آشنایی شما با شهید اژهای چگونه آغاز شد؟
آشنایی ابتدایی ما با شهید اژهای برمیگردد به زمانی که پدر بزرگوار ایشان، آیتالله حاج میرزاعلی اژهای، در مسجد علی پیشنماز بودند. این روحانی نورانی جلسههایی نیز در منزل یکی از نظامیان آن دوره برگزار میکردند که ما برای حضور در جلسههای ایشان اهتمام میورزیدیم. آشنایی جدیتر ما با شهید علیاکبر اژهای مربوط است به قبل از پیروزی انقلاب؛ زمانی که «کانون جهان اسلام» تأسیس شد.
عمدهفعالیت کانون جهان اسلام و ارتباط شما با آن چگونه بود؟
کانون جهان اسلام در اصفهان، نظیر حسینیه ارشاد در تهران بود. این کانون در خیابان آمادگاه، با همت شهید اژهای تبدیل به بستری شد برای تعامل بین استادان حوزه و دانشگاه. کار ما نیز فعالیت فرهنگیتبلیغی و انتشار سخنرانیهای کانون جهان اسلام بود. پیش از تشکیل کانون نیز شهید بهشتی گاهی به اصفهان آمده و جلسههایی با ایشان و شهید اژهای برگزار میشد.
تأثیر ارتباط شهید اژهای با شهید بهشتی چه بود؟ ما باید پاسدار کدام میراث ایشان باشیم؟
شهید علیاکبر اژهای یک روحانی خوشمنش و نیکاخلاق بود. او در جذب جوانان مهارت فوقالعادهای داشت. بسیار خوب به دغدغهها و پرسشهای مردم گوش میداد. در کانون جهان اسلام نیز همین نقش را ایفا میکرد. یکی از کارهای باارزش و جالب ایشان، انتشار نشریات «فرصت در غروب» بود که جوانها را بسیار جذب کرده بود. ایشان جلسههایی با عنوان پرسش و پاسخ داشتند که گاهی شهید دکتر بهشتی نیز در آنها حاضر بودند ؛ مثلا در یکی از جلسهها با حضور شهید بهشتی حول مسئله «شناخت» بحث شد که شهید اژهای طی پرسش و پاسخهایی با دکتر بهشتی، به این مسئله فکری میپرداخت. حاصل این جلسهها در جزوهها و مجلههایی منتشر میشد که در ادامه مردم از سراسر کشور مقالاتی برای نشریه ارسال میکردند و به چاپ میرسید. همه اینها بهخاطر این بود که اعتقاد داشت جنگ مسلحانه باید بر اساس معیارهای اصیل اسلامی باشد و یک رزمنده قبل از اینکه سلاح به دست بگیرد، باید به اصول فکری اسلامی مسلح باشد. متأسفانه کسانی مانند شهید اژهای و مرحوم پرورش را که بسیار در انجام این فعالیتهای فکری و فرهنگی مؤثر بودند، از دست دادیم و خلأ این بزرگان امروزه حس میشود.
شهید اژهای تا چه میزان به مباحث علمی و فکری اهتمام داشت؟
او در تبیین مبانی فکری گروهها و مکاتب مختلف و مقایسه آنها با مکتب اسلام بسیار متبحر بود. هم در حوزه و هم در دانشگاه تحصیلکرده بود و به مباحث علمی تسلط داشت. یکی از جالبترین نکتهها درباره شهید اژهای زمانی بود که ایشان برای ادامه تحصیلات دانشگاهی از مراجع تقلید نظرخواهی کرد و اجازه گرفت. آن موقع دسترسی به امام خمینی مشکل بود و شهید اژهای از آیتالله گلپایگانی نظر خواست. اینکه با مشورت و اجازه بزرگترها و مراجع، کارها و تصمیمها انجام میشد، بسیار مهم بود. چیزی که در منش امثال شهید اژهای و بزرگان دیگر دیده میشد؛ مثلا بزرگانی مانند شهید اژهای، آیتالله مظاهری و مرحوم حاجآقا ابطحی که سی سال امام جماعت مسجد علیقلیآقا بود و خیلی از بزرگان دیگر اصفهان، هر کاری که میخواستند انجام دهند، با نظر و اجازه مجتهد شهر، آیتالله خادمی، بود. حتی برای تأسیس یک خیریه نیز با ایشان صلاح و مشورت میکردند؛ اما برخی از جوانان تیزوتند هم بودند که سرخود کارهایی میکردند و مشکلات بسیاری برای خودشان و انقلاب بهوجود میآوردند. بیشتر کارهایی که با مشورت و امضای بزرگان نبود و سرخود انجام میشد، یا افراط بود یا تفریط؛ درحالیکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «خیرالامور اوسطها.» حضرتعلی(ع) نیز میفرمایند: «جاهل یا در افراط است یا در تفریط؛ یا تند میرود یا کند!» شهید اژهای و همراهان ایشان و بزرگان دیگر اصفهان از آن تیپ افراد بودند که مصداق خیرالامور بودند. این نکته بسیار اساسی است که اگر جوانان کاری هم میخواهند انجام دهند، با اجازه مجتهد باشد؛ حتی اگر کار دینی باشد.
و اما آخرین دیدار؟
آخرین ملاقات من با شهید علیاکبر اژهای زمانی بود که ما از سفر مشهد برمیگشتیم. شهید اژهای را دیدیم که منتظر ماشین بود تا برود تهران. بعدازآن ملاقات بود که به تهران رفت و انفجار حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد و ایشان شهید شد.
علیاکبر اژهای و صیاد شیرازی باهم رفقای خیلی صمیمی بودند. یک روز علیاکبر به صیاد تلفن کرد و گفت: علی دلم هوات رو کرده. خیلی دلم میخواد ببینمت؛ اما راستش حال نشستن توی تاکسی رو ندارم. آخرای نمازمان بود که ناگهان صدای زنگ آمد. در را که وا کردم، دیدم شهید صیاد شیرازی دم در منتظر ایستاده است. آمده بود بهدنبال علیاکبر. آن شب در منزل شهید صیاد ماندیم. همه حرفهایشان حول محور جنگ و مسائل سیاسی بود. آن شب جز خدا هیچکس نمیدانست که چهارشنبه، سوم تیر 1360، آخرین دیدار این دو رفیق صمیمی خواهد بود.
پیش از آغاز
علیاکبر اژهای در سال 1331 شمسی در اصفهان به دنیا آمد. او سومین فرزند آیتالله حاج میرزاعلی اژهای است. نسل دوازدهمشان میرسید به آخوند ملاعلیاکبر اژهای، صاحب کتاب «زبدهالمعارف». عمویش اذان و اقامه را توی گوشش خواند و اسمش را گذاشت: «آخوند ملا علیاکبر اژهای». علیاکبر تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود حاج میرزاعلی به اتمام رساند و پسازآن راهی مدرسه گلبهار شد و همزمان در کنار دروس دبیرستانش در حوزه علمیه اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت. علیاکبر به صوابدید و مصلحت آیتالله گلپایگانی و آیتالله منتظری، جهت تحصیل علم پس از شرکت در کنکور سراسری وارد دانشگاه اصفهان شد و در رشته روانشناسی موفق به اخذ مدرک کارشناسی شد.
آغاز راه
اژهای فعالیتهای سیاسی اجتماعی خود را از 1344 در کانون علمیتربیتی جهان اسلام که البته بعدها به دست ساواک بسته شد، آغاز کرد. حضور در جمع استادان دانشگاه، دانشجویان و علمای دینی تجربه گرانبهایی بود. شهر اصفهان اولین بار بود که چنین مرکزی به خود میدید؛ آنهم در خیابان آمادگاه در مجاورت چهارباغ. اژهای تمام جزوات موسسه در راه حق را میخواند و در مسابقاتش شرکت میکرد. او پای ثابت کلاسهای کانون جهان اسلام بود و لوح یادبودی هم از آیتالله بهبهانی گرفت. بعدازآن به مسجد امام علی رفت؛ جایی که تدوین جزوههای استادانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی و علامه جعفری و چاپ آنها بهصورت جزوههای کوچک این مسجد را در آستانه پیروزی انقلاب، محل مطمئنی برای دفاع از انقلاب و روشنگری انحرافهای سیاسی و عقیدتی، بهخصوص در دوران بنیصدر ساخته بود. او در این دوران بهعنوان عضوی از سازمان مهدویون و گروه توحیدی صف قرار گرفت که سرانجام در سال 1352 به دستگیری او توسط ساواک، نهاد امنیتی اطلاعاتی رژیم پهلوی منجر شد؛ همچنین در آن زمان بسیاری از گروهها و تشکلات اسلامی در منزلش تشکیل جلسه میدادند و به نحو مستمر با او در ارتباط بودند. به همین سبب چندین بار هم مورد بازرسی و تفتیش ساواک قرار گرفت.
پیشبرد فرهنگ در کنار مبارزه
اژهای علاوه بر حضور قوی در صحنه مبارزههای ضد حکومت وقت، دارای سوابق چشمگیر علمی و فرهنگی بود. تدریس در دبیرستانهای احمدیه، فارابی و حکیم سنایی اصفهان، شرکت در دروس فلسفه شهید بهشتی، ارتباط با جوانان از طریق جلسهها و کلاسهای فرهنگی قبل و بعد از انقلاب، انتشار مخفیانه جزوات «فرصت در غروب»، سلسله سخنرانیها و جزواتی در پاسخ به بیانات مجاهدین خلق و افشای هویت و دسیسههای منافقین در بعد از انقلاب، بخشی از مهمترین فعالیتهای علمی و فرهنگی علیاکبر اژهای بهحساب میآید. ازجمله مهمترین آثار شهید اژهای میتوان به «انسان از دیدگاه قرآن»، «تقوا ازنظر انسان»، «صبر از دیدگاه مکاتب»، «نقش شخصیتها در تاریخ»، «دومین رمضان شب قدر»، «فقر از دیدگاه اسلام»، «نقد و بررسی جنبش مسلمانان» و «آرامش در بیکرانگی» اشاره کرد.
پس از انقلاب
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورت ایجاد حزب و تشکل جهت هماهنگی و وحدت میان نیروهای سیاسی و مبارزان مذهبی و روحانیون، از اموری بود که ذهن بسیاری از انقلابیون و مبارزان سیاسی را به خود مشغول کرده بود. در این میان اژهای نیز همچون بسیاری از دیگر انقلابیون دغدغهمند و دلسوز، شدیدا بر این امر پافشاری میکرد. اژهای همواره تداوم انقلاب جمهوری اسلامی و حفظ و صیانت از آرمانها را مرهون تشکلات منظم، هماهنگ و منسجم میدانست و همیشه میگفت: سرمنشأ و دلیل انحطاط هر انقلابی را میبایستی در بیتوجهی انقلابیونی جستوجو کرد که در ایجاد تشکلات و احزاب سستی ورزیده و به این امر بیتوجهاند. این شهید بزرگوار در همان سالهای اولیه شکلگیری حزب جمهوری اسلامی، به عضویت شورای مرکزی حزب (شاخۀ اصفهان) انتخاب شد. چندی بعد هم به تهران رفت و با معمّر قذافی و دیگر چهرههای انقلاب لیبی دیدار و گفتوگو کرد.او در هفتم تیر 1360 در پی انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط گروهک منافقین، درحالیکه بهعنوان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی اصفهان، در جلسهای برای بررسی اوضاع کشور شرکت داشت و مشغول شنیدن آخرین کلام استاد شهیدش، آیتالله دکتر بهشتی بود، به مقام عالی شهادت نائل شد و به همراه استاد خود بهسوی ملکوت اعلا پر کشید و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.