جوهره حضرت روح‌الله و آینده ما

هر وقت از حضرت روح‌الله سخن به میان می‌آید، مهم‌ترین اقدام مشخص او، یعنی رهبری انقلاب اسلامی ایران و بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی ایران به ذهن‌ها خطور می‌کند.
 
تاریخ انتشار: 03:34 - پنجشنبه 1401/03/12
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
پرسش اینجاست که  امام خمینی(ره) آیا یک انقلابی است؟ یک مؤسس است؟ یک عالم است؟ آیا برای شناخت او باید به شناخت انقلاب و شناخت نظام پرداخت؟ یا آنکه رهبری یک انقلاب مردمی، بروز شخصیت و اندیشه و منش او بوده است؟آیا  امام خمینی(ره) یک فقیه بود؟ یک فیلسوف بود؟ یک عالم اخلاقی بود؟ یک عالم شجاع و مبارز بود؟ یک عارف بود؟ یک عالم اهل ذوق و شعر بود؟ می‌شود گفت  امام خمینی هیچ‌کدام از این‌ها نبود و البته، همه این‌ها بود.توضیح آنکه این انسان است که به جایگاه‌ها اعتبار و ارزش می‌دهد. فیلسوف‌بودن، عارف‌بودن، فقیه‌بودن، اخلاقی‌بودن، مرجع‌بودن، روشن‌فکر بودن یا مبارز بودن، همگی جایگاه به حساب می‌آیند.جایگاه، منزلی نیست که به انسان آرام و قرار یا اعتبار دهد؛ بلکه انسان است که به جایگاه‌ها معنا می‌دهد و انسان، با حقیقت انسانیتش که همان خداگونگی است، آرام و قرار می‌گیرد.به قول آیت‌الله خامنه‌ای، قبل از امام، همه‌چیز بود؛ منبر بود. تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه و درس اخلاق و… بود؛ اما چندان روح و معنا نداشت. امام (ره)، مثل وجودی که به ماهیات نور می‌دهد، به همه این‌ها روح و معنا داد.ما با حضرت روح‌الله داستان خلیفة‌اللهی انسان را بهتر فهمیدیم. ما با او همراه داستان ولایت شدیم. تاریخ پردامنه و تاریخ معاصر ما، از این خمینی‌ها، ولو در مقیاس کوچک‌تر، کم ندیده است: مطهری که به معلمی معنا داد؛ بهشتی که به نظم و تشکیلات روح بخشید. آوینی که با دوربینی بر دست، هنر را تعالی داد. حاج‌قاسمی که عرصه جنگ و خشونت را با فرهنگ و معنا پیوند داد و تصویری نوین از عملیات و پیشروی نظامی ارائه کرد. چمرانی که مقید و محدود به هیچ تعینی نبود و کاظمی و شهریاری و فخری‌زاده و… که انسان‌های عرصه خود بودند.در روزگار فعلی، دیده می‌شود که برخی، مخصوصا نسل‌های جوان‌تر، بابت انتخاب رشته و تخصص و تعین و حیطه کاری، بسیار نگران‌اند. بله. مسئله، مسئله مهم و خطیری است. بسیاری بوده‌اند که وارد عرصه‌ای شدند و بعد از گذشت چندین و چند سال، فهمیدند که راه را اشتباه آمده‌اند. در جای خود باید به‌تفصیل در این باره صحبت کرد و با متخصصان مشورت کرد؛ ولی نکته مهمی در پس پرده این دلواپسی وجود دارد و آن، کوچک‌شمردن و اسیردیدن انسان در قبال تعین‌ها و جایگاه‌هاست.‌ امام خمینی(ره) عارف بود؛ ولی نه فقط عارف. فیلسوف بود؛ ولی نه فقط فیلسوف. فقیه بود؛ ولی نه فقط فقیه. مبارز بود؛ ولی نه فقط مبارز. اخلاقی بود؛ ولی نه فقط اخلاقی. زمانه‌شناس بود؛ ولی نه فقط زمانه‌شناس.آری. همه این علوم در تحقق شخصیت و منش و اندیشه او نقش داشته‌اند. نقش بی‌بدیل علم و حکمت و معرفت را نباید نادیده گرفت.  امام خمینی(ره) بدون این علوم، امام خمینی نمی‌شد؛ ولی این انسان است که جامع علوم می‌شود. وگرنه تاریخ به خود کم ندیده اهالی علم و دانش را که نه خود چندان سالک شده‌اند و نه راهی را پیش روی ملت باز کرده‌اند.امام خمینی(ره) انسان بود و در مسیر خلیفةاللهی. سلوک می‌کرد؛ حتی در آخرین سال‌های عمر.  امام خمینی سال ۶۸ از جهاتی متفاوت با  امام خمینی سال ۵۷ بود. آری. لازمه سلوک، تجربه‌کردن، سعی و خطا کردن و بهترفهمیدن است. انسان، ملک نیست. انسان همواره در مسیر است و از قضا همین درمسیربودن است که او را بالاتر از ملک می‌برد.جالب آنجاست که در میان مخالفان حرکت او، هم عارف دیده می‌شود و هم فقیه. هم مبارز دیده می‌شود و هم روشن‌فکر.عده‌ای به او می‌گفتند دنیا محل بازی است. دنیا را جدی گرفته‌ای! عده‌ای می‌گفتند دنیا بسیار جدی‌تر از آن است که فکر می‌کنی. چطور می‌خواهی آن را اداره کنی؟ عده‌ای نهضت و قیام و حکمرانی را صرفا در شأن معصوم می‌دانستند و عده‌ای قیام او را سبب بدنامی اسلام.دسته اول، خود را تماشاچی این بازی می‌دانستند؛ ولی امام، خود و همه را بازیگر می‌دانست؛ بازیگری که البته فهمی کلان از میدان بازی دارد.دسته دوم در پس پرده نگاهشان، پیوند میان آخرت و دنیا را قطع کرده بودند و امام چنین گسستی را برنمی‌تافت.دسته سوم انسان‌ها را کوچک می‌شمردند و امام خلیفةاللهی را شأن انسان می‌دانست و نه صرفا شأن معصوم.دسته چهارم اسلام را عبادی و فردی می‌فهمیدند و اجتماعیات را به عرف می‌سپردند و امام، اسلام را سیاسی و اجتماعی می‌فهمید و می‌یافت که در زمانه و زمینه جدید، همه عرصه‌های اجتماعی، در نسبتی جدی با سکولاریسم غربی قرار دارد و نمی‌شود با صرف عبادات فردی، حقیقتا مسلمان ماند. چه بسا امام، حکمرانی و مواجهه اسلام با اجتماعیات را سبب سلوک و فهم ارتقایافته‌تر اسلام می‌دانست.برخی که امام(ره) تعبیر «مارهای خوش‌خط‌وخال» را برای آن‌ها به کار می‌برد، حقیقت را به وجود جزئی و خاص خود فرومی‌کاستند و امام حقیقت را موضوع عظیمی می‌دانست که انسان در پی کشف و نیل به آن است.و نکته آخر آنکه آینده انقلاب اسلامی، با استمرار انقلاب اسلامی رقم می‌خورد. انقلاب اسلامی واقعه‌ای حدوثی و دفعی نبوده. انقلاب به‌شرطی انقلاب است که مستمر باشد و استمرار انقلاب جز با به‌ظهوررسیدن امام خمینی‌های عرصه‌های مختلف علم و فرهنگ و هنر و صنعت و سیاست رقم نمی‌خورد؛ امام‌خمینی‌هایی که اسیر و مسحور و مغلوب تعین‌ها و ابزارها و جایگاه‌ها نمی‌شوند؛ حرکت می‌کنند و یاد می‌گیرند؛ ولی بزرگ می‌اندیشند، منفعت‌خواه نیستند و شهیدانه زیست می‌کنند.انقلاب برای انقلاب‌ماندنش به انسان نیازمند است.