله حوزه اصفهان را جمع کند. در این زمان است که میبینیم مرحوم شیخ محمدرضا نجفی بهعنوان شخصیتی که جامع است، یعنی فقیه و اصولی است، ادیب است و به علوم و مقتضیات زمان هم آگاه است. در چنین زمانی میبینیم ایشان به همراه علمای دیگر، حوزه اصفهان را حفظ میکنند. اگرچه ما بزرگان دیگر را در کنار شیخ محمدرضا میبینیم.
ایشان وارد مسائل اداری و مالی حوزه نمیشوند؟
نمیشوند؛ اما با شاگردپروری و با دادن اجازات حوزه اصفهان را حفظ میکنند.
درباره اجازات این بحث هم وجود دارد که ایشان برای آنکه تعداد نفراتی که لباس روحانیت میپوشند زیاد شود، در اجازه دادن آسانگیری میکردند. میدانیم که در مقطعی از زمان، حکومت پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع میکند و در اصفهان فقط به کسانی که از بزرگانی مانند شیخ محمدرضا اجازه داشتهاند، مجوز استفاده از لباس روحانیت را میدهد؟
این شیوه در آن زمان خاص تنها بهوسیله ایشان دنبال نمیشده است؛ در نجف مرحوم آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاءالدین عراقی و شیخ محمدحسین کاشفالغطا را داریم. در قم مرحوم مؤسس حائری را داریم و در اصفهان شیخ محمدرضا. این بزرگواران همه دستبهدست هم دادند تا آن برنامهای را که رضاخان برای نابودی حوزههای علمیه دارد، برهم بزنند. شیخ محمدرضا نجفی با دو عمل این مهم را دنبال کرد: با شاگردپروری و دیگری، دادن اجازات. البته اجازات ایشان بیحسابوکتاب نبوده است. برای هرکسی تعبیر خاصی بهکار میبردهاند. تعدادی از افرادی که از بزرگان یادشده اجازه اجتهاد گرفتند، بعدها صاحب توضیحالمسائل و رساله شدند. نمیتوانیم بگوییم هرکسی که از این بزرگان اجازه دارد، برای حفظ لباس بوده است. البته نمونههایی از اجازه برای حفظ لباس داشتهایم؛ اما این نمونهها بسیار محدود بودهاند و شاگردان ایشان ازلحاظ علمی ممتاز بودهاند.
چه دلیلی داشت که ایشان به سمت نگارش کتاب نقد فلسفه داروین بروند؟
حقیقتا نگارش چنین کتابی را میتوانیم بهعنوان برگی زرین در حیات علمی شیخ محمدرضا نجفی بررسی کنیم. آن را میتوان در حوزه دفاع از عقاید دانست؛ آنهم نهتنها اعتقادهای شیعی یا اسلامی، بلکه کل کسانی که خودشان را موحد میدانند و بهنوعی معتقد به توحید هستند، بهرهمند از این نقد هستند؛ زیرا هنگامیکه داروین فرضیه خود را مطرح کرد، بحثش در کشورهای مختلف، ازجمله مناطق عربی مانند مصر هم جلو رفت و جالب آنجاست که از دانشمندان و ناموران عرب هیچکسی پیشقدم نشد که جوابی بنویسد. آنکسی که جواب داد و محکم هم جواب داد، مرحوم شیخ محمدرضا نجفی است.برای همین میبینید زمانی که آیتالله شیخ محمدرضا نجفی فوت میکنند، در مصر برای ایشان جلسه فاتحه میگیرند. یعنی در این کتاب از اعتقادهای دینی دفاع شده است و همه ادیان به یک نوعی مدیون شیخ محمدرضا نجفی هستند. ایشان گوشهای از اصفهان هستند؛ اما با زبان و قلم عربی بسیار زیبا جواب داروین را میدهند؛ آنهم نه فرضیه را بلکه کلا فلسفه داروین را زیر سؤال میبرند.
این کتاب تا چه محدودهای تأثیرگذار بوده است؟ آقای حامد ناجی در پیشگفتار خود بر این کتاب نوشته است که حاجآقا روحالله خمینی این اثر را تدریس میکرده است؟
این کتاب در نقاط مختلف جلو میرود. بعدها دیگران در جهان اسلام نقد دوم و سوم را بر داروین مینویسند؛ اما اولین کسی که بهطورجدی دستبهقلم شد،شیخ محمدرضا نجفی بود. از این کتاب بسیار خوب استقبال شد. مرحوم امام خمینی هم کتاب را ترویج کردند. این کتاب اخیرا به فارسی ترجمه و با استقبال هم روبهرو شده است.باید دقت کنید که نهفقط مسلمانان، بلکه یهودیان و مسیحیان هم بهرهمند از این تلاش علمی هستند. ابعاد این مسئله بسیار فراگیر بوده است. اینکه الازهر برای یک عالم شیعه مراسم بگیرد، مطلب بسیار مهمی است و نشاندهنده عمق تأثیرگذاری این کتاب و وسعت شخصیت آن مرحوم است.
فرمودید امام خمینی لقب ادیب را درباره ایشان بهکاربردهاند.
درباره مقام ادبی ایشان باید به آثارشان در حوزه ادبیات عربی اشارهای داشته باشیم. این آثار چاپ و معرفیشده است. «السیف الصنیع لرقاب منکری علم البدیع» و «اداء المفروض فی شرح ارجوزه العروض» هر دو به همت جناب حجتالاسلام مجید هادیزاده تحقیق و نشر شد و من هم این دو را در دو مقاله در آیینه پژوهش معرفی کردم. توضیحات مفصلی آنجا آمده است و میشود مورد مراجعه قرار بگیرد.نکته دیگر آنکه یک اثر هرچند از حیث علمی قوی باشد، اگر از بعد ادبی ضعیف باشد، مورد استقبال قرار نمیگیرد؛ یعنی آثار ایشان که با استقبال روبهرو شد، آن بعد قوی بودن ایشان در ادبیات عرب را نشان میدهد.
ریشه این قوت ادبی کجاست؟
جایی دیدم از ایشان سؤال شده است: شما چگونه شعر عربی را اینقدر زیبا میسرایید که تشخیص آن سخت است؛ یعنی متوجه نمیشویم که این شعر را کدام شاعر عرب در کدام قرن سروده است؛ یعنی ایشان اینقدر به شعر عربی مسلط بودهاند؟ بعد جواب میدهند که من در نجف چشم به جهان گشودم و در آن شهر تا دهسالگی بزرگ شدم. این هم نکته مهمی است که باید به آن توجه کرد.
آیا بانو امین هم شاگرد ایشان بودهاند؟
بله. اجازه مفصلی هم از جانب آیتالله شیخ محمدرضا نجفی برای بانوامین صادرشده و نام آن «الاجازه الشامله للسیده الفاضله» است.
اجازه دهید در فرصت پایانی نگاهی به یکی از آثار ایشان که درباره رد بهائیت است، داشته باشیم.
از کارهای فوقالعاده ارزشمندی که آیتالله شیخ محمدرضا نجفی انجام داد، رسالهای است که در رد بهائیت مینویسند. این کتاب توسط کسی نوشته میشود که «وقایه الاذهان» را در اصول نوشته و صاحب آرای فقهی است؛ اما هنگامی که میبیند عقاید مردم جامعه در حال خطر است، دستبهقلم میشود و با بیانی روان کتابی در رد بهائیت مینویسد.نام این اثر «گوهر گرانبها در رد عبدالبها» است. خدا توفیق داد سال پیش این اثر منتشر شد. ایشان در آن کتاب اندیشههای بهائیت را با زبانی علمی که قابلفهم برای عموم است، به چالش میکشد.
سخن پایانی را بفرمایید.
بسیاری از شخصیتهای مطرح و تأثیرگذار معاصر، کسانی هستند که افتخار میکنند ما در درس آیتالله شیخ محمدرضا نجفی شرکت داشتهایم. یکی از کسانی که در این درس شرکت کردهاند، پدر آیتالله شبیری زنجانی هستند که همینالان تقریرات درس شیخ محمدرضا نجفی به قلم ایشان موجود است.سالها قبل این کار را بنده چاپ کردم.از مرحوم آیتالله شیخ محمدرضا نجفی تعبیر به «استاد المراجع» میشود. برخی از شاگردان ایشان بعدها به مقام مرجعیت تقلید رسیدند؛ مانند آیات امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید احمد خوانساری، حاجآقا رضا مدنی کاشانی، سید علی علامه فانی و شیخ محمدرضا طبسی نجفی.از دیگر شاگردان ایشان میتوان از آیات سید مصطفی صفائی خوانساری، شیخ حیدرعلی محقق، سید مصطفی مهدوی هرستانی، شیخ محمدباقر کمرهای، شیخ عباسعلی ادیب حبیبآبادی، سید عطاءالله فقیه امامی و شیخ محمدرضا جرقویه حائری نام برد. در کتابهای «تاریخ علمی اجتماعی اصفهان»، «قبیله عالمان دین» و «احوال و آثار شیخ محمدتقی رازی نجفی اصفهانی و خاندانش» اسامی بیش از یکصد نفر از کسانی که درس آیتالله شیخ محمدرضا نجفی را شرکت کرده یا از ایشان اجازه اجتهاد و روایت داشتهاند، آمده است.در اصفهان نیز وجود ایشان باعث شد حوزه علمیه اصفهان حفظ شود. از میان شاگردان فراوان ایشان در حوزه علمیه اصفهان میتوان به بزرگان زیر اشاره کرد: میرزا محمدابراهیم نواب، سید ابوتراب مرتضوی درچهای، میرزا ابوالحسن قهی، شیخ ابوالقاسم اشراقی، شیخ ابوالقاسم نورایی سدهی، سید احمد مقدس بیدآبادی، سید اسدالله مستجاب الدعواتی، شیخ احمد فیاض سدهی، شیخ اسماعیل گزی، سید اسماعیل هاشمی، شیخ اسماعیل کلباسی، شیخ امانالله کوجانی، حاج امیر آقا فلاورجانی، سید محمدباقر آیتاللهی، شیخ محمدباقر نجفی، شیخ محمدباقر کمرهای، سید محمدباقر رجــائــی، شـیـخ مـحمـدبـاقـر امـیـنـی نطنزی، سید جلالالدین فارقلیطی، شیخ محمدجواد اصولی فریدنی، سید حسن علوی خوراسکانی، سید حسن مدرس هاشمی، شیخ محمدحسین فاضل کوهانی، شیخ محمدحسین شریعت هرندی، سید محمدحسین مهدوی اردکانی، سید حسین موسوی بیدآبادی، شیخ حیدرعلی صلواتی، شیخ داود مصاحبی نائینی، سید محمدرضا خراسانی، شیخ مصطفی ارسطویی، شیخ نورالدین اشنی قودجانی و شیخ هبهالله هرندی.