تربیت، راه و روشی آگاهانه است که ازسوی والدین یا مربیان برای رشد فرزندان یا دانشآموزان انجام میگیرد تا بدینوسیله استعدادهای درونی آنها شکوفا و به حدنهایی خود برسد؛ مانند دانهای که در داخل زمین میکاریم و آن را پرورش میدهیم تا از دل خاک جوانه زند و به سمت رشد و شکوفایی حرکت کند. با توجه به این مطلب، تربیت، نوعی شکلدادن است و درنهایت شکلی که از تربیت منتج میشود، هویت انسان را میسازد. هویت یا حقیقت انسان مشتمل برصفات درونی اوست که این صفات و ویژگیها تحتتأثیر تربیت قرارمیگیرند.همانطور که میدانیم انسانها پیوسته در حال حرکت و تغییرند و این تغییر و تحولات، برخاسته از ویژگیهای روحی و نگرشهای آنهاست. به دیگر سخن، تحولاتی که در جسم و روان انسان ایجاد میشود، تأثیر مستقیم بر هویت او دارد. پس زمانی که شخص تحتتربیت صحیح قرار گیرد، هویت او نیز بهدرستی ساختهوپرداخته میشود؛ اما اگر تحتتربیت ناصحیح راه خود را بپیماید، هویت او هم بهدرستی شکل نمیگیرد. خداوند نیز در سوره اسراء آیه ۱۴ درباره انسان میفرماید: « اقْرَأْ کتَابَک کفَی بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیبًا؛ به او خطاب رسد که تو خود کتاب اعمالت را بخوان و بنگر تا در دنیا چه کردهای که تو خود تنها برای رسیدگی بهحساب خویش کافی هستی.»
در روز قیامت، انسان با هویت حقیقی خویش شاهد و ناظر بر پرونده اعمال خود خواهد بود. علاوه بر این، از منظر قرآن هر انسانی بر اساس اعمال و رفتاری که انجام میدهد، برای خویش هویتسازی میکند و سعادت و شقاوت دنیوی و اخروی خود را رقم میزند.عوامل گوناگونی از جمله، وراثت، محیط، یادگیری، نحوه تربیت والدین و … در هویتسازی فرزندانمان تأثیرگذار است.
یکی از عوامل هویتساز در عصر رسانه، زیست رسانهای است. رسانه هویت شخصی فرد را به واسطه انباشت اطلاعات گوناگون تحتتأثیر قرار میدهد. زمانی که رسانههای ارتباطی جمعی مدرن درحوزههای مختلف در اختیار فرزندان قرار میگیرند، بهطور پیوسته فکر آنها را درمعرض بازاندیشی قرار داده و تغییراتی در آنها ایجاد میکند. این تغییرات ایجادشده ممکن است همخوان یا ناهمخوان با مؤلفههای فرهنگی و اجتماعی جامعه صورت پذیرد. چنانچه افراد برای زیست رسانهای خود حدومرزی قائل نشوند، هویت آنها به خطر خواهد افتاد.
یکی از مصادیق هویت دینی، موضوع انتظار و فرهنگ مهدوی است. توجه به این موضوع در زیست رسانهای میتواند آثار مطلوبی داشته باشد؛ ازجمله:
۱_ایمانافزایی: اعتقاد به مهدویت منجر به افزایش ایمان و اعتقاد به خدا میشود.
۲_ولایتمداری: اعتقاد و باور به امام، ما را در امر ولایتپذیری تسلیم و ثابت قدم میکند.
۳_افزایش مسئولیتپذیری: زمانی که فرزندان را به وظایف منتظر آشنا کنیم، این خود منجر به افزایش مسئولیتپذیری در قبال خود و دیگران میشود.
۴_معنابخشی و کیفیتدهی به زندگی: اعتقاد به فرهنگ مهدوی، نه تنها زندگی فردی؛بلکه زندگی اجتماعی ما را نیز معنا میبخشد و این معنابخشی بهخاطر هدفمندبودن آن است؛ چون جهان به سمت عدالتگستری و مبارزه با ظلم و فساد حرکت میکند.
۵_امیدوارانه زیستن: این اعتقاد، بستر یک زیست امیدوارانه را در انسان ایجاد میکند که هویت یا شخصیت او را رشد میدهد. درحقیقت نسلی که اعتقاد به مهدویت و اندیشههای عمیق اسلامی را در روح و ذهن خود تقویت کند و روزنههای امید را در خود پرورش دهد، هیچگاه دچار سردرگمی و انحطاط فرهنگی نمیشود.
یکی از برنامههای رسانهای اخیر در رابطه با اعتقاد به مهدویت، اجرای سرود «سلام فرمانده» بود. با توجه به اینکه فرهنگِ رسانه مدام بر فکر و ذهن جوانان و نوجوانان ما اثرگذار است و دشمنان از طریق رسانه نیز تربیت دینی فرزندانمان را مورد هجمه قرار دادهاند، اهتمام به چنین برنامههایی با موضوع انتظار، ازضروریات عصر تکنولوژی و ارتباطات است؛ بنابراین لازم میآید که تلاشمان را افزون کنیم تا چنین برنامههایی فقط القای یک شور مذهبی نباشد؛ بلکه بکوشیم تا شعور حسینی که ادامه آن در فرهنگ مهدویاست را جریان دهیم. نکته حائزاهمیت این است که والدین، مربیان و فعالان فرهنگی و بقیه متخصصان تربیتی نقش خودشان را در تمدنسازی برای ظهور که متشکل از این جریانسازیها و هویتسازیهاست بهخوبی ایفا کنند و با پرورشدادن آنها و انتقال صحیح فرهنگ انتظار با ابزارها و تکنیکهای جدید در عصر رسانهای، از بحران هویت دهه نودیها جلوگیری کنند. دیگر اینکه با برقراری هیئتهای اندیشهورز خانوادگی، علاوه براینکه محیطی گرم و عاطفی برای برآوردهکردن نیازهای روانی و جسمی فرزندان ایجاد کنند، آنها را با مسئولیتها و وظایفشان آشنا کنند تا بزرگترین و بهترین انتخاب، که انتخاب دینداری است را برگزینند.